یکشنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 4؛ سوی خانه رفتند هر سه چوباد / متن صوتی و معنی اشعار + تصاویر قدیمی

  یکشنبه، 14 بهمن 1403 ID  کد خبر 434308
یکشنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 4؛ سوی خانه رفتند هر سه چوباد / متن صوتی و معنی اشعار + تصاویر قدیمی
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 4

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ فریدون - بخش 4

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ فریدون - بخش 4

سه چوپان به سوی خانه رفتند و در شب شاد و خوشحال خوابشان برد. وقتی صبح شد، خورشید بر آسمان تابید و آن‌ها آماده رفتن شدند. در سفر به یمن، با لشکری از نامداران و روحانیون دیدار کردند و به جشن و شادی پرداختند. در یمن، مردم با ثروت و زینت فراوان به استقبال آن‌ها آمدند. شاه یمن که از افراشتن نام کیانیان ناراحت بود، به این سه چوپان کینه‌ای داشت و تصمیم گرفت تا انتقام بگیرد. او با مشاوره موبدان به آن‌ها هشدار داد که باید مراقب باشند، زیرا کینه‌ای که در دل دارد می‌تواند برایشان خطرناک باشد. داستان با شور و هیجان جوانان و عزم آنها برای رسیدن به فریدون ادامه می‌یابد.

برگردان به زبان ساده

# سوی خانه رفتند هر سه چوباد

شب آمد بخفتند پیروز و شاد

هوش مصنوعی: سه چوپان به سمت خانه راه افتادند و شب که رسید، با خوشحالی و پیروزی خوابشان برد.

# چو خورشید زد عکس برآسمان

پراگند بر لاژورد ارغوان

هوش مصنوعی: وقتی که خورشید تابیده است، تصویری در آسمان ایجاد می‌کند که روی زمینه‌ای لاجوردی و ارغوانی پخش شده است.

# برفتند و هر سه بیاراستند

ابا خویشتن موبدان خواستند

هوش مصنوعی: سه نفر رفتند و خود را به زیبایی آراستند و سپس از موبدان خواستند.

# کشیدند با لشکری چون سپهر

همه نامداران خورشیدچهر

هوش مصنوعی: با لشکری همچون آسمان، همه‌ی افراد برتر و معروف را به میدان آوردند.

# چو از آمدنشان شد آگاه سرو

بیاراست لشکر چو پر تذرو

هوش مصنوعی: وقتی که خبر آمدن آنها را شنید، سرو برای خوش‌آمدگویی خود را آراست و مانند پرندگان شاداب شد.

# فرستادشان لشکری گشن پیش

چه بیگانه فرزانگان و چه خویش

هوش مصنوعی: آنها لشکری گرسنه را به سوی بیگانگان و نزدیکان فرستادند.

# شدند این سه پرمایه اندر یمن

برون آمدند از یمن مرد و زن

هوش مصنوعی: این سه نفر با شخصیت و با اهمیت از یمن خارج شدند، چه مرد و چه زن.

# همی گوهر و زعفران ریختند

همی مشک با می برآمیختند

هوش مصنوعی: به تزیین و زیبایی می‌پردازند و عطر و طعم را با هم ترکیب می‌کنند.

# همه یال اسپان پر از مشک و می

پراگنده دینار در زیر پی

هوش مصنوعی: اسب‌ها به خوبی آراسته شده و بوی خوش مشک از یال آنها به مشام می‌رسد، و زیر پایشان دینارهایی که نشانه‌ی ثروت است، پخش شده است.

# نشستن گهی ساخت شاه یمن

همه نامداران شدند انجمن

هوش مصنوعی: گاه گاهی، شاه یمن بر تخت می‌نشیند و در آن زمان، همه بزرگان و نام‌آوران دور هم جمع می‌شوند.

# در گنجهای کهن کرد باز

گشاد آنچه یک چند گه بود راز

هوش مصنوعی: در گنجینه‌های قدیمی، رازهایی را که مدت‌ها پنهان مانده بودند، دوباره افشا کرد.

# سه خورشید رخ را چو باغ بهشت

که موبد چو ایشان صنوبر نکشت

هوش مصنوعی: سه خورشید درخشانی که چهره‌اش مانند باغی بهشتی است، به این دلیل است که موبد (روحانی) مانند درختان صنوبر آنها را نپرورده است.

# ابا تاج و با گنج نادیده رنج

مگر زلفشان دیده رنج شکنج

هوش مصنوعی: با وجود تاج و گنجی که دیده نمی‌شود، درد و رنج ما چه فایده‌ای دارد؟ مگر اینکه زلف آن محبوب، دلی را به رنج بیندازد.

# بیاورد هر سه بدیشان سپرد

که سه ماه نو بود و سه شاه گرد

هوش مصنوعی: او هر سه نفر را به ایشان معرفی کرد و گفت که سه ماه نو و سه شاه در راهند.

# ز کینه به دل گفت شاه یمن

که از آفریدون بد آمد به من

هوش مصنوعی: سلطان یمن از کینه‌ای که به دل دارد، به دیگران می‌گوید که از کردارهای افریدون خوشش نمی‌آید.

# بد از من که هرگز مبادم میان

که ماده شد از تخم نره کیان

هوش مصنوعی: من از تو بدم، چون هرگز در وسط نیستم و نمی‌خواهم که مانند ماده‌ای باشم که از تخم نر به وجود آمده است.

# به اختر کس آن‌دان که دخترش نیست

چو دختر بود روشن اخترش نیست

هوش مصنوعی: به کسی که فرزند دختر ندارد، نگوید که دخترش مانند ستاره‌ای درخشان است؛ زیرا اگر دختر نباشد، درخشندگی ستاره‌اش هم وجود ندارد.

# به پیش همه موبدان سرو گفت

که زیبا بود ماه را شاه جفت

هوش مصنوعی: سرو به همه موبدان گفت که ماه بسیار زیباست و همچنین همتا و همراه شاه است.

# بدانید کین سه جهان بین خویش

سپردم بدیشان بر آیین خویش

هوش مصنوعی: بدانید که من این سه جهان را به افرادی سپردم که به روش و اصول خودم زندگی می‌کنند.

# بدان تا چو دیده بدارندشان

چو جان پیش دل بر نگارندشان

هوش مصنوعی: بدان که باید مانند جان به دل، نسبت به کسانی که دوستشان داری، اهمیت بدهی و به آنها توجه کنی.

# خروشید و بار غریبان ببست

ابر پشت شرزه هیونان مست

هوش مصنوعی: ابر به شدت طغیان کرد و بار سنگین درد و رنج غریبان را بر پشت خود برداشت، در حالی که هیوانات قوی و سرکش به وجد آمده بودند.

# ز گوهر یمن گشت افروخته

عماری یک اندردگر دوخته

هوش مصنوعی: عماری از گوهر یمن درست شده و به زیبایی و شکوهی خاصی آراسته شده است.

# چو فرزند را باشد آئین و فر

گرامی به دل بر چه ماده چه نر

هوش مصنوعی: وقتی که فرزند دارای ویژگی‌ها و شایستگی‌های عالی باشد، فرقی نمی‌کند که چه جنسیتی دارد، همه چیز به ارزش‌هایی که در دلش است بستگی دارد.

# به سوی فریدون نهادند روی

جوانان بینادل راه جوی

هوش مصنوعی: جوانان با اراده و پرشور به سمت فریدون حرکت کردند و در پی راهی بودند.

خلاصه داستان فریدون

پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.

سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.

نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.

از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.

نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.

لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.

پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

1 دیدگاه

  دیدگاه ها
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر