کودکان از طریق بازی کردن است که تعامل با آدم ها و دنیای بیرون را می آموزند. تحقیقات زیادی نیز تأثیر بازی کردن بچه ها با مادرانشان را بررسی کرده اند، اما تأثیر بازی های پرسروصدای پدران با بچه های خردسال کمتر مورد توجه بوده است. نتایج یک تحقیق جدید در دانشگاه کمبریج نشان می دهد بازی های پدران با کودکان زیر سه سالشان، نه تنها با نوع بازی مادر ها متفاوت است، که آثار متفاوتی هم روی آیندۀ این بچه ها می گذارد.
بازی های خاص پدرانه
براساس تحقیقات انجام شده، پدران بیشتر با بازی بر فرزندان خود تاثیر می گذارند، زیرا معمولا بخش زیادی از وقتشان را، هنگامی که در کنار کودک اند، به بازی می گذرانند. بازی های پدر و کودک، در مقایسه با بازی هایی که مادر با کودک انجام می دهد، معمولا خلاقانه تر و متنوع تر است و هیجان و تحرک بیشتری دارد. در مقایسه با سبک های ملایم و پرعطوفت مادران در ارتباط و بازی با کودکان، سبک پدران بیشتر فعال، هیجانی، تحریک کننده و چالش برانگیز است و همین خصوصیت موجب می شود کودک بتواند مهارت کنترل هیجاناتی مانند ترس، اضطراب و مدیریت بحران را هرچه بیشتر و عمیق تر فرا گیرد.
بازی های پدر و کودک و آموزش مهارت ها
پدران طی بازی کمتر صحبت می کنند، بیشتر کودک را لمس می کنند و معمولا فعالیت های غیرقابل پیش بینی، پرهیجان و بی نظم و ترتیب انجام می دهند، این حرکت ها به «بازی های بی قاعده» معروف اند. بازی های بی قاعده و پر جنب وجوش زمینه مناسبی را برای آموزش هیجانات و عواطف در کودکان فراهم می کند. برای مثال، پدری که ادای شیر یا پلنگ را درمی آورد و کودک نوپای خود را دنبال می کند، یا او را بلند می کند و مانند هواپیما بالای سرش می چرخاند به کودکش این امکان را می دهد که دلهره و هیجان ناشی از ترسی خفیف را تجربه کند و در عین حال، سرگرم و برانگیخته شود.
دلیل این موضوع ممکن است این باشد که بازی های فیزیکی، به طور خاص، برای پرورش این مهارت ها مناسب است و پدران هم این نوع بازی ها را ترجیح می دهند.
کودکانی که موقع بازی کردن با پدرانشان بیشتر لذت ببرند، کمتر احتمال دارد که بیش فعال شوند یا مشکلات رفتاری و عاطفی داشته باشند. همچنین این کودکان در مهار پرخاشگری بهتر ظاهر می شدند و در مدرسه وقتی اختلاف نظری پیش می آمد کمتر متمایل به رفتار خشونت آمیز بودند.
کودک در حین این بازی ها می آموزد، برای کسب تجارب مثبت، به علائم پدر توجه کند و به آن ها واکنش نشان دهد. برای مثال، متوجه می شود چه علائمی از جانب پدر به معنی ادامه یا پایان بازی است و در نتیجه، می آموزد چطور برانگیختگی خود را فروبنشاند و دوباره آرام بگیرد.
این مهارت ها، وقتی کودک به خود جرئت می دهد و وارد دنیای بازی با همسالان خود می شود، به کمک او می آید. کودک با همین بازی های هیجانی می آموزد پیام های دیگران را درک کند و به احساسات آن ها پی ببرد. او رفته رفته یاد می گیرد چگونه باید به دیگران واکنش نشان دهد، به طوری که حرکات او نه کسل کننده باشد و نه خارج از کنترل. او می آموزد باید هیجانات خود را در چه سطحی نگه دارد تا به بازی هایش لطمه ای وارد نشود.
مطابق تحقیقات انجام شده در این زمینه، بازی های پدرانه در اجتماعی کردن کودکان، قدرت ریسک پذیری، پرورش حس رقابت سالم اجتماعی، خودمختاری، مشارکت و همکاری، ارتقای روحیه اکتشاف و جستجوگری و پذیرش بیشتر گروه همسالان تاثیر بسزایی دارد.
بازی کردن پدر-کودک تدریجاً در طول سال های ابتدایی کودکی افزایش یافته، سپس در طول دوران میانۀ کودکی (سنین ۶ تا ۱۲ سالگی) کاهش می یابد. این امر باز ممکن است به این دلیل باشد که بازی فیزیکی، به طور خاص، برای کمک به کودکان خردسال تر اهمیت دارد، تا وقتی که خودشان شروع می کنند به کاوش در جهان فراتر از خانه، به خصوص مدرسه، و به چالش هایی که با آن روبرو می شوند فائق می آیند.
آیا بازی با مادر هم باعث مهارت آموزی فرزند می شود؟
علی رغم فواید بازی کودک-پدر، محققان تأکید می کنند کودکانی که فقط با مادرشان زندگی می کنند، لزوماً موقعیت نابرابری ندارند.
یکی از چیز هایی که تحقیقات بار ها و بار ها به آن اشاره کرده، لزوم تنوع در انواع بازی هایی است که کودکان اجازه دارند انجام دهند و البته مادران نیز به همان اندازۀ پدران، می توانند با کودکان خردسالشان بازی های فیزیکی انجام دهند. والدین مختلف ممکن است هنگام بازی با فرزندان تمایلات متفاوتی داشته باشند، اما بخشی از معنای پدر و مادر بودن یعنی خارج شدن از منطق راحتی خودتان. اگر روش های مختلفی برای بازی و تعامل با کودکان در پیش بگیرید، احتمالاً بیشترین فایده را خواهند برد.
ساختار بازی باکیفیت پدر و کودک
روانشناسان کودک بر این باورند کودکانی که پدرانشان در حین بازی به آن ها دستور نمی دهند و روند بازی را هدایت نمی کنند، بیشتر از سایر کودکان، از فواید بازی با پدر سود می برند. این پدران باید و نباید در حین بازی ندارند، خود را همسال کودک می پندارند و با کلمات روان و ساده ای مانند «آفرین»، «می دونستم که می تونی» یا «تو انجامش دادی» موفقیت کودک را تحسین می کنند. این کودکان روابط بهتری با هم سن های خود برقرار می کنند و در میان همسالانشان محبوب تر هستند.
در مقابل اما، کودکانی که پدران سلطه جو دارند و کودک را حین بازی تحقیر و مسخره می کنند و او را برای اشتباهاتش سرزنش می کنند، کیفیت رابطه و بازی را زیر سؤال می برند و اجازه نمی دهند تعامل مثبت مؤثری با کودکشان ایجاد شود. این کودکان پایین ترین امتیاز محبوبیت را در بین همسالانشان کسب کردند. بنابراین، تنها نفس بازی کردن مهم نیست و آنچه اهمیت دارد فضا و کیفیتی است که پدر طی بازی ایجاد می کند و اختیاراتی است که به کودک خود می دهد.