شیخ بهایی؛ عالمی در خدمتِ قدرت حاکم

  پنجشنبه، 08 اردیبهشت 1401   زمان مطالعه 6 دقیقه
شیخ بهایی؛ عالمی در خدمتِ قدرت حاکم
تفکر انتقادی خصوصاً درباره تاریخ فرهنگ ایران زمین یکی از استلزامات تحول تاریخی و تمدنی است. خروج از کلیشه ها و برخوردی پدیدارشناسانه با میراث سلوکی و اندیشگانی متفکران می تواند زمینه تفکر پرثمرتر را در آینده فراهم کند. هاشم حسینی شاعر و منتقد ادبی معاصر با چنین رویکردی به ارزیابی کارنامه شیخ بهایی پرداخته است.

شیخ محمد حسین عاملی ، دانشمند تکنوکرات روزگار خود، در اواخر سده ی شانزدهم تا اوایل سده ی هفدهم میلادی را علامه/ همه دانی می دانند که در فلسفه، عرفان، علوم حوزوی، ریاضیات، ادبیات، منطق، معماری/ شهرسازی و ابداعات سازه ای چیره بود. او که زاده ی بعلبک/ جبل عامل بیروت بود، در سیزده سالگی زبان پارسی را در قزوین آموخت، دروس حوزوی را با موفقیت به پایان رساند و به عنوان شیخ الاسلامی وارد دستگاه حکومتی صفویان شد.
او پس از سال ها خدمت در دربار صفوی، ۷۴ ساله بود که در اصفهان درگذشت و بنا به وصیت خودش، در مشهد الرضا به خاک سپرده شد.
در بررسی جایگاه علمی و ادبی او سخن و ستایش بسیار رفته است. او مشاور، مبلغ و ایدئولوگ سلسله ی صفوی، استاد و پروراننده ی محمد تقی مجلسی، پدرِ محمد باقر مجلسی بود که کتاب های حلیه اللمتقین و بحارالانوار را نوشت.
شیخ بهایی به عنوان دانشمند معتمد دربار، خادم و خواهان سلطنت، مشاور چهار شاه صفوی بود. بنیان شاهان صفوی بر اسلام شیعه(شاه اسماعیل از نواده های شیخ صفی الدین اردبیلی بود)، به عنوان دین همه گیر ملی در برابر امپراطوران جهانگیر عثمانی استوار شد که تسنن را به عنوان اسلام اصیل، اِلِمان/ سازند نگهدارنده ی فرهنگ حاکم خود می دانستند.
شروع کشور گشایی صفویان با خونریزی/ هولوکاست دگر اندیشان و دگرباوران، مهاجرت و حبس بسیاری از شهروندان شروع شد و با دوره ی شکست تکان دهنده ی اسارت خاندان سلطنت(زنان نیمه برهنه، حتا لخت و مادر پابرهنه ی شاهِ مغفولِ متکی به طلسم و دعا) دست به دست در میان سربازان متجاوز محمود اشرف، گرسنگی فرودستان(خوردن گوشت سگ و گربه و حتا اجساد) پایان یافت. تاریخ از شقاوت قزلباشان صفوی گزارش های تکان دهنده ای دارد. فرهنگ حاکم بر مبنای حدیث «الناس علی دین ملوکهم» که می گوید مردم/ مومنان با اعتقاد راسخ، از دین، رفتار و کردار رهبران و مسئولان تبعیت می کنند، اداره ی مملکت، تقسیم قدرت، اعطای جا و مقام را فقط در دست کسانی مشروع می داند که ظاهر(پوشاک و رفتارشان) بیانگر سرسپردگی به این اعتقاد/ ایدئولوژی رسمی، رایج و حاکم باشد.
شیخ بهایی به عنوان دانشمندی که می خواهد در این روزگار پر آشوبِ متکی بر تظاهر دینی و سبقت شیفتگان قدرت برای کسب موقعیّتِ های برخوردار از ثروت هاو لذت های دنیوی؛ عقل و منطق را راهنمای زندگی خود و دیگران سازد، به تناقض آشکار با خویشتن و با حکومت دینی می رسد. شاهان صفوی به آن چه اهمیت می دادند، ترویج دین و در نتیجه حمایت از علمای مبلغ و شاعران مداح ائمه بود. بر این خوان گسترده، راه برای ورود و نفوذ لفاظان و متظاهران باز شد. ادبیات مصادره شده در دست اولیای دین، دچار آن چنان انحطاطی همه جانبه گردیده که شب تیره اش از درخشش ستارگان گذشته محروم می ماند. یحیا آرین پور به درستی می نویسد: "در دوره ی پر عظمت پادشاهان صفوی، هیچ شاعر مبتکر و بزرگی که بتواند از حیث سلامت بیان و جزالت مضمون در تاریخ ادبیات ایران، نام و مقام شایسته ای یابد، برنخاست..."
(کتاب " از صبا تا نیما"، یحیا آرین پور،- تهران: انتشارات زوّار، ۱۳۷۵، چاپ ششم، ص. ۷)

در این راستا، برای نقد کارنامه/ میراث فرهنگی(دینی) و جایگاه ادبی شیخ بهایی، بایسته است کوتاه و گویا به ذکر دو نکته بپردازم و کند وکاو پژوهشی بیشتر روشنگرانه را به عهده ی جوانان اندیشمندی بسپارم که خوشبختانه حضورشان با وجود تنگناها، محسوس و امیدآفرین است.
۱) آیا برای شالوده سازی شکوفایی پایدار مدرنیته ی ایرانی، شخصیت هایی مانند شیخ بهایی حرفی برای گفتن دارند و از این رو، می توان جوانان را به خواندن آثارش تشویق کرد؟
۲) آیا شیخ بهایی جایگاه وزینی در فرهنگ و ادبیات ایرانی داشته است؟

محقق و شاعر، استاد شفیعی کدکنی که منابع سترگ و حجیمی، آموزنده در باره ی شخصیت های فخرآوری مانند عطار، بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و...نوشته است، التفاتی به این علامه ی دینی نداشته است. در جُنگ ها، درسنامه های دانشگاهی و هم چنین کتاب های گزیده ی شعر نامی از او نیامده است.
اما او چرا نوشت؟
کتاب های(منثور و منظوم) این علامه ی پرکار و مبتکر در زمینه های شهرسازی(میدان و مسجد شاه)، آموزش ریاضیات، نجوم و مانند این ها را حدود ۸۸ عنوان ذکر کرده اند که معروف ترین آن ها عبارتند از:
نان و حلوا، شیر و شکر؛ جامع عباسی؛ و کشکول به زبان پارسی، همراه با عبارات و حواشی عربی؛
تشریح الافلاک، خلاصه الحساب و اربعین به زبان عربی...
آیا آثار علمی او از اعتبار این زمانی برخوردارند؟
با توجه به تخصّصی شدن جزیی ترین موضوعات مورد توجه (تخصّص در بال پروانه های استوایی به عنوان نمونه) و تحول در هندسه اقلیدوسی، حکمروایی فیزیک کوانتومی، نسبیت اینشتینی، کشفیات فضایی و اختراع ابزار و ادوات معجزه گر، اگر دانشجویی بخواهد بنا به رشته ی مرتبطش، به کتاب های او رجوع کند، جز اتلاف وقت چیزی نصیبش نمی شود. البته نوشتن مقالات و پایان نامه های نان و آبدار توسط محققان جویای نام، مقوله ی دیگری است.

از چشم انداز ادبی، با کاوش در کتاب مستطابش: "کشکول" در می یابیم که این اثر معروف و مقبول اکابر حکومت، جُنگی است برخوردار از حکایت ها، اخبار گذشته، زبانزدها(امثله و ضرب المثل) و اشعار که بیشترشان اقتباس از نوآورانی خلّاق و ماندگار مانند عطار، مولانا و حافظ است. پس به من حق بدهید اگر به یک نوجوان بگویم به جای آثار شیخ بهایی گلستان یا شاهنامه بخواند و از ادبیات جهان بهره ها ببرد...

وجه تسمیه ی "کشکول":
کشکول را همان نارگیل دریایی می دانند، بیضوی شکل که توشه دان دراویش بود. آن ها بر بدنه اش با نگاشتن یا حک ِ ذکرِ "یا هو" ، "یا علی مدد" و یا تک بیت ها و مصرع هایی مانند:
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم...
...مایه ی محتشمی، خدمت درویشان است...(حافظ)
دم می گرفتند و از دیاری به دیاری می رفتند. این شکل نمادین، الگویی برای تدوین جُنگ هایی از آثار گزیده، انبان سازی نکته های ادبی شد. محمد علی جمالزاده(۱۳۷۶ ژنو- ۱۲۷۰ اصفهان)، پدر داستان نویسی معاصر ایران هم کشکول معروفی دارد: "کشکول جمالی".
در زبان انگلیسی، کشکول یا جُنگ را anthology می گویند.
داستان هایی که شیخ بهایی آورده، مانند موش و گربه(برگرفته از شاهکار عبید زاکانی) انتقاد از جنگ هفتاد و دو ملت عرفا و صوفیان است که در عین رجزخوانی به تحکیم "توحید"، پراکنده و دشمن هم عمل می کنند. اعتراف نامه اش در "نان و حلوا"، اظهار پوزش و پشیمانی دانشمندی خادم قدرت حاکم است که عمری را بی نتیجه در پای قدرت سلاطین هدر داده:


نان و حلوا چیست؟ دانی ای پسر؟
قُرب شاهان است، زین قُرب، الحذر!
می بَرد هوش از سر و از دل، قرار
الفرار! از قُرب شاهان، الفرار!
فرخ آن کو، رخش همت را بتاخت
کام از این حلوا و نان، شیرین نساخت
قُرب شاهان آفت جان تو شد
پای بند راه ایمان تو شد...

و دریغا که عالمانِ مقلد و متعبد، معتقد به الگوهای گذشته، دشمن تفکر و تحلیل و بیگانه با ضرورت های آینده، هم چنان دور باطل را تکرار می کنند. این پایبندان روند رهایی از تعلقات "سرزمین هرز"، در اشکال جدید مجازی شده حقیقی می نمایند.
تکرار این حقیقت بهینه را شایسته می دانم که: برخورد با ادبیات کلاسیک میهنمان، بدون ارزیابی واقع بینانه، به تقلید رویه های سترون نهادینه شده می انجامد که ما را از فراهم سازی مقدمات مدرنیته ی ایرانی باز می دارد.


خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دوصد لعنت براین تقلید باد...


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر