بیوگرافی نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی ، بازیگر زن ایرانی ، هجدهم تیر ماه پنجاه و نه (۱۳۵۹/۴/۱۸) در تهران دیده به جهان گشود. خانواده وی ساکن خیابان میرداماد بودند. والدین او محسن ضیغمی و فهیمه رستم پور بوده و یک خواهر کوچکتر از خود به نام روشا دارد. او همچنین متأهل می باشد؛ همسرش ، آرش پولاد خان ، متولد شهر اصفهان و فعال در تجارت نقره میباشد. وی بعد از اتمام دبیرستان، کارشناسی خود را در رشته روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی تهران گرفت. بازیگری را با شرکت در کلاس های آزاد بازیگری کانون سینماگران جوان فراگرفته و توسط همین مؤسسه به مسعود جعفری جوزانی معرفی شده و بلافاصله بعداز اتمام این کلاس ها در مجموعه تاریخی در چشم باد در نقش یک دختر روستایی شمالی بازی کرد.
زندگی خصوصی نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی فرزند محسن ضیغمی و فهیمه رستم پور است. خواهر نیوشا ضیغمی روشا ضیغمی متولد ۲۹ دی ماه ۱۳۶۹ از بازیگران سینما می باشد. روشا ضیغمی دانشجوی رشته مترجمی زبان انگلیسی و کار هنری را با گرافیک آغاز کرده است. اولین تجربهٔ وی در عرصه بازیگری بازی در فیلم کوتاه چهار به کارگردانی پیمان عباسی است و همچنین او در فیلمی به نام چهارسو با خواهرش همبازی شد.
مخالفت پدر و مادر نیوشا ضیغمی برای بازیگری
وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد.
ازدواج نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولادخان
حکایت آشنایی من و آرش در نوع خودش بسیار جالب است چون او من را قبل از آشنایی مان به شکل رسمی به واسطه فیلم هایم می شناخت و همین قضیه باعث شد که از قبل، پیش فرض هایی نسبت به من داشته باشد. در هر حال آشنایی و ازدواج با او یکی از بهترین اتفاق های زندگی ام بود.
آرش پولادخان:حق با نیوشاست. من مدت ها قبل از اینکه با نیوشا آشنا شوم دوست داشتم با او ازدواج کنم و یک جورایی او را همسر آینده خودم می دیدم اما تنها دلشوره ام این بود که نیوشا با تصویری که از او در کارهایش می بینم فاصله داشته باشد، از طرفی دوست نداشتم که صرفاً به او به عنوان یک هوادار نزدیک شوم به همین خاطر کلی دودوتا چهارتا کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم تا از طریق سرمایه گذاری در فیلمی به او نزدیک شوم که خوشبختانه این اتفاق افتاد اما نکته مهم در مورد او این بود که به مراتب از آنچه که فکر می کردم صادق و مهربان تر بود.
شغل همسر نیوشا ضیغمی
همیشه حرف و حدیث در مورد کار آراش پولادخان زیاد بوده اما به هر حال کار و کسب وی تجارت و در کل بازار و سرمایه است. از لحاظ مالی بسیار آدم ثروتمندی است و هر از چندگاهی گالری های لوکس گران قیمت را برای ثروتمندان اشرافی تهران برگزار می کند . چندی پیش گالری نقره ی او در تهران مثل بمب پر سر وصدا بود .
گناهی کردم که خودم را نمی بخشم
نیوشا: در ۲۲سالگی کاری کردم که هنوز هم خودم را برای آن سرزنش می کنم. آن زمان خام بودم و اشتباهی کردم که هنوز هم خودم را نمی بخشم. هرجا مشکلی برایم به وجود بیاید درون خودم می گویم، حتما دارم چوب آن اشتباه را می خورم. این را گفتم که بگویم ما هر کار نادرستی بکنیم، کائنات صد برابر آن را به ما برمی گرداند. اگر یک سیلی به ناحق بزنیم؛ کائنات ضربه ای می زند که تا مدت ها نمی توانیم از جا بلند شویم. اگر همه ما به این اعتقاد داشته باشیم، خیلی کارها را انجام نمی دهیم. همیشه معتقدم واگذار کردن به خدا خیلی سخت است. وقتی کسی را آزار می دهید و می گوید تو را به خدا واگذار کردم، باید بترسیم. سعی می کنم کاری کنم که شب با رضایت از خودم بخوابم و صبح که بیدار می شوم از خودم راضی باشم.
مهریه و ملاک ازدواج نیوشا ضیغمی
مهم ترین ملاک من برای ازدواج شخصیت و ادب و احترام بود. من در بدترین شرایط نمی توانم بی ادب باشم و نمی توانستم با مردی که احترام نگذارد و بددهن باشد، ازدواج کنم. آرش این ویژگی خوب را دارد که با احترام برخورد می کند و همراه و دوست واقعی من است. خیلی طول کشید که او را انتخاب کردم اما شرط و شروطی نگذاشتم که به زور آنها رابطه را حفظ کنم. مهریه ام یک سکه است. نمی توانم درک کنم که 2 خانواده سر تعداد سکه با هم چانه می زنند.
مادر شدن نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی در روزهای اخر اردیبهشت مادر شد، او و آقای پولاد خان صاحب یک دختر زیبا به نام لنا شدند، در کمال تعجیب این زوج فرزند خود را در ایران بدنیا آوردند.
خانه داری نیوشا ضیغمی
در زندگی شخصی ام زمانی که درگیر کار خاصی نباشم گاهی درست عین یک زن خانه دار رفتار می کنم و درگیر کارهای خانه نظیر طبخ غذا، شستن لباس و اتوکشی و گردگیری خانه هستم من واقعاً آشپزی کردن را خیلی دوست ندارم نه اینکه از زمانی که بازیگر شدم علاقه ام را از دست داده باشم، نه، قبلاً هم دوست نداشتم در عوض خرید روزمره خانه را خیلی دوست دارم، حتی چیدمان داخل خانه و خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارم. چون کار خانه که فقط آشپزی نیست !
کلینیک زیبایی نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی و همسرش به تازگی در مراسمی یک کلینیک زیبایی به نام نیوشا ضیغمی و یک گالری نقره جات به نام پولاد خان را با حضور بازیگران مشهور افتتاح کردند. در این مراسم که در خیابان پاسداران تهران برگزار شد، چهره های هنری و رسانه ای حضور داشتند که از میان آن ها می توان به محمدرضا شریفی نیا، سید علی ضیا، آنا نعمتی، بهنوش بختیاری، رضا رویگری، دانیال عبادی، کمند امیرسلیمانی و... اشاره کرد.
نیوشا ضیغمی در مورد علت افتتاح این کلینیک زیبایی می گوید: «من پیش از این، یک کلینیک زیبایی و سلامت پوست تاسیس کرده بودم که متاسفانه به دلیل بی درایتی و عدم مسولیت پذیری پزشکی که در این کلینیک با ما همکاری داشت، ترجیح دادم این مرکز را تعطیل کنم. از این پزشک هم در مراجع قانونی طرح شکایت کردم و هنوز هم پیگیر شکایتم هستم. در هر صورت به دلایل اتفاقاتی که افتاد آن مرکز تعطیل شد و بعد از وقفه ای که در این میان ایجاد شد، تصمیم گرفتم کلینیک جدیدی را راه اندازی کنم.»
گربه نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی و گربه نازش خیلی وابسته به هم هستند. این گربه ملوس یکی از بهترین و گران ترین نژادهای گربه می باشد. این گربه از نژاد پرشین است که یک نژاد سلطنتی محسوب می شود.
سفر حج نیوشا ضیغمی
نکته ای که برای من بسیار جالب بود این است که خانه خدا شبیه به هیچ جایی از دنیا نیست. من روز اولی که وارد مکه شدم در شوک بودم. مانند یک قیامت واقعی است؛ ولی شما زنده آن را تجربه می کنید. شاید شنیده باشید که در قیامت هیچ کس به فکر کسی نیست و مادر بچه اش را نمی شناسد. همه از کنار هم رد می شوند و هم را نمی بینند و همه یکسان هستند. خانه خدا واقعا مانند قیامت است. همه یکسان لباس می پوشند و هیچ تفاوتی ندارند و همه افراد به خدای واحد فکر می کنند.
جراحی زیبایی نیوشا ضیغمی
من سال 86 جراحی زیبایی بینی انجام دادم من قبل از عمل 11 فیلم بازی کرده بودم. اما یکی از دلایلی که بینی ام را جراحی کردم این بود که خودم از نیمرخ ام خوشم نمی آمد و با چهره ام خوشحال نبودم.
پیوستن نیوشا ضیغمی به انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان
من سال هاست که با انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان به عنوان سفیر و نماینده این انجمن همکاری می کنم و طی این مدت تلاش کردم جامعه درباره کودکان کار شناخت بیشتری پیدا کند، اما به تازگی رویکرد انجمن تغییر کرده و به احتمال زیاد فعالیت هایش را در قالب دیگری جلو می برد که به تبع آن شکل و شمایل فعالیت های من هم تغییر می کند.
گفتگوی کوتاه با نیوشا ضیغمی
من و آرش واقعا خوشبختیم
نیوشا: همیشه معتقدم آدم یک بار زندگی می کند؛ چه لزومی دارد برای خوشایند دیگران به چیزی تظاهر کنم. من ازدواج نمی کردم مگر زمانی که فردی را پیدا کنم که تمام معیارهایی که دوست دارم را داشته باشد. شغل و درآمد داشتم و زندگی ام را می کردم و می توانستم تنهایی زندگی را اداره کنم. اما وقتی با آرش آشنا شدم دیدم او یک همراه است. با هم قدم برمی داریم، نه من سد راه او هستم نه او سد راه من. نه قرار است من بار مشکلاتم را روی دوش او بگذارم نه او روی دوش من. نه قرار است من سکوی پرواز او باشم نه او سکوی پرواز من. بنابراین در کنار هم قدم برمی داریم و زندگی ما مساوی است. اهدافی برای ۱۰سال آینده داشته و زندگی پویا را دوست داریم. من پرتوقع هستم و به بعد از امروز فکر می کنم.
نیوشا: البته که آدم مضطرب می شود اما زندگی را برای خودم زهر نمی کنم و از لحظه هایم لذت می برم. یک کوهنورد هم در بین راه زمین می خورد، شاید پایش پیچ بخورد، خسته و کلافه می شود اما بازهم به راهش ادامه می دهد. یک روزی با آقای مهدوی کیا با هم یک مصاحبه مشترک داشتیم؛ شما هم می دانید که نصف پسر بچه ها دلشان می خواهد فوتبالیست شوند و دختر بچه ها هم می خواهند بازیگر شوند اما هیچ کس نمی داند که این حرفه ها به همین راحتی به دست نمی آید. همه همان ۹۰دقیقه دویدن و همان چندساعت جلوی دوربین را می بینند. آقای مهدوی کیا می گفت من آنقدر تمرین می کردم و می دویدم که از حال می رفتم و نفس کشیدن برایم سخت می شد. برای من خیلی جالب بود و که فوتبالیست شدن این همه سخت است. شاید آقای مهدوی کیا هم نمی دانست که بازیگر شدن چقدر سخت است. حتی یک زندگی خوب داشتن هم سخت است.
از لحظه لذت می بریم
نیوشا: امیدوار هستم. به خاطر نداشته هایم خودم را عذاب نمی دهم و معتقدم دست بالای دست زیاد است. شاید اوایل آرش جا می خورد، او درک می کند که من هم مثل بقیه آدم ها هستم، گریه می کنم، خسته می شوم و همیشه مثل جلوی دوربین در کمال سلامت و شادابی نیستم. اعتقاد دارم اگر یک زن در اوج قدرت هم که باشد، حتی رئیس جمهور یک مملکت هم باشد باز هم نیاز دارد که به کسی تکیه کند. قبول کردم که آرش قوی تر از من است و به او تکیه کردم. او قطعا از من قوی تر است و از درون به این معتقدم. من یک زن هستم و قرار نیست یک زن که به قدرت می رسد و موفق می شود، مرد شود. باید یک زن قوی باشم.
من ادای مردها را در نمی آورم برای همین به مشکل برنمی خوریم. اگر راه بروم و بگویم من نیوشا ضیغمی هستم، قطعا او هم اعتراض می کند و می گوید هستی که هستی… مثلا یک زن با یک سوپراستار مرد ازدواج کند و هر روز بشنود که من ستاره هستم من… این من! من! اصولا ریشه هر خانه ای را نابود می کند… اگر من شکست بخورم آرش هم شکست خورده پس دیگر نمی گویم من… ما موفق هستیم و از لحظه لذت می بریم.
نیوشا: این روزها گفتم که شایعه اختلاف ما هم هست. هر آدمی در زندگی مشترک اختلاف دارد، اما باید گفت و گو کرد و اختلافات را کنار گذاشت. ۲ تا خواهر که با هم همخون هستند هم گاهی عقاید مشترک ندارند و اختلاف پیدا می کنند.
هر فردی معیاری در زندگی دارد، من صادقانه انتخاب درستی کردم و حالا پای آن هم هستم. همه چیز را همان طور که هست ببینیم و بپذیریم و به تغییر دادن آدم ها فکر نکنیم. آدم ها تا ۷سالگی شکل می گیرند و موقع انتخاب باید دقت کنی و اولویت ها را درنظر بگیری و با خودت صادق باشی…
نیوشا واقعا معصوم است
آرش: دقیقا! ما خوشبخت هستیم و پشت پرده ای وجود ندارد. امیدوارم من سنت شکنی کرده و ثابت کنم زندگی سینمایی می تواند دوام داشته باشد. هرچه با سختی های هنر آشنا می شوم، صبورتر و پخته تر می شوم. تجربه سینما را در این ۲، ۳سال کسب کردم و هنوز درحال کسب تجربه های جدید هستم. آدم به این ترتیب بزرگ می شود من هم شنیدم که می گویند من نیوشا را به خاطر ستاره بودن انتخاب کردم، ذهنیتی از نیوشا داشتم که بعد از ازدواج دیدم او از تصور من خیلی هم بهتر است. معصومیت و خوبی نیوشا، درست مثل صورتش است.
کار من بازار است و ما هنوز به رسوم کاسبی معتقد هستیم. در بازار اگر کسی دچار مشکل شود، بزرگان زیر پروبال او را می گیرند و همه مرام و معرفت دارند اما مشکل سینما این است که آدم ها به هم بی محبت هستند. در صورتی که هنر با احساس توام است!
توقع آدم از هنرمندها خیلی بیشتر از اینهاست چون آن ها با روح و احساس کار می کنند. اما در بازار روح و معرفت انگار بیشتر حکمفرماست. ای کاش سینما هم بزرگ تر و ریش سفیدی داشت، بزرگ تری که حرمت داشت. در سینما همه من هستند و به سفت کردن جایگاه خود فکر می کنند.
تایید من برای نیوشا خیلی مهم است
آرش: نیوشا اگر در روز هزارتا تائید هم بگیرد و همه دنیا از او تعریف کنند، تائید و تعریف من برایش جایگاه ویژه ای دارد.
نیوشا: دقیقا همین طور است. تحسین جامعه و مردم با تحسین آرش زمین تا آسمان متفاوت است. آدم هایی که در خانه و روابط شخصی تامین نباشند، درزندگی حرفه ای موفق نیستند و رفتارهای غیرعادی دارند. اگر در خانه تائید شوی و در جامعه خیلی دچار مشکل نمی شوی که در خانه خلاء عاطفی داشته باشی. ستاره بودن یک عمر دارد؛ پس مهم ترین قضیه همین تامین عاطفه از طرف همسر و خانواده است. همه خستگی های روزانه ام با جمله دوستت دارم آرش از بین می رود. اگر روزی همه داشته های امروزم را نداشته باشم، تکیه گاهم، یعنی آرش به من آرامش می دهد. حرمت خانواده برایم خیلی زیاد است.
آرش: من تمام انرژی ام از خانه است. اگر همسرم خسته و غمگین باشد من هم همان مود را می گیرم. اینکه می گویند هنرمندها مودی اند، نه، همه آدم ها اینطور هستند. شاید هنرمندها حساس تر هستند. چارچوبی که سلامت باشد و تکلیف زندگی اش معلوم باشد به او کمک می کند.
نیوشا: خب، نوسانات دلار مود آرش را هم عوض می کند و من تحمل می کنم. (صدای خنده)
آرش: مردانیکه تجارت می کنند به نظرم در خط مقدم جبهه هستند و امیدوارم ایرانی ها در همه جا موفق باشند. سربلندی ایران، آرزوی من است. این روزها در حال جنگ هستیم و این بحران ها همه ما را درگیر کرده است. قدیم ها جنگ با زور بازو بود اما امروز همه در این جنگ حضور دارند. امیدوارم برای ایران بجنگیم و سربلند باشیم.
2 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش