بیوگرافی نگین معتضدی
نگین متعضدی متولد 3 مهر 1364 در تهران، بازیگر است. تحصیلات اش تا ترم شش رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری است، عاشق ادبیات و خواندن کتاب های مختلف است، یک خواهر بنام طلا دارد، اصالتا اهل شمیران منطقه حصار بوعلی است.
ازدواج
نگین معتضدی در سال 95 با جواد خیرخواه ازدواج کرده است.
خواهری بنام طلا
داشتن خواهر نويسنده از كودكی روی من آنقدر تاثير گذاشت كه ديگر حتی لازم نبود در بزرگسالی از او تاثير بگيرم، من حتی تئاتر را هم با طلا شناختم و حتی نخستین تئاتر زندگی ام را با طلا رفتم زمانی كه طلا به رشته تئاتر رفت من می خواستم دامپزشكی بخوانم چون به حیوانات علاقه زیادی دارم اما وقتی با او سر كارهایش رفتم، دیدم به آن محیط و كار علاقه دارم و رفتم دنبال مسیری كه او رفته بود.
از دانشگاه تا دفاتر سینمایی
من سال 86 که وارد دانشگاه شدم خیلی زیاد به تصویر و فیلم و سریال علاقمند بودم تا نمایش، شایدم که حقیقت این باشه که من خیلی جرات نمایش ندارم، بنظرم تئاتر خیلی معقوله ترسناکیه، اما همون سال های اولیه در نمایش و پایان نامه های بچه های دانشگاه کار کردم اما مدام به دفتر های سینمایی که استادام معرفی می کردن می رفتم تست می دادم ولی اتفاقی نمی افتاد.
بالاخره بعد از یک سال تست …
بعد از یکسال تست دادن مدام، یادمه که یه روزی آقای حسین خضوعی (دستیار کارگردان) به من زنگ زدند و گفتند یکاری دارم شروع میکنم و برام جالبه که تو هر دفتری که می رم تست تو هست، تو چطوری این همه دفتر رفتی …؟ بیا دفترمون که با همدیگه صحبت کنیم، به این ترتیب بعد از یک هفته تست اولین بار در یک تله فیلم بنام راز در سال 87 در کنار شبنم مقدمی و شهرام قائمیان جلوی دوربین رفتم.
از شناخته شدن تا شهرت
نگین معتضدی تا قبل از سال 91 در چندین کار سینمایی و سریالی کار کرد ولی آنچنان دیده نشد، حضورش در سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد در بیش از 40 ایپزود چهره او را شناخته تر کرد، اما شهرت وی با سریال ویلای من مهران مدیری در سال 91 شروع شد.
اولین قرار با مهران مدیری
از طریق فرهاد عطريان دستیار مجموعه به مهران مدیری معرفی شدم صبح روزي كه قرار بود به دفتر آقاي مديري بروم از شدت استرس به مادرم گفتم مي خواهم تماس بگيرم و قرار را كنسل كنم و واقعا مواجهه با آقاي مديري كه از سال ها قبل جزو اسطوره هايم بود برايم كار دشواري بود اما اين برخورد بسيار خوب اتفاق افتاد و آقای مديری بسيار متواضعانه و فروتن برخورد كرد و من با خودم گفتم وقتی چنين ناخدايی هست من چرا سوار كشتی نشوم. تلاش ها و عملكرد مهران مديری و گروه او باعث شد كاراكتر من در اين سريال به خوبي شكل بگيرد تا آن جايی كه با گذشت چندسال از پخش سريال هنوز من را با نام هنگامه مهاجر يا خانم وكيل می شناسند.
آشپزی ام
آشپز خوبی هستم، اما اهل آشپزی نيستم، وقت آشپزی ندارم، آشپزی حوصله هم می خواهد که ندارم اما موقعی که با حوصله باشم و وقت هم داشته باشم، دستپختم معرکه است
عمل زیبایی
من با هيچ کدام از اعضای صورتم مشکلي ندارم شايد به نظر برخي بينی ام نياز به عمل داشته باشد اما من با آن مشکلی ندارم البته به ظرم عمل زيبايی چيز بدی نيست و هر کسی می تواند طبق سليقه اش آن را انجام بدهد.
شغل دوم
ترجيح می دهم شغلی مثل نويسندگی داشته باشم لبته دوستان بازيگر در کار رستوران داری هم موفق بوده اند به رستوران هادی کاظمي رفته ام؛ در اين رستوران ماست مخصوصی سرو می شود که مخلوطي از تمبر هندی و فلفل است و به همه پيشنهاد می کنم اين غذا را بخورند.
تو فقط در كانال كولر نيستی
من اوايل فعاليت ام در عرصه بازيگري بسيار پركار بودم و به مدت چهار يا پنج سال بدون وقفه جلوی دوربين بودم تا حدی كه يك بار پژمان بازغی به شوخی به من گفت تو فقط در كانال كولر نيستی، ما هر كانالي می زنيم تو هستی …
داستان کوتاه و کتاب
من داستان كوتاه می نویسم و خیلی هم علاقه مند هستم كه آنها را چاپ كنم تقریبا در هر مصاحبه می گویم امسال چاپ می كنم اما هنوز نشده اما حتما این كار را می كنم مجموعه اش كامل شده و نامش چكمه های بنفش است چند نفر هم خوانده و گفته اند خوب است شاید نتوانیم اسمشان را داستان بگذاریم اما نوشته های جالبی است كه خواندنشان جالب است.
5 سال پیش