به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسهها و تاریخ ایران از آغاز، تا حملهی اعراب میپردازد. شاهنامه در سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبانهای زندهی جهان نیز ترجمه شده است.
یکی از بزرگترین و مهمترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستانهای آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان میپردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر میگیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.
محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گرانقدرترین و بزرگترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی میدانست و معتقد بود که این اثر نهتنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار میداد.
محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، قدرت وعزتنفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشهی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.
مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیلهای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.
حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفهی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفهی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بینظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژهای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را بهخاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا میدانست. او معتقد بود که فردوسی وطنپرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشاندهندهی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، ارزشهای والای انسانی و ملی را به نسلهای آینده منتقل کرده است.
در این متن، توصیف یک نبرد و جوی پرتنش بین دو گروه از جنگجویان وجود دارد. سپیدهدم، منوچهر با زره و کلاه خود از خواب برمیخیزد و لشکرش را برای جنگ آماده میکند. جنگجویان با فریاد و نعره به میدان میروند و زمین مانند دریا به لرزه درمیآید. میدان نبرد به شدت خونین میشود و جبههها به نبردی سخت میپردازند. با وجود این بدانکه منوچهر از همه قدرت بیشتری دارد. با غروب خورشید و تاریک شدن شب، هیچ یک از دو طرف حاضر به جنگ نمیشوند و هر کدام به تدارک برای نبرد بعدی میپردازند.
برگردان به زبان ساده
# سپیده چو از تیره شب بردمید
میان شب تیره اندر خمید
هوش مصنوعی: سپیدهدم در حالی که شب هنوز تاریک است، از افق سر بر میآورد و روشناییاش آرام آرام به فضای تاریک میتابد.
# منوچهر برخاست از قلبگاه
ابا جوشن و تیغ و رومی کلاه
هوش مصنوعی: منوچهر از جایگاه خود برخواست و آماده نبرد شد با زره و شمشیر و کلاهی که از رومیان داشت.
# سپه یکسره نعره برداشتند
سنانها به ابر اندر افراشتند
هوش مصنوعی: سپاهیان همگی فریاد زدند و نیزهها را به سمت آسمان بلند کردند.
# پر از خشم سر ابروان پر ز چین
همی بر نوشتند روی زمین
هوش مصنوعی: ابروهای پرچین و چرخی، همچون نشانهای از خشم، بر روی زمین نقش بستهاند.
# چپ و راست و قلب و جناح سپاه
بیاراست لشکر چو بایست شاه
هوش مصنوعی: چپ و راست و قلب لشکر را با زیبایی آراستند، وقتی که شاه آماده نبرد شد.
# زمین شد به کردار کشتی بر آب
تو گفتی سوی غرق دارد شتاب
هوش مصنوعی: زمین مانند یک کشتی بر روی آب قرار گرفته است و تو گویی که در حال رفتن به سمت غرق شدن است.
# بزد مهره بر کوههٔ ژنده پیل
زمین جنبجنبان چو دریای نیل
هوش مصنوعی: مهرهای بر کوه بزرگی انداخت که زمین مانند دریای نیل به تکان درآمد.
# همان پیش پیلان تبیره زنان
خروشان و جوشان و پیلان دمان
هوش مصنوعی: در آنجا که فیلها به سرعت و با هیاهو در حال حرکت هستند، صحنهای پر از انرژی و شور را به نمایش میگذارند.
# یکی بزمگاهست گفتی بهجای
ز شیپور و نالیدن کره نای
هوش مصنوعی: گویی جایگاه جشن و شادی است، به جای صدای شیپور و ناله، ساز نای به گوش میرسد.
# برفتند از جای یکسر چو کوه
دهاده برآمد ز هر دو گروه
هوش مصنوعی: همه آنها به یکباره از جا خارج شدند، مانند کوهی که از زمین سر برآورده باشد، و از هر دو طرف گروهی به حرکت درآمدند.
# بیابان چو دریای خون شد درست
تو گفتی که روی زمین لاله رست
هوش مصنوعی: وقتی بیابان به مانند دریای خون تبدیل شد، تو به درستی گفتی که در این زمین گلی به نام لاله شکوفا شده است.
# پی ژنده پیلان به خون اندرون
چنان چون ز بیجاده باشد ستون
هوش مصنوعی: در مسیری که فیلهای ضعیف و ناتوان گام برمیدارند، خونریزی وجود دارد، همانطور که اگر از جاده بیفتند، ستونها را در آنجا نمیتوان یافت.
# همه چیرگی با منوچهر بود
کزو مغز گیتی پر از مهر بود
هوش مصنوعی: منوچهر فرمانروایی بود که با قدرت و نفوذش، دلها و ذهنهای مردم را پر از عشق و محبت کرد.
# چنین تا شب تیره سر بر کشید
درخشنده خورشید شد ناپدید
هوش مصنوعی: تا شب تار فرا رسید، خورشید درخشان به آرامی ناپدید شد.
# زمانه به یک سان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ
هوش مصنوعی: زندگی هیچگاه ثابت و یکسان نیست؛ گاهی شیرین و لذیذ است و گاهی تلخ و آزاردهنده.
# دل تور و سلم اندر آمد بهجوش
به راه شبیخون نهادند گوش
هوش مصنوعی: دل از شوق و هیجان به تپش درآمد و به تماشای یک حمله ناگهانی و غیرمنتظره گوش فرا دادند.
# چو شب روز شد کس نیامد به جنگ
دو جنگی گرفتند ساز درنگ
هوش مصنوعی: وقتی شب به روز تبدیل شد، هیچکس به میدان نبرد نیامد و دو حریف درنگی کردند و ساز جنگ را آماده کردند.
پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.
سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.
نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.
از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.
نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.
لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.
پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.
فانوس خیال
شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو
2 ماه پیش