این روزها تقریبا همه نشریات و مجله ها به خصوص مجله های خانوادگی، همگی یک ستون را به فهرست کردن خصوصیات خلقی و رفتاری و عملکردی، متولدین ماه های مختلف سال اختصاص داده اند به طوری که طالع بینی ماه تولد یکی از قسمت های محبوب هر مجله است و حتی اگر شما به آن ها اعتقادی نداشته باشید اما به احتمال زیاد طالع ماه خود را می خوانید.
حتی ممکن است برای اثبات اینکه این مطالب خرافه هستند ممکن هست طالع همه ماه ها را بخوانید و دنبال مشترکات بین طالع ها بگردید و با این کار ثابت کنید که در هر ماه چیزهایی نوشته شده است که بین تمام افراد مشترک است.
یکی از دوستان که رشته روانشناسی می خواند می گفت که روزهای اول دانشگاه استاد روانشناسی به همه دانشجویان برگه ای داد و گفت این طالع شماست و می گفت تقریبا همه چیز درست بود. اما در ادامه استاد توضیح داد که در جوانان هم سن شما در این ویژگی ها مشترک هستند و هیچ ربطی به طالع شما ندارد.
اهمیت روش علمی در بررسی تأثیر ماه تولد بر شخصیت
پیش از هر چیز باید بر این نکته تأکید کنیم که وقتی از تحقیقات علمی حرف می زنیم، باید مبنای کار ما روش علمی باشد.
روش علمی این نیست که انواع واژه ها و اصطلاحات علمی را در کنار هم قراردهیم و با ترکیب واژه هایی نظیر «اجرام سماوی»، «مکانیک کوانتوم»، «نظریه ریسمانها»، «نجوم»، «بیوریتم» و «گرانش» جمله سازی کنیم و این ترکیب خشک را با چند خاطره و نقل قول هم، به بحثی جذاب و شیرین تبدیل کنیم.
هم چنین روش علمی نمی تواند بر پایه ی چند تجربه ی محدود و معدود شخصی بنا شود. مثلاً نمی توانیم چند دوست متولد ماه مرداد یا شهریور خود را بررسی کنیم و جمع بندی خود را در قالبِ یک مدل تجربه شده با دیگران به اشتراک بگذاریم.
جدای از این که مطالعه درباره ی این موضوع باید در یک جامعه ی آماری بزرگ و متنوع و به شکلی روش مند انجام شود، مشکلات و خطاهای شناختی متعددی هم وجود دارند که اعتبار استنتاج ها و تجربه های شخصی را در این زمینه زیر سوال می برند.
به عنوان مثال، خطای تأیید خود باعث می شود که ما با اطلاعات، برخورد گزینشی داشته باشیم و بیشتر بر روی مشاهداتی تمرکز کنیم که دیدگاه خودمان را تأیید می کنند.
مثلاً فرض کنید کسی فکر می کند متولدین ماه اسفند، خسیس هستند.
مطالعات روانشناسی متعدد نشان داده که چنین فردی، از کنار اسفندی های سخاوتمند (یا آن ها که لااقل خسیس نیستند) و نیز از کنار خسیس های ماه های دیگر به سادگی عبور می کند؛ اما هر جا که با یک خسیس اسفندی روبرو شود، آن را به عنوان شاهدی بر نظریه ی خود به ذهن می سپارد و در بلندمدت، باور او به دیدگاهش تقویت می شود.
با این مقدمه، تأکید ما بر این است که برای چنین بحث هایی باید به سراغ مطالعات و مقالات علمی رفت که روش های درست و محکم و قابل اتکا را به کار گرفته اند.
شاید توضیح زیر بتواند این نکته را شفاف تر کند:
فرض کنید شخصی می گوید متولدین ماه اردیبهشت، کنجکاو هستند (و فرض می کنیم کنجکاوی را به شکلی دقیق، تعریف کرده و ابزار یا پرسشنامه ای برای سنجش آن دارد).
این که او یک نفر یا ده نفر یا حتی هزار نفر از متولدین ماه اردیبهشت را پیدا کند و بگوید که همگی آن ها کنجکاو هستند، باعث نمی شود که حرفش اثبات شود.
او باید جامعه ی بزرگی از متولدین ماه های دیگر را هم بررسی کند و متوسط کنجکاوی متولدین اردیبهشت را با متوسط کنجکاوی متولدین سایر ماه ها مقایسه کند تا در نهایت بتواند از این مقایسه، نتیجه ای قابل اتکا بگیرد (البته این صرفاً بخشی از دشواری ماجراست و ظرافت های فراوان دیگری نیز در این نوع مطالعات وجود دارد).
روز تولد، ماه تولد یا فصل تولد؟
پیش از هر چیز، باید تکلیف خودمان را با مقطع زمانی مورد بررسی مشخص کنیم.
آیا می خواهیم تأثیر روز تولد را بر شخصیت بررسی کنیم؟ یا هدف مان – چنان که اغلب چنین است – بررسی تأثیر رابطه ی ماه های تولد و شخصیت افراد است؟
ما چه دلیلی برای این تفاوت از نظر علمی می توانیم، بتراشیم؟!
یک توجیه می تواند این باشد که در فصل زمستان میزان مواجهه با ویروس ها در مادر و جنین او بیشتر هستند، طول مدت روز هم کمتر است و این دو می توانند در مراحل حساس تکامل نوزاد، میزان بروز صفات ژنتیکی را تحت تأثیر قرار بدهند.
اخیرا یک دانشمند علوم اعصاب که در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا کار می کند، روی این مسئله کار کرده است، پژوهش او دقیقا روی این موضوع بوده است که مشخص شود آیا فصل تولد باعث ایجاد تغییری در ساختارهای مغز می شود یا نه.
مطابق تحقیقات او، آن دسته از مردانی که در فصل پاییز و زمستان به دنیا می آیند، در قسمتی از مغز به نام شیار گیجگاهی فوقانی، میزان ماده خاکستری بیشتری نسبت به متولدین فصل ها بهار و تابستان دارند.
جالب است که بر اساس پژوهش های قبلی مشخص شده بود که میزان ماده خاکستری در همین قسمت، با شیزوفرنی ارتباط دارد و هر قدر میزان ماده خاکستری در این قسمت کمتر باشد، احتمال پیدایش شیزوفرنی بیشتر است.
به عبارت دیگر تئوری فعلی این است که میزان نوری که یک جنین در حوالی تولد به چشمانش می خورد، با تأثیر بر ژن هایی که تحت تأثیر ریتم شبانه روزی قرار می گیرند، باعث تغییر در بروز و تعامل ژن های مهم در تکامل می شوند.
جالب است که در مورد زنان، قضیه معکوس است، یعنی در زنان، آن دسته ای که در تابستان به دنیا می آیند، ماده خاکستری بیشتر در شیار گیجگاهی فوقانی دارند. این امر هم منطبق با تحقیقات آماری است که بر اساس آنها زنانی که در فصل زمستان به دنیا می آیند، کمتر عاطفی تر و حساس ترند.
در گام بعدی کار جالب تری کرد، این بار او تلاش کرد که ماه تولد یک شخص را با توجه به میزان ماده خاکستری در بخش های مختلف مغز حدس بزند. الگوریتم او در زنان می توانست در ۳۵ درصد موارد، فصل تولد یک زن را درست حدس بزند. این درصد، البته قابل توجه نیست، اما نسبت به یک حدس تصادفی، دقیق تر است.
یک نقطه ضعف این مطالعه، عدم توجه به مکان تولد سوژه های آزمایش بود. بدیهی است که اگر کسی در نیمکره جنوبی متولد شده باشد، همه چیز در مورد او متفاوت است و این امر باعث مخدوش شدن نتایج مطالعه می شود.
همه اینها نشان می دهند که تأثیر فصل تولد روی صفات و خلق و خوی آدم ها، به کلی خرافی نیست، ولی مسلما نمی تواند به هیچ عنوان تأییدکننده انبوه صفات و خصوصیات محتومی باشد که طلع بین ها برای ما بر اساس ماه تولد ردیف می کنند!