یادداشتی از دکتر سید جواد میری
هر اندیشمندی در سنتی میاندیشد و هر سنت فکری ی دارای مجموعه ای از "مسئله ها" و "پرسش ها" و "دغدغه ها" می باشد که به نوعی به آن ژانر فکری هویتی مستقل از دیگر مکاتب و سنت های فکری می دهد. طالقانی نیز از این قاعده مستثنی نیست اما پرسش اینجاست که ژانر فکری او چیست؟
طالقانی چه کلان پرسش هایی داشت و مبتنی بر چه مسئله هایی به سراغ قرآن و جامعه و اندیشه دینی رفت؟ به نظر من، طالقانی سه مسئله عمده داشت که در سه مفهوم "استعمار" و "استبداد" و "استحمار" خلاصه می شد. او بر این باور بود که جهان اسلام در عالم معاصر از سه درد مزمن رنج می برد و هر کدام از این سه ضلع تثلیث به نوعی انسان ایرانی را (که جزیی از جهان اسلام است) به بند کشیده است و او را از موهبت اختیار و آزادی و بسط وجودی و قسط اجتماعی و تعاون سیاسی محروم کرده است. اما نکته اینجاست که چگونه می توان انسان معاصر ایرانی را رهایی بخشید؟
یکی از دعواهای بنیادین در عالم معاصر اسلامی نسبت دین و تجدد بوده است و طالقانی با بازخوانی روایت علامه نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله نشانه گذاری معناداری کرد و نشان داد که نسبتش با مقوله قدرت از منظر سنت شیعی چیست و حکومت را چگونه مقوله بندی می کند. به عبارت دیگر، برای مهار استبداد و قدرت استبدادی، طالقانی خوانش نائینی را برآمده از "متن سنت شیعی" می داند و راه مهار استبداد را باز-گشت به این سنت فکری می پندارد. مسئله دیگری که اراده ملل اسلامی را به زنجیر کشیده است "استعمار" است که به تنهایی نمیتواند به اهداف خویش برسد بل نیازمند نوعی "تحول فرهنگی" است که از آن طریق روحیه آزادیخواهی ملت ها را درهم شکند و در کشورهای اسلامی این دین است که از طریق آن هم می توان به رهایی رسید و هم می توان آن را دستمایه استحمار ملل اسلامی کرد. او در نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و اختلافاتی که بین رهبران مذهبی و سیاسی افتاد به فراست دریافت که مذهب چگونه می تواند علیه اهداف ملی مورد استفاده استعمار و استبداد قرار گیرد.
از آن روی بود که در ایام زندان دست به تفسیر قرآن زد تا بتواند "پرتوی از قرآن" را بر جامعه بتاباند و به ایرانیان بگوید که دال اصلی قرآن آزادی و قسط و تعاون در جامعه است و اگر انسان از این مولفه ها تهی گردد و جامعه خالی از این عناصر سازنده حیات جمعی بگردد آنگاه زیست انسانی دچار خطرات بنیادین می گردد و بهمین دلیل بود که به همان اندازه که نظام سرمایه داری را نقد می کرد به مراتب سخت تر نظام کمونیستی شوروی را نیز به باد انتقاد می گرفت و می گفت در جایی که آزادی نباشد و صرفاً مایحتاج جسمی انسان فراهم گردد آن جامعه مبتنی بر قسط نیست بل "قفس حیوانی" است و انسان در قفس می میرد. به سخن دیگر، اندیشه طالقانی تلاقی نظر و پراکسیس است و تفسیری که او از دین ارائه می دهد مبتنی بر اصل فلاح فردی و رهایی بخشی جامعوی است و این فلسفه ای است که انسان امروز بس تشنه آن است و ایران فردا در انتظار آن.