متن آهنگ مرد میدان از علیرضا افتخاری
تو مکن تهدیدم از کشتن که من تشنه زارم به خون خویشتن گر بریزد خون من آن روزها پا کوبان جان برافراشنم بر او رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون جهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقص خود رقصی کنند میرسد آواز عشق از چپ و راست منطق و طیر سلیمانی کجاست مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند تو نبینی لیک بهر گوششان برگها بر شاخها هم کف زنان رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون جهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقص خود رقصی کنند