هرچند آمریکایی ها مدعی هستند که حملات هوایی گسترده آنها به سوریه، عراق و یمن، حملاتی تلافی جویانه در پی حمله پهپادی به پایگاه آمریکایی در خاک اردن موسوم به «برج 22» و کشته شدن سه سرباز آمریکایی است، اما در واقع باید این حملات را در ادامه حمایت های نظامی آمریکا از اسرائیل در جنگ جاری غزه ارزیابی کرد.
نزدیک چهار ماه از آغاز جنگ میان گروههای مقاومت فلسطین علیه اسرائیل و بمباران غزه می گذرد. بر اساس آمار بیش از 27 هزار فلسطینی در جنگ جاری در غزه به شهادت رسیده اند. با این حال هنوز اسرائیل به هدف اعلامی خود درباره از بین بردن حماس نرسیده است. هدفی که از ابتدا نیز روشن بود رویایی بیش نیست. لذا واشنگتن تلاش می کند مدیریت صحنه در غرب آسیا به نحوی پیش رود که جنگ غزه از کانون تمرکز جهانی خارج شده و هر نوع آتش بس یا توافقی برای پایان جنگ در غزه، به معنای شکست دوباره اسرائیل قلمداد نشود. چرا که این شکست، ضربه بی سابقه اطلاعاتی، امنیتی و نظامی عملیات طوفان الاقصی به اسرائیل (متحد راهبردی آمریکا) را تکمیل خواهد کرد. به همین ترتیب خبرهای مربوط به عقب نشینی تدریجی اسرائیل از غزه و آتش بس احتمالی، همزمان با حملات گسترده آمریکا به ارکان محور مقاومت را باید در یک پازل دید.
در نظر بگیرید علاوه بر اینکه حماس در جنگ غزه از بین نخواهد رفت و اسرائیل این موضوع را به شکست دوباره برای خود تبدیل کرده است، جنگ غزه، منجر به بازنمایی دوباره گستردگی محور مقاومت در غرب آسیا شده است. این در حالی است که اساس شکل گیری محور مقاومت مخالفت با موجودیت اسرائیل و نظم آمریکایی در غرب آسیا است. مقاومت سرسختانه آمریکا در برابر پایان جنگ غزه نیز نشان از دغدغه های راهبردی واشنگتن درباره این شرایط دارد.
در واقع واشنگتن در تلاش است تا با تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه، از طریق تقویت دفاعی-تهاجمی اسرائیل، ضمن حفظ موجودیت شریک راهبردی خود در منطقه، مانع از شکل گیری ترتیبات منطقه ای جدید به ضرر جناح منطقه ای آمریکا در غرب آسیا شود. شرایطی که افزایش سرعت تحول در نظم جهانی را هم دامن می زند. به عبارت دیگر، آمریکا رقابت جاری در غرب آسیا را نیز بخشی از منازعه قدرت در نظم منطقه ای، سطح بینالمللی و تحول نظم جهانی مینگرد.
شرایط متحول منطقه ای و جهانی آمریکا را با محدودیت های راهبردی زیادی مواجه کرده است. حوزه های منازعه برای آمریکا متعدد شده و ابزارها برایش محدود شده است. در غرب آسیا عربستان به عنوان متحد سنتی آمریکا به دلیل سیاست متوازنی که بین آمریکا و چین و حتی رقبای منطقه ای خود مانند ایران اتخاذ کرده است، واشنگتن را دچار تردیدهای بلندمدت کرده است.
آمریکا در ماههای گذشته تلاش کرد با عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان و اعطای امتیازاتی به ریاض همچنان ریاض را به عنوان یکی از ارکان سیاست منطقه ای خود حفظ کند. اما نه تنها طوفان الاقصی، بلکه مطالبات سیاسی و امنیتی ریاض، واشنگتن را با موانع و چالش های زیاد و محدودیت راهبردی مواجه کرد. در نتیجه اسرائیل فعلا تنها رکن مطمئن سیاست آمریکا در غرب آسیا است.
به همین دلیل هدف حملات اخیر آمریکا به مقاومت عراق، سوریه و یمن ضمن انتقام جویی، به منظور احیای دوباره بازدارندگی دفاعی اسرائیل در منطقه است. آمریکا بیش از آنکه به دنبال آغاز جنگ جدید در منطقه باشد، منصرف کردن محور مقاومت و دیگر بازیگران احتمالی از تداوم حملات به منافع اسرائیل است.
دکترین امنیتی اسرائیل بر پایه سه رویکرد بازدارندگی دفاعی، راهبردهای تهاجمی و اتحادهای فرامنطقه ای استوار است. سبک اجرا و غافلگیری طوفان الاقصی باعث خدشه دار شدن بازدارندگی دفاعی اسرائیل شد. در نتیجه اسرائیل در ماه های گذشته برای احیای بازدارندگی دفاعی به افزایش قدرت تهاجمی و حمایت نظامی-سیاسی آمریکا متوسل شد. مشارکت آمریکا در جنگ غزه، به حملات محور مقاومت به منافع آمریکا شدت و مشروعیت بیشتری بخشید و جنگ ابعاد هندسی گسترده ای یافت.
این شرایط برای قدرتی مانند آمریکا با حدود هشتاد سال سلطه جهانی شرایطی تراژدیک محسوب می شود. اکنون تصویر عمومی ایجاد شده این است که یک مدعی ابرقدرتی وارد کارزار مستقیم و ناتمام با گروه های شبه نظامی شده است که از ویژگی های منحصر به فردی برخوردارند که نه تنها با جنگ تار و مار نمی شوند، بلکه احتمالا قدرت بیشتری می یابند.
به نظر می رسد تنها راه حل پیشروی آمریکا اکنون تطمیع بیشتر عربستان برای عادی سازی روابط با اسرائیل است. عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل می تواند از عمق شکست آمریکایی-اسرائیلی در غزه بکاهد.