سه‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 4؛ چنان بد که روزی چنان کرد رای / آمدن مهراب نزد زال + متن صوتی و معنی اشعار

  سه شنبه، 05 فروردین 1404 ID  کد خبر 442617
سه‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 4؛ چنان بد که روزی چنان کرد رای / آمدن مهراب نزد زال + متن صوتی و معنی اشعار
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 4

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 4

هدفون

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 4

روزی رای پادشاهی به گونه‌ای تغییر کرد که او و یارانش به سمت هند، کابل و دیگر مناطق رفتند. در آنجا پادشاهی به نام مهراب با ثروت و خوشحالی زندگی می‌کرد. زال، پسر سام، از آمدن مهراب باخبر شد و به بهترین نحو از او استقبال کرد.

مهراب برای زال یک دختر بسیار زیبا توصیف کرد که به زیبایی خورشید و بهاری می‌ماند. زال به شدت تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفت و نسبت به عشقش دل‌باخته شد. در آن شب زال در فکر و اندیشه عشق خود غرق شد.

مهراب از زال دعوت کرد که به خانه‌اش بیاید تا با هم خوش بگذرانند، اما زال به خاطر دینی که داشت حاضر به این کار نشد. بنابراین، مهراب از زال تعریف و ستایش کرد و برای او آفرین گفت. زال در دل عاشق شد و تصمیم گرفت که دیگر نمی‌تواند از عشقش فرار کند. او با وجود همه چالش‌ها، به عشق و آرزوهایش ادامه داد.

برگردان به زبان ساده

# چنان بد که روزی چنان کرد رای

که در پادشاهی بجنبد ز جای

هوش مصنوعی: تا جایی که روزگار به شدت بد آمد که حتی در سلطنت هم تغییراتی به وجود آمد و هیچ چیز ثابت نماند.

# برون رفت با ویژه‌گردان خویش

که با او یکی بودشان رای و کیش

هوش مصنوعی: خروج کردن از جمعی که با همراهانش همفکر و هم‌مذهب بودند.

# سوی کشور هندوان کرد رای

سوی کابل و دنبر و مرغ و مای

هوش مصنوعی: شخصی تصمیم گرفته که به سمت سرزمین هند برود و در این مسیر به کابل و دنبر و همچنین به غذاهای خوشمزه‌ای مثل مرغ و مای (که ممکن است اشاره به مای‌پخته باشد) توجه کرده است.

# به هر جایگاهی بیاراستی

می و رود و رامشگران خواستی

هوش مصنوعی: به هر جا که خواستی، نوشیدنی و موسیقی و نوازندگان را فراهم کردی.

# گشاده در گنج و افگنده رنج

بر آیین و رسم سرای سپنج

هوش مصنوعی: در دل گنجینه‌ای باز و پر از برکت، زحمت و تلاش را در راه روش‌ها و سنت‌های زندگی حاکم می‌گذاری.

# ز زابل به کابل رسید آن زمان

گرازان و خندان و دل شادمان

هوش مصنوعی: در آن زمان، گروهی شاد و خندان از زابل به کابل رسیدند.

# یکی پادشا بود مهراب نام

زبر دست با گنج و گسترده کام

هوش مصنوعی: یک پادشاه به نام مهراب وجود داشت که ثروت و خوشبختی زیادی داشت.

# به بالا به کردار آزاده سرو

به رخ چون بهار و به رفتن تذرو

هوش مصنوعی: به اوج بلندی مانند سرو که به خاطر آزادگی‌اش معروف است، با زیبایی چهره‌ای شبیه بهار قدم می‌زند و به آرامی به سوی دوردست‌ها حرکت می‌کند مانند پرنده‌ای که در پرواز است.

# دل بخردان داشت و مغز ردان

دو کتف یلان و هش موبدان

هوش مصنوعی: دارای دل و فهمی مانند خردمندان است و همچنین از نظر فکری و عقلی مانند حکیمان و عالمان. در عین حال، چون دو بازوی پهلوانان و قدرت و اراده‌ای چون داشتی، به دنبال آن برای رسیدن به عظمت و دانایی تلاش می‌کند.

# ز ضحاک تازی گهر داشتی

به کابل همه بوم و برداشتی

هوش مصنوعی: تو از نسل ضحاک هستی و در کابل، زمین و زندگی را از آن خود کردی.

# همی داد هر سال مر سام ساو

که با او به رزمش نبود ایچ تاو

هوش مصنوعی: هر سال سام ساو به افرادش می‌گفت که هیچ‌کس در جنگ با او همتایی ندارد.

# چو آگه شد از کار دستان سام

ز کابل بیامد به هنگام بام

هوش مصنوعی: وقتی که سام از کارهای دستان خود آگاه شد، به موقع از کابل به سفر آمد.

# ابا گنج و اسپان آراسته

غلامان و هر گونه‌ای خواسته

هوش مصنوعی: با ثروت و اسبان زیبا و خدمتکاران آراسته، به هر آنچه که می‌خواسته، دست یافته‌ام.

# ز دینار و یاقوت و مشک و عبیر

ز دیبای زربفت و چینی حریر

هوش مصنوعی: در این بیت، به توصیف مواد گران‌بها و زیبا مانند دینار (سکه طلا)، یاقوت، مشک و عطر، و همچنین پارچه‌های لطیف و گران قیمت مانند دیبا (پارچه گرانبها)، زربفت (پارچه بافته شده از طلا) و چینی حریر (پارچه حریر چینی) پرداخته شده است. شاعر به زیبایی و ارزش‌های مادی اشاره می‌کند که در زندگی انسان‌ها اهمیت دارند.

# یکی تاج با گوهر شاهوار

یکی طوق زرین زبرجد نگار

هوش مصنوعی: یک تاج با جواهرات گرانبها که شبیه تاج پادشاهان است و یک گردن‌بند زرین زبرجد که با زیبایی خاصی تزئین شده است.

# چو آمد به دستان سام آگهی

که مهراب آمد بدین فرهی

هوش مصنوعی: وقتی خبر آمد که مهرا‌ به نزد سام رسید، او در دستانش آگاهی جدیدی یافت.

# پذیره شدش زال و بنواختش

به آیین یکی پایگه ساختش

هوش مصنوعی: زال به استقبال او رفت و با آداب خاصی به او احترام گذاشت و برایش مکانی مناسب فراهم کرد.

# سوی تخت پیروزه باز آمدند

گشاده دل و بزم ساز آمدند

هوش مصنوعی: آنها به سوی تخت پیروزی بازگشتند و با دل شاد و شوق برگزاری جشن و سرورها آمده‌اند.

# یکی پهلوانی نهادند خوان

نشستند بر خوان با فرخان

هوش مصنوعی: یک دلیر و قهرمان را به میهمانی دعوت کردند و او بر سر سفره نشسته است.

# گسارندهٔ می می آورد و جام

نگه کرد مهراب را پور سام

هوش مصنوعی: مردی شراب‌خوار می‌آورد و جامی را در دست نگه می‌دارد که متعلق به مهراب، پسر سام است.

# خوش آمد هماناش دیدار او

دلش تیز تر گشت در کار او

هوش مصنوعی: دیدن او برایش بسیار خوشایند بود و همین باعث شد که دلش نسبت به او حساس‌تر و دقیق‌تر شود.

# چو مهراب برخاست از خوان زال

نگه کرد زال اندر آن برز و یال

هوش مصنوعی: وقتی مهریاب از میزی که زال بر آن نشسته بود، بلند شد، به زال نگاه کرد که در میان آن منطقه و با موهای خود ایستاده بود.

# چنین گفت با مهتران زال زر

که زیبنده‌تر زین که بندد کمر

هوش مصنوعی: او به بزرگان و افراد با تجربه گفت که هرگز چیزی نمی‌تواند بهتر از این باشد که انسانی با کمال و شایسته، خویشتن را به زنجیر نکشد و خود را در محدودیت‌ها نگه ندارد.

# یکی نامدار از میان مهان

چنین گفت کای پهلوان جهان

هوش مصنوعی: یکی از ناموران از میان بزرگان گفت: ای پهلوان جهان.

# پس پردهٔ او یکی دخترست

که رویش ز خورشید روشن‌ترست

هوش مصنوعی: پشت پرده، دختری وجود دارد که چهره‌اش از نور خورشید هم درخشان‌تر است.

# ز سر تا به پایش به کردار عاج

به رخ چون بهشت و به بالا چو ساج

هوش مصنوعی: او تمام وجودش مانند عاج سفید و صاف است و چهره‌اش زیبا و دلنشین مانند بهشت، و قامتش بلند و باریک مانند چوب ساج است.

# بر آن سفت سیمنش مشکین کمند

سرش گشته چون حلقهٔ پای‌بند

هوش مصنوعی: در آنجا، موی بلند و سیاهش به مانند دامنی قوی دور سرش پیچیده و مانند حلقه‌ای که پای کسی را بسته باشد، به نظر می‌رسد.

# رخانش چو گلنار و لب ناردان

ز سیمین برش رسته دو ناروان

هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند گل انار و لب‌هایش همچون میوه انار از نقره درخشانند و بر صورتش دو دانه انار مشاهده می‌شود.

# دو چشمش به سان دو نرگس به باغ

مژه تیرگی برده از پر زاغ

هوش مصنوعی: دو چشمش مانند دو گل نرگس هستند که در بین مژه‌هایش تاریکی و سیاهی وجود دارد؛ مانند پر یک کلاغ.

# دو ابرو به سان کمان طراز

بر او توز پوشیده از مشک ناز

هوش مصنوعی: دو ابرویش مانند کمان‌های زیبا در کنار صورتش چهره‌اش را زینت داده و بر روی پیشانی‌اش، موهای مشکی و خوش‌فرمی قرار دارد.

# بهشتیست سرتاسر آراسته

پر آرایش و رامش و خواسته

هوش مصنوعی: بهشتی وجود دارد که به طور کامل تزئین شده است و پر از شادی و خواسته‌های دلنشین است.

# برآورد مر زال را دل به جوش

چنان شد کزو رفت آرام وهوش

هوش مصنوعی: دل من به شدت به تپش افتاد و احساساتی شد، به طوری که از سرم تمام آرامش و عقل و هوش رفت.

# شب آمد پر اندیشه بنشست زال

به نادیده برگشت بی‌خورد و هال

هوش مصنوعی: زل شب به فکر و اندیشه نشسته است، به تنهایی و بدون خواب و خوراک به سمت مقصدی بازگشته است.

# چو زد بر سر کوه بر تیغ شید

چو یاقوت شد روی گیتی سپید

هوش مصنوعی: وقتی که خورشید بر قله کوه می‌تابد، زمین مانند یاقوت سفید می‌شود.

# در بار بگشاد دستان سام

برفتند گردان به زرین نیام

هوش مصنوعی: سام دستانش را در بار گشود و گردان (نظامیان یا یاران) به سمت نیام زرینی رفتند.

# در پهلوان را بیاراستند

چو بالای پرمایگان خواستند

هوش مصنوعی: آنها درب پهلوان را با زینت و زیبایی آراستند، مانند زمانی که به بالای پرمایگان (پرنده‌های بزرگ) نگاه می‌کنند و خواسته‌هایشان را مطرح می‌سازند.

# برون رفت مهراب کابل خدای

سوی خیمهٔ زال زابل خدای

هوش مصنوعی: خورشید از طرف مهراب کابل، به سوی خیمه زال زابل به درخشش آمده است.

# چو آمد به نزدیکی بارگاه

خروش آمد از در که بگشای راه

هوش مصنوعی: وقتی به نزدیکی کاخ رسید، صدای بلندی از در شنیده شد که خواستار باز شدن راه بود.

# بر پهلوان اندرون رفت گو

به سان درختی پر از بار نو

هوش مصنوعی: به سمت پهلوان رفت و گفت که مانند درختی پر از میوه است.

# دل زال شد شاد و بنواختش

از آن انجمن سر برافراختش

هوش مصنوعی: دل زال خوشحال شد و از آن جمع، خود را بالا گرفت و بر آن فخر کرد.

# بپرسید کز من چه خواهی بخواه

ز تخت و ز مهر و ز تیغ و کلاه

هوش مصنوعی: از من بپرسید که چه خواسته‌ای دارید؛ از تخت و سلطنت و عشق، تا شمشیر و کلاه.

# بدو گفت مهراب کای پادشا

سرافراز و پیروز و فرمان روا

هوش مصنوعی: مهراب به او گفت: ای پادشای باعزت و پیروزمند و فرمانروا!

# مرا آرزو در زمانه یکیست

که آن آرزو بر تو دشوار نیست

هوش مصنوعی: آرزویم در این دنیا تنها یک چیز است و آن این است که این آرزو برای تو سخت نباشد.

# که آیی به شادی سوی خان من

چو خورشید روشن کنی جان من

هوش مصنوعی: اگر به خانه‌ام بیایی و شادی را به همراه خود بیاوری، همچون خورشیدی که روشنی می‌بخشد، جانم را تازه می‌کنی.

# چنین داد پاسخ که این رای نیست

به خان تو اندر مرا جای نیست

هوش مصنوعی: او پاسخ داد که این تصمیم درست نیست و من در خانه تو جایی ندارم.

# نباشد بدین سام همداستان

همان شاه چون بشنود داستان

هوش مصنوعی: همچنان که سام و شاه در داستانی هم‌رأی و هم‌نظر نبودند، در اینجا نیز هیچ‌کس نباید به گونه‌ای که با آنها هم‌سخن باشد، در مورد داستان‌ها و روایت‌ها هم‌داستان باشد.

# که ما می گساریم و مستان شویم

سوی خانهٔ بت پرستان شویم

هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن هستیم و مست می‌شویم، به سمت خانه‌ی بت‌پرستان می‌رویم.

# جز آن هر چه گویی تو پاسخ دهم

به دیدار تو رای فرخ نهم

هوش مصنوعی: فقط به جز این، هر چیزی که بگویی، من جواب می‌دهم تا به دیدارت برسم و خوشحالی را تجربه کنم.

# چو بشنید مهراب کرد آفرین

به دل زال را خواند ناپاک دین

هوش مصنوعی: وقتی مهراب این را شنید، به زال از ته دل تبریک گفت و او را در دین ناپاکش خواند.

# خرامان برفت از بر تخت اوی

همی آفرین خواند بر بخت اوی

هوش مصنوعی: به آرامی از کنار تخت او عبور کرد و بر سرنوشت او آفرین گفت.

# چو دستان سام از پسش بنگرید

ستودش فراوان چنان چون سزید

هوش مصنوعی: به هنگامی که سام، پدر رستم، به او نگاه کرد، او را بسیار ستایش کرد، چنان‌که شایسته‌اش بود.

# از آن کو نه هم دین و هم راه بود

زبان از ستودنش کوتاه بود

هوش مصنوعی: اگر کسی نه با دین و نه با راه یکسان باشد، زبان در ستایش او ناتوان خواهد بود.

# بر او هیچکس چشم نگماشتند

مر او را ز دیوانگان داشتند

هوش مصنوعی: هیچ‌کس به او توجهی نداشت و او را از دیوانگان به شمار می‌آوردند.

# چو روشن دل پهلوان را بدوی

چنان گرم دیدند با گفت‌وگوی

هوش مصنوعی: وقتی دل پهلوان روشن شد، او را به گونه‌ای دیدند که در حال گفتگو و در حال گرم شدن است.

# مر او را ستودند یک یک مهان

همان کز پس پرده بودش نهان

هوش مصنوعی: هر یک از بزرگان و معروفان او را ستایش کردند، چرا که او شخصیتی داشت که در پس پرده پنهان بود و هیچ کس جز خود او، حقیقت وجودش را نمی‌دانست.

# ز بالا و دیدار و آهستگی

ز بایستگی هم ز شایستگی

هوش مصنوعی: از بالا و منظر و آرامش، به خاطر ایستادگی و شایستگی.

# دل زال یکباره دیوانه گشت

خرد دور شد عشق فرزانه گشت

هوش مصنوعی: دل زال ناگهان دیوانه شد و عقلش رفت، عشق به یکباره به او فهم و شعور بخشید.

# سپهدار تازی سر راستان

بگوید بر این بر یکی داستان

هوش مصنوعی: سردار عرب به سرزمین راستین داستانی را بیان می‌کند.

# که تا زنده‌ام چرمه جفت منست

خم چرخ گردان نهفت منست

هوش مصنوعی: هر زمان که زنده‌ام، همسر من در کنارم است و گردونه‌ی مقدر، سرنوشت مرا پنهان کرده است.

# عروسم نباید که رعنا شوم

به نزد خردمند رسوا شوم

هوش مصنوعی: عروسم نباید به کسی که آدم دانایی است نشان دهم که جذاب و زیبا هستم، زیرا ممکن است باعث رسوایی‌ام شود.

# از اندیشگان زال شد خسته دل

بر آن کار بنهاد پیوسته دل

هوش مصنوعی: زلزله‌ای از اندیشه در دل زال ایجاد شده و او به طور مداوم بر آن موضوع تمرکز کرده و ممارست می‌کند.

# همی بود پیچان دل از گفت‌وگوی

مگر تیره گردد از این آبروی

هوش مصنوعی: دل از صحبت‌ها و گفتگوها نگران و مضطرب است و شاید این نگرانی باعث شود که از آبرو و حیثیت او کاسته شود.

# همی گشت یک چند بر سر سپهر

دل زال آگنده یکسر به مهر

هوش مصنوعی: مدتی دل زال به محبت در حال گردش بود و توجهش کاملاً معطوف به آسمان بود.

داستان کامل پادشاهی منوچهر

پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.

تاج‌گذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران

منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکش‌های فراوان با دشمنان پدری‌اش، به تاج‌وتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و به‌عنوان جانشین قانونی تاج‌وتخت معرفی گردید.

پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزی‌های او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاج‌گذاری‌اش را جشن گرفتند.

مراسم تاج‌گذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی می‌دید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشان‌دهندهٔ آغاز دوره‌ای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.

منوچهر با سوگند به ارزش‌های پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دوره‌ای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.

سخنان سام نریمان در مراسم تاج‌گذاری منوچهر

در ادامه مراسم تاج‌گذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نام‌آور ایران و یکی از نزدیک‌ترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که به‌عنوان یکی از ستون‌های قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکی‌اش شناخته می‌شد، با صدایی محکم و دلگرم‌کننده گفت:

"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایران‌زمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاک‌نهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.

منوچهر با بهره‌گیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول می‌دهم که او حافظ آرمان‌های ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما می‌خواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."

سام نریمان، پهلوان بزرگ ایران‌زمین

سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایران‌زمین و از تبار نریمان است. او نه‌تنها به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنگاوران ایران شناخته می‌شد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا می‌کرد. سام با شجاعت و وفاداری‌اش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و به‌عنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهم‌ترین خدمات او به ایران بزرگ است.


زاده شدن زال، پهلوان موی سپید

زال، پسر سام نریمان، از همان لحظه‌ای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانه‌ای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را به‌عنوان فرزندی نپذیرد.

سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمی‌توانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانه‌ای می‌تواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.

رها کردن زال در کوه البرز

سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگ‌ها و برف‌ها رها کرد. او باور داشت که زال نمی‌تواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.

زال و سیمرغ

در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانه‌ای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بی‌گناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بال‌های خود زال را به لانه‌اش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسان‌ها فرا رسید

بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسان‌ها

سال‌ها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوه‌های البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسان‌های دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونه‌ای بود که باید به جهان انسان‌ها بازمی‌گشت.

روزی سیمرغ که آینده‌نگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسان‌ها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسان‌ها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقش‌آفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بال‌های خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.

ملاقات دوباره زال و سام نریمان

در همین زمان، سام نریمان که سال‌ها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی می‌کرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور می‌کرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانه‌ای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.

سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جست‌وجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبه‌رو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفت‌زده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار می‌کرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.

سام، زال را در آغوش گرفت و او را به‌عنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسان‌ها با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.

دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه

پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوری‌ها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.

منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.

ملاقات زال و منوچهر در دربار

وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه می‌کردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانه‌اش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگی‌اش را تعریف کند.

زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.

سخنان منوچهر با زال

پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانه‌ای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهره‌مند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوری‌هایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."

با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را به‌عنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیت‌های کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

2 دیدگاه

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر