بیوگرافی محمدعلی کشاورز
محمدعلی کشاورز متولد 26 فروردین 1309در شهر اصفهان محله سیچان(سیچون) فرزند دوم خانواده میباشد. وی فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک است.
خانواده
او در شهر اصفهان، محلهٔ سیچان به دنیا آمد و فرزند دوم خانواده کشاورز است. خاندان وی اصالتاً از گرجی تبارانی بوده که در زمان شاه عباس به ایران آمده و مسلمان شده اند. نام خانوادگی قبلی اصلانی بوده است؛ خاندانی که اکنون بخش قابل توجهی از جمعیت گرجیان اصفهان و فریدونشهر را تشکیل می دهند.
ازدواج
محمد علی کشاورز یک بار ازدواج نموده است که در سال ۱۳۵۲ این ازدواج به جدایی انجامید و پس از آن دیگر ازدواج نکرد. نتیجه این ازدواج دختر وی به نام نلی است که در بلژیک زندگی و نقاشی تدریس می کند.
شروع فعالیت
فعالیت هنری اش را از سال ۱۳۳۹ با حضور در نمایش «ویولن ساز کره مونا» آغاز کرد و سپس با ایفای نقش در نمایش هایی همچون «آنتیگون»، «آندورا»، «ادیپوس شهریار»، «بازی استریندبرگ»، «دایی وانیا»، «عاشق مترسک»، «لبخند باشکوه آقای گیل» و شماری دیگر به بازیگری حرفه ای در تئاتر بدل شد
مجموعه های تلویزیونی
در سال ۱۳۴۷ به تلویزیون رفت و کارگردانی هنری قسمت هایی از سریال «خانه قمر خانم» را به عهده گرفت. کشاورز در سریال های تلویزیونی زیادی همچون دایی جان ناپلئون، «آتش بدون دود»، «هزاردستان»، «سربداران»، «سلطان و شبان»، «گرگ ها»، «پدرسالار» و ... به نقش آفرینی پرداخته است.
فیلم های سینمایی
او برای نخستین بار در سال ۱۳۴۳ با فیلم شب قوزی ساخته فرخ غفاری بازیگری سینما را نیز تجربه کرد و تاکنون در ۴۷ فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است. از جمله کارهای او: رگبار، خشت و آینه، برزخی ها، کمال الملک، مردی که موش شد، کفش های میرزا نوروز، مادر، جستجو در جزیره، ناصرالدین شاه آکتور سینما، دلشدگان، آقای بخشدار، زیر درختان زیتون، روز واقعه و کمیته مجازات.
آرزویی که بر دلم ماند
بزرگترین آرزویم در زندگی این بود که نقش یک رهبر ارکستر را بازی کنم، رهبر ارکستری که بسیار عاشق کارش است، یک رهبر ارکستر که آخرش هم میمیرد متاسفانه این آرزوی من هرگز عملی نشد، حالا هم دیگر خیلی دیر شده و من پیر شده ام
نوازندگی موسیقی
علاقه زیادی به موسیقی داریم، دوره کوتاهی ویلن و بعد هم کمی سه تار می زدم، اما موسیقی ایرانی همیشه مورد علاقم بوده و است هنوزم اغلب دستگاه های موسیقی را دنبال می کنم و از شنیدن موسیقی ایرانی لذت می برم با اکثر عزیران این حوزه هم ارتباط نزدیکی دارم.
علاقه به کتاب خوانی
بز جوانی کتاب خواندن را دوست داشتم و اگر قرار بود نقشی را بازی یا تئاتری را کارگردانی کنم، حتما کتاب های مختلفی در موردش می خواندم تا با اطلاعات بیشتری بتوانم این کار را انجام دهم. البته بیشتر سعی می کنم کتاب های تاریخی و فلسفی بخوانم چون ناگفته های زیادی در این زمینه ها وجود دارد. البته خواندن کتاب های عرفانی را هم پیشنهاد می کنم چون عرفان چگونه زندگی کردن و عشق ورزیدن را به شما می آموزد.
شکستگی پا و مشکل کمر
محمدعلی کشاورز چندین سال پیش بدلیل شکستگی پا و مشکلات کمر خانه نشین شد و با وجود چندین عمل این عرضه درمان نشد. او دیگر قادر نیست به تنهایی راه برود.
خاطره بازیگری
کشاورز با مرور خاطرات «پدرسالار» کمی سرحال می شود و خاطرات دیگری را مرور می کند: «هیچ وقت شهرت و معروف شدن برای من معنا نداشت، از چهره شدن فقط یک خاطره خوب دارم. یادم می آید یک روز در خیابان عباس آباد در حال پیاده روی بودم. آن ور خیابان پسری با یک گاری دستی داشت انگور می فروخت، تا مرا دید به سمتم دوید و با خوشحالی یک خوشه انگور به من داد و گفت من چیزی ندارم که به شما بدهم، این انگور را از من قبول کنید. چهره شاد آن پسر و آن خوشه انگور بهترین هدیه ای بوده که من به خاطر بازیگر بودنم در زندگی ام گرفته ام.
دنیای مجازی
دنیای مجازی کشنده است کشاورز، میانه خوبی با اینترنت ندارد و فضای مجازی را محیطی مناسب برای جوان ها نمی داند: «بیشتر جوان های ما فقط نام شاهنامه را شنیده اند و دیگر هیچ؛ حتی به خودشان زحمت نمی دهند به دنبال دانستن بروند. سرگرمی ها عوض شده. جوان ها غرق در تکنولوژی و دنیای مجازی شده اند، دنیایی که فکر می کنم باعث نابودی دنیای واقعی می شود. موبایل، کامپیوتر، اینترنت و… جای خانواده، کتاب و گفت وگو را گرفته است. صحبت کردن و گپ زدن در بین افراد خانواده خیلی کم شده، دیگر کسی حوصله کسی را ندارد. اینها همه خطرناک است و من که سن وسالی را گذرانده ام، آن را حس می کنم و خواهش می کنم که خانواده ها برای در کنار هم بودنشان ارزش بیشتری قائل شوند. من آنقدر از این تکنولوژی بدم می آید که حتی موبایل هم ندارم و هیچ وقت هم احساس نکردم به آن نیازی دارم.»
جوایز
کشاورز برای بازی در فیلم مادر ساختهٔ علی حاتمی نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.