پنج‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 5؛ چنان بد که مهراب روزی پگاه / عاشق شدن رودابه + متن صوتی و معنی اشعار

  پنجشنبه، 07 فروردین 1404 ID  کد خبر 442916
پنج‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 5؛ چنان بد که مهراب روزی پگاه / عاشق شدن رودابه + متن صوتی و معنی اشعار
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 5

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 5

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 5

هدفون

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 5

مهراب به همراه سیندخت به قصرش می‌رود و از زیبایی‌های آنجا لذت می‌برد. او دو دختر به نام‌های سیندخت و رودابه دارد که مانند ماه زیبایی دارند. مهراب دربارهٔ پهلوانی به نام زال صحبت می‌کند و او را ستایش می‌کند، توصیف‌هایی زیبا از زال و قدرت او ارائه می‌دهد. زال را مردی شجاع و دلیر می‌داند که در میدان جنگ همواره پیروز است. با شنیدن این توصیف‌ها، رودابه به زال علاقه‌مند می‌شود و دچار احساسات عمیق‌تری نسبت به او می‌گردد. او از مهراب می‌خواهد تا بیشتر دربارهٔ زال بگوید و این احساسات جدید، دلش را آتشین می‌کند و او را از آرامش دور می‌کند.

برگردان به زبان ساده

# چنان بد که مهراب روزی پگاه

برفت و بیامد از آن بارگاه

هوش مصنوعی: چنان بدی رخ داد که مهراب روزی در روشنایی صبح رفت و دیگر نه بازگشت از آن مکان پر احترام.

# گذر کرد سوی شبستان خویش

همی گشت بر گرد بستان خویش

هوش مصنوعی: به سوی خانه‌اش رفت و در اطراف باغش قدم می‌زد.

# دو خورشید بود اندر ایوان او

چو سیندخت و رودابهٔ ماه روی

هوش مصنوعی: در محوطه‌ی او دو خورشید وجود داشت که یکی به زیبایی سیندخت و دیگری به زیبایی رودابه بود.

# بیاراسته همچو باغ بهار

سراپای پر بوی و رنگ و نگار

هوش مصنوعی: آراسته و زیبا مانند باغی در بهار که تمام بدنش پر از عطر و رنگ و زیبایی است.

# شگفتی به رودابه اندر بماند

همی نام یزدان بر او بر بخواند

هوش مصنوعی: رودابه در حیرت و شگفتی است و همچنان نام خداوند را به زبان می‌آورد.

# یکی سرو دید از برش گرد ماه

نهاده ز عنبر به سر بر کلاه

هوش مصنوعی: یک درخت سرو را دید که در کنار او، ماه زیبا و درخشان، عطر دل‌انگیزی را به سر کلاهی که بر سر دارد، می‌پاشد.

# به دیبا و گوهر بیاراسته

به سان بهشتی پر از خواسته

هوش مصنوعی: به پارچه‌ای زیبا و جواهرات آراسته‌ای، مانند بهشتی پر از آرزوها و خواسته‌ها.

# بپرسید سیندخت مهراب را

ز خوشاب بگشاد عناب را

هوش مصنوعی: سیندخت از مهراب درباره خوشاب پرسید و او هم درباره عناب توضیحاتی داد.

# که چون رفتی امروز و چون آمدی

که کوتاه باد از تو دست بدی

هوش مصنوعی: زمانی که امروز رفتی و وقتی که برگشتی، ای کاش مدت زمان کم‌تری از تو دور باشم.

# چه مردست این پیر سر پور سام

همی تخت یاد آیدش گر کنام

هوش مصنوعی: این مرد پیر که از نسل سام است، چه شخصی است! او در حالتی است که به یاد تخت و قدرت خود می‌افتد، حتی اگر در شرایط سختی قرار داشته باشد.

# خوی مردمی هیچ دارد همی

پی نامداران سپارد همی

هوش مصنوعی: انسان باید ویژگی‌های خوب و ارزشمند را از افراد بزرگ و نامدار بگیرد و به خود بپروراند.

# چنین داد مهراب پاسخ بدوی

که ای سرو سیمین بر ماه روی

هوش مصنوعی: مهراب به بدوی جواب داد که ای سرو زیبا، همچون ماهی که بر روی آسمان می‌درخشد.

# به گیتی در از پهلوانان گرد

پی زال زر کس نیارد سپرد

هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس نمی‌تواند زال زر را به تنهایی بر رقبایش پیروز کند، زیرا او از پهلوانان بزرگ است.

# چو دست و عنانش بر ایوان نگار

نبینی نه بر زین چون او یک سوار

هوش مصنوعی: اگر دست و مهار او را بر ایوان زیبایی نبینی، باید گفت که مانند او سوارکاری وجود ندارد.

# دل شیر نر دارد و زور پیل

دو دستش به کردار دریای نیل

هوش مصنوعی: او دلش جرات و شجاعت شیر را دارد و قدرتش به اندازه‌ی نیروی پلنگ است، دستانش همچون دریای نیل قوی و بزرگ هستند.

# چو بر گاه باشد در افشان بود

چو در جنگ باشد سر افشان بود

هوش مصنوعی: هرگاه در میدان جنگ باشد، سرها به اوج می‌رود و همچون ستاره‌ها درخشان می‌شود.

# رخش پژمرانندهٔ ارغوان

جوان سال و بیدار و بختش جوان

هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی صورتش مانند گل‌های جوان و تازه‌رسیده است؛ او سرزنده و خوشبخت است.

# به کین اندرون چون نهنگ بلاست

به زین اندرون تیز چنگ اژدهاست

هوش مصنوعی: در دل انسان همچون نهنگی که در دریا می‌غلتد، خشم و کینه‌ای نهفته است و در درون او، توانایی‌ها و قدرتی مانند دندان‌های تیز اژدها وجود دارد.

# نشانندهٔ خاک در کین به خون

فشانندهٔ خنجر آبگون

هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن وضعیتی است که نشان می‌دهد در شرایطی پرتنش و خونین، اثرات و نشانه‌های آن بر روی خاک نمایان می‌شود. نیازی نیست مشخص شود که این اتفاق به چه دلیلی رخ داده، اما تلاش برای فهمیدن واقعیت تلخی که بین دو طرف وجود دارد، به وضوح احساس می‌شود.

# از آهو همان کش سپیدست موی

بگوید سخن مردم عیب جوی

هوش مصنوعی: افراد مغرض و عیب‌جو، از دیگران به‌خصوص کسانی که ظاهری زیبا دارند، انتقاد می‌کنند و به خیال خود عیوب آن‌ها را می‌نمایانند.

# سپیدی مویش بزیبد همی

تو گویی که دلها فریبد همی

هوش مصنوعی: سفیدی موی او زیبا به نظر می‌رسد و به نظر می‌رسد که دل‌ها را هم فریب می‌دهد.

# چو بشنید رودابه آن گفت‌گوی

برافروخت و گلنارگون کرد روی

هوش مصنوعی: وقتی رودابه این صحبت‌ها را شنید، ناراحت و غمگین شد و چهره‌اش مانند گل سرخ، سرخ و داغ شد.

# دلش گشت پرآتش از مهر زال

از او دور شد خورد و آرام و هال

هوش مصنوعی: دل او از عشق زال پر از آتش شد و به همین خاطر از او دوری جست و به شدت ناراحت و بی‌قرار گشت.

# چو بگرفت جای خرد آرزوی

دگر شد به رای و به آیین و خوی

هوش مصنوعی: وقتی که عقل و تفکر در جایی محدود شود، آرزوها و خواسته‌ها به شکل دیگری نمایان می‌شوند و بر اساس نظر و روش‌های جدیدی شکل می‌گیرند.

داستان کامل پادشاهی منوچهر

پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.

تاج‌گذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران

منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکش‌های فراوان با دشمنان پدری‌اش، به تاج‌وتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و به‌عنوان جانشین قانونی تاج‌وتخت معرفی گردید.

پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزی‌های او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاج‌گذاری‌اش را جشن گرفتند.

مراسم تاج‌گذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی می‌دید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشان‌دهندهٔ آغاز دوره‌ای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.

منوچهر با سوگند به ارزش‌های پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دوره‌ای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.

سخنان سام نریمان در مراسم تاج‌گذاری منوچهر

در ادامه مراسم تاج‌گذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نام‌آور ایران و یکی از نزدیک‌ترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که به‌عنوان یکی از ستون‌های قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکی‌اش شناخته می‌شد، با صدایی محکم و دلگرم‌کننده گفت:

"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایران‌زمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاک‌نهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.

منوچهر با بهره‌گیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول می‌دهم که او حافظ آرمان‌های ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما می‌خواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."

سام نریمان، پهلوان بزرگ ایران‌زمین

سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایران‌زمین و از تبار نریمان است. او نه‌تنها به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنگاوران ایران شناخته می‌شد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا می‌کرد. سام با شجاعت و وفاداری‌اش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و به‌عنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهم‌ترین خدمات او به ایران بزرگ است.


زاده شدن زال، پهلوان موی سپید

زال، پسر سام نریمان، از همان لحظه‌ای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانه‌ای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را به‌عنوان فرزندی نپذیرد.

سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمی‌توانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانه‌ای می‌تواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.

رها کردن زال در کوه البرز

سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگ‌ها و برف‌ها رها کرد. او باور داشت که زال نمی‌تواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.

زال و سیمرغ

در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانه‌ای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بی‌گناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بال‌های خود زال را به لانه‌اش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسان‌ها فرا رسید

بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسان‌ها

سال‌ها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوه‌های البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسان‌های دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونه‌ای بود که باید به جهان انسان‌ها بازمی‌گشت.

روزی سیمرغ که آینده‌نگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسان‌ها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسان‌ها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقش‌آفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بال‌های خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.

ملاقات دوباره زال و سام نریمان

در همین زمان، سام نریمان که سال‌ها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی می‌کرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور می‌کرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانه‌ای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.

سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جست‌وجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبه‌رو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفت‌زده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار می‌کرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.

سام، زال را در آغوش گرفت و او را به‌عنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسان‌ها با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.

دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه

پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوری‌ها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.

منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.

ملاقات زال و منوچهر در دربار

وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه می‌کردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانه‌اش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگی‌اش را تعریف کند.

زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.

سخنان منوچهر با زال

پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانه‌ای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهره‌مند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوری‌هایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."

با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را به‌عنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیت‌های کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها