جُغد (بوف، بوم) نام پرنده ای شکاری است از راسته جغدسانان، که دارای قدرت شنوایی و بینایی بسیار بالایی است. جغدها در همه قاره ها به استثناء جنوبگان مشاهده شده اند. جغد پرنده ای سودمند است زیرا خوراکش انواع موش است و در شکاف های تنه درختان و آشیانه های متروک زاغان لانه می گذارد. جغدها معمولاً شب کوشا و پگاه رو هستند یعنی هنگام پگاه و شفق از لانه بیرون آمده و شکار می کنند و دی ان ای آنها به خفاش ها شباهت بالایی دارد.در ادامه مجموعه ای از اشعار برگزیده با مضمون جغد گرد آوری شده است .امید واریم لذت ببرید. با ساعد نیوز همراه باشید.
زیباترین اشعار فارسی با مضمون جغد
احساس وحشت نکنم
و نیز از من مترسکی برای پرندگان در مزرعه تعبیه مکن
تا یخ بندان مرا منجمد نکند
و جغدها مرا دشمن نپندارند
که شیشه ای نیافته ام برای تاریکی
می ترسم رویایم به شاخه ها گیر کند
می ترسم بیدار شوم و ببینم
🍀🍀🍀
نیمه شب ابری به پهنای سپهر
می رسد از راه و می تازد به ماه
جغد می خندد به روی کاج پیر
شاعری می ماند و شامی سیاه
🍀🍀🍀
من راندگان بارگاه شاعران را
در کلبه ی چوبین شعرم می پذیرم
افسانه می پردازم از جغد
🍀🍀🍀
جغد هم پرنده ای زیبا بود
اما محکوم بود بر درختش همیشه تنها بودن
به جرم با خبر بودن و صادقانه در باغ بودن
هنوز هم خیره می ماند به تحیر بر ما
که چه نا مفهوم است تعمیم دروغ به توان آدمها
و سکوت جغد چه ملامت بار است
و فراخوانش ما را آخر کار است …
🍀🍀🍀
مردمان ز نگاهش می ترسند
در قفس جغدی نیست
شومی چشمش را قسمت
نفر بعدی کیست ؟!
🍀🍀🍀
دل من میخی بر دیوار نیست
که کاغذپاره های عشق را بر آن بیاویزی
و چون دلت خواست آن را جدا کنی
ای دوست! خاطره در برابر خاطره
نسیان در برابر نسیان
و آغازگر ستمگرترست
این است حکمت جغد.
🍀🍀🍀
لبخندها فسرد
پیوندها گسست
آوای لای لای زنان در گلو شکست
گلبرگ آرزوی جوانان بخاک ریخت
جغد فراق بر سر ویرانه ها نشست
🍀🍀🍀
دل ویران من اندر غلط ار جغد درآید
بزند عکس تو بر وی کند آن جغد همایی
هله یک قوم بگریند و یکی قوم بخندند
ره عشق تو ببندند به استیزه نمایی
🍀🍀🍀
نعمت دنیا نصیب دل سیاهان می شود
جغد دارد زیر پر گنج خراب افتاده را
چون نگردد عمر کوته، گر چه جاویدان بود
رشته در قبضه صد پیچ و تاب افتاده را؟
🍀🍀🍀
داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما
جغد می گردد همایون در خراب آباد ما
جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما
🍀🍀🍀
ساده لوحانی که در معموره می جویند گنج
غافلند از سایه جغد همایون فال ما
جبهه ای داریم از آیینه دل صاف تر
می توان از یک نظر دریافتن احوال ما
🍀🍀🍀
بخیل آسوده است از فکر تعمیر دل سایل
که چشم جغد داند توتیا گرد خرابی را
نگردد جمع با طول امل جمعیت خاطر
خلاصی از کشاکش نیست این موج سرابی را
🍀🍀🍀
چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟
رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است
جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما
🍀🍀🍀
در پریخانه ما جغد هما می گردد
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
شسته رو می شود از گرد یتیمی صائب
گوهری را که فتد راه به گنجینه ما
🍀🍀🍀
لبخندها فسرد
پیوندها گسست
آوای لای لای زنان در گلو شکست
گلبرگ آرزوی جوانان بخاک ریخت
جغد فراق بر سر ویرانه ها نشست
بزند عکس تو بر وی کند آن جغد همایی
هله یک قوم بگریند و یکی قوم بخندند
ره عشق تو ببندند به استیزه نمایی
🍀🍀🍀
نعمت دنیا نصیب دل سیاهان می شود
جغد دارد زیر پر گنج خراب افتاده را
چون نگردد عمر کوته، گر چه جاویدان بود
رشته در قبضه صد پیچ و تاب افتاده را؟
🍀🍀🍀
داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما
جغد می گردد همایون در خراب آباد ما
جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما
🍀🍀🍀
ساده لوحانی که در معموره می جویند گنج
غافلند از سایه جغد همایون فال ما
جبهه ای داریم از آیینه دل صاف تر
می توان از یک نظر دریافتن احوال ما
🍀🍀🍀
بخیل آسوده است از فکر تعمیر دل سایل
که چشم جغد داند توتیا گرد خرابی را
نگردد جمع با طول امل جمعیت خاطر
خلاصی از کشاکش نیست این موج سرابی را
🍀🍀🍀
چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟
رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است
جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
شسته رو می شود از گرد یتیمی صائب
گوهری را که فتد راه به گنجینه ما
🍀🍀🍀
˙·▪•● جنگل آسفالت ●•▪·
در اين دنياي رنگي
همه باران همه گلدان
همه ابدار اب توت فرنگي
همه سلطان پرنسند
همه ميمون همه پاکند و قرصند
در اين دنياي رنگي
شايد هستش قشنگي همه رنگي
چشم من کور است نمي بيند رنگي
در اين دنياي رنگي
بوي ترمه شبنم و باد بهاري که
همه پاکند همه شاعر همه عارف
بلا هم نيست
شکم دردي نه سردردي
همه خوبند و من بد
فرق من اين است و خواهد بود
کوله بار توشه ام خاليست
انگاري درون ان هيچ نيست
کسي سردي کسي سوزي
ک� ...
🍀🍀🍀
ايستاده ام منتظر
تكيه به چارچوب!
بالاي سرم:
جغد شوم روياها
خفن ميجنباند سرش!
خفيف ميچرخانم سرم
مبادا چشمهايم را از كاسه بيرون كشد؟؟
دخترم آنطرفتر
خيره مانده توپ به دست
ميلرزم، مبادا آسيبي به او زند!؟
از تو چه پنهان،
جغد شوم روياها
در من
چون حقيقتي تلخ
ميخواهد فرو رود ...
🍀🍀🍀
چه سخت است در دل گریستن
وقتی ببینی که رویاهایت را با گرمای محبتی ساختی
که واهی ست
دستانی که یک روز برای تو بود
دستانی که امروز در دست غریبه ای به خواب میرود
بغضی که خورده میشود
و تنها نگاهی برایت باقی می ماند
که سکوت آن را معنا میکند
سکوتی که از هزاران فریاد بیشتر است
سکوتی که مرغان عاشق با او همنوایند
زمین شرم سار میشود
آسمان رویش را بر میگرداند
از خیانت جغد شوم...............! ...
🍀🍀🍀
هر شب نگاهم خیره به در است!
تا شاید،
در یک شب مهتابی،
آفتابی شوی،
اما چه سود ...!
خسته ام از این شبهای بی تو
نیک حسش میکنم،
جغد شوم مرگ را!
عاقبت بر بام خانه خواهد نشست...
و من!
در گوشه ی دنج اتاق بی کسی هایم
به صبح نمیرسم ...
🍀🍀🍀
آسمان آبی و...
"پرواز"
کبوتر می جست
و "قفس"
پر شده بود از هوس آزادی
جغد ِ پیری که در این دهکده جولان میداد
بار سنگین نصیحت میبرد
به کبوتر میگفت:
که قفس جای بدی نیست!
مکانیست
که شاهین ندهد آزارت
خمس ِ امنیت پرهای شما سهم کلاغ
خون ناریخته بر گردن کرکس...
باشد
که به کفتار تبه پیشه رسالت برسد
لانه ی جهل پر از تخم ضلالت شده بود
و خرافات
چنان خوشه ی آفت زده
از شاخه ی خشکیده ی اندیشه
نمایان شده بود
"مصلحت بافتن" جغد
تماشایی نیست
گوش ما یاد بگی� ...
🍀🍀🍀
شبم از چهره ی مهتاب گونت روشن است امشب
دما دم مست می گردم که چشمت برمن است امشب
اگر زاهد حرامم کرد خون دختر رز را
زجام کفر می نوشم که ایمان رهزن است امشب
نکسیا کوک کن سازت که پرویز ازسفر آمد
که بوس از روی شیرنش زمان چیدن است امشب
چنان چون مار می پیچد به رقص خلسه گون ساقی
نگه حیران ، زبان خاموش ،گویی سوسن است امشب
دلم در خواهشی بی تاب و رویم سرخ از شرمی
لبم را بوسه زد گفتا : شب بوسیدن است امشب
مقدّس ها عتاب آلود از مجلس برون ...
🍀🍀🍀
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
ز من بریده یار آشنای من
کز او بریده باد آشنای او
چه باشد از بلای جنگ صعبتر؟
که کس امان نیابد از بلای او
شراب او ز خون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر، غذای او
همی زند صلای مرگ و نیست کس
که جان برد ز صدمت صلای او
همی دهد ندای خوف و می رسد
به هر دلی مهابت ندای او
همی تند چو دیوپای در جهان
🍀🍀🍀
چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید
چون سیر خورد مردم کی بوی پیاز آید
چون افتد شیر نر از حمله حیز و غر
وز زخمه کون خر کی بانگ نماز آید
پای تو شده کوچک از تنگی پاپوچک
پا برکش ای کوچک تا پهن و دراز آید
بگشای به امیدی تو دیده جاویدی
تا تابش خورشیدش از عرش فرازآید
چنگا تو سری برکن در حلقه سر اندر کن
تو خویش تهیتر کن تا چنگ به ساز آی
بر مغز مفنگه و بی دَکُ و پوزه شبِ امروز
چرایش را نمیدانم
پلشتِ بی حیایی هست
مفهومی ندارد
ذهن زیبای خودت را
بی جهت در چالشش
ننداز
ولی احساس پروانه هوای دیگری دارد
به درگاه شبِ جغدِ مبارک
شب گدایی پیشه میکرد
تو گویی آسمان هر شب به قتلِ کفتری معتادِ زنجیری
برای نقطه ای قرمز در هنگام فلق
با ابر وبادی گندُو بی شکل و قیافه شور بر پا کرده در
هنگام دعوای قشنگ موشهای کور با گربه
زمین غیرت به خرجی احمق و....
🍀🍀🍀
امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت برده باشید. همچنین شما کاربران عزیز میتوانید از این مطالب به عنوان کپشن یا.... در انواع شبکه های مجازی استفاده نمایید. برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی(اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.