پنج‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 9؛ چو خورشید تابنده شد ناپدید / دیدار زال و رودابه + متن صوتی و معنی اشعار

  پنجشنبه، 21 فروردین 1404 ID  کد خبر 444664
پنج‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 9؛ چو خورشید تابنده شد ناپدید / دیدار زال و رودابه + متن صوتی و معنی اشعار
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 9

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 9

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 9

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 9

هدفون

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 9

در این متن از شاهنامه، توصیفاتی از یک صحنه‌ی عاشقانه و دیدار دو شخصیت مهم به‌نام‌های زال و رودابه در یک کاخ صورت می‌گیرد. زال که در پی عشق و دیدار رودابه است، با دلی سرشار از شوق به سمت او می‌آید. رودابه از فراز بام به استقبال او می‌آید و به‌گرمی او را می‌ستاید. این دو شخصیت با یکدیگر به گفت‌وگو می‌پردازند و در این میان، زال از عشق و ارادتش به رودابه سخن می‌گوید و ابراز می‌کند که هرگز از عشقش دست نخواهد کشید. در نهایت، آن‌ها به ملاقات و آغوش یکدیگر می‌رسند و وعده‌هایی برای آینده می‌دهند. متن به زیبایی جذابیت و ارادت میان این دو شخصیت را به تصویر می‌کشد و فضای رمانتیک آن را منتقل می‌کند.

برگردان به زبان ساده

# چو خورشید تابنده شد ناپدید

در حجره بستند و گم شد کلید

هوش مصنوعی: زمانی که خورشید روشن و تابان شد، در اتاق را بستند و کلید آن گم شد.

# پرستنده شد سوی دستان سام

که شد ساخته کار بگذار گام

هوش مصنوعی: پرستنده به سمت دستان سام رفت، زیرا که او کار را به انجام رسانده بود و گامش را بر می‌داشت.

# سپهبد سوی کاخ بنهاد روی

چنان چون بود مردم جفت جوی

هوش مصنوعی: سردار به سمت کاخ حرکت کرد، درست مانند کسی که به دنبال معشوق خود می‌گردد.

# برآمد سیه چشم گلرخ به بام

چو سرو سهی بر سرش ماه تام

هوش مصنوعی: یک جوان زیبا و با چشم‌های تیره همانند گلی زیبا بر بام نمایان شد، درست مانند سرو بلند و شکوهمندی که ماه کامل بر سرش درخشان است.

# چو از دور دستان سام سوار

پدید آمد آن دختر نامدار

هوش مصنوعی: وقتی از دور، دستان سام سوار نمایان شد، آن دختر معروف نیز دیده شد.

# دو بیجاده بگشاد و آواز داد

که شاد آمدی ای جوانمرد شاد

هوش مصنوعی: دو در را باز کرد و فریاد زد: خوش آمدی ای جوانمرد شاد و خوشحال.

# درود جهان آفرین بر تو باد

خم چرخ گردان زمین تو باد

هوش مصنوعی: سلام بر تو ای خالق جهان، که چرخش زمین به خاطر توست.

# پیاده بدین سان ز پرده سرای

برنجیدت این خسروانی دو پای

هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که کسی با احساساتی ناخوشایند از جایگاه خود خارج می‌شود و به صورت پیاده و بدون هیچ زینتی به جلو می‌آید، در حالی که در گذشته در زندگی‌اش مقام و منزلت خاصی داشته است. این وضع نشان‌دهنده ناامیدی و افت روحیه اوست.

# سپهبد کزان گونه آوا شنید

نگه کرد و خورشید رخ را بدید

هوش مصنوعی: سپهبد، وقتی آن صدا را شنید، نگاه کرد و چهره خورشید را دید.

# شده بام از آن گوهر تابناک

به جای گل سرخ یاقوت خاک

هوش مصنوعی: به خاطر آن گوهر درخشان، که جایگاه گل سرخ را گرفته، اکنون بام تبدیل به یاقوتی زیبا و ارزشمند شده است.

# چنین داد پاسخ که ای ماه چهر

درودت ز من آفرین از سپهر

هوش مصنوعی: او به من پاسخ داد و گفت: ای ماه چهر، درود و سلام من به تو، که من تو را از آسمان بسیار ستایش می‌کنم.

# چه مایه شبان دیده اندر سماک

خروشان بدم پیش یزدان پاک

هوش مصنوعی: چه اندازه زیبایی و عظمت دارد شبانی که در میان ستاره‌های درخشان آسمان به خوبی و با دلی پاک در پیشگاه خداوند قدردانی می‌کند.

# همی خواستم تا خدای جهان

نماید مرا رویت اندر نهان

هوش مصنوعی: من همیشه آرزو داشتم که خداوند جهانیان، مرا در خفا به خود نشان دهد.

# کنون شاد گشتم به آواز تو

بدین خوب گفتار با ناز تو

هوش مصنوعی: اکنون به خاطر صدای تو خوشحال شدم، زیرا با این گفتار زیبا و ناز تو، دل من شاد شده است.

# یکی چارهٔ راه دیدار جوی

چه پرسی تو بر باره و من به کوی

هوش مصنوعی: شخصی به فکر راهی برای دیدن تو افتاده، می‌پرسی چه کار می‌کنی در حالی که من در خیابان هستم.

# پری روی گفت سپهبد شنود

سر شعر گلنار بگشاد زود

معنی من:رودابه سخن زال را شنید و(طنابی که در میان مو وجود دارد و مو را به آن میبافند) را سریع باز کرد

# کمندی گشاد او ز سرو بلند

کس از مشک زان سان نپیچد کمند

هوش مصنوعی: کمند او که به شکل یک نوار نرم و لطیف است، از قامت بلند او گشوده شده و هیچ‌کس نمی‌تواند مانند مشک به این زیبایی و دلربایی در آن گرفتار شود.

# خم اندر خم و مار بر مار بر

بران غبغبش نار بر نار بر

هوش مصنوعی: در این تصویر، خمیدگی و پیچیدگی وجود دارد و یک مار بر روی مار دیگر در حال حرکت است، در حالی که غبغب آن‌ها به رنگ آتشین نمایان است. این تصویر به نوعی نمادی از گره‌خوردگی و تنش در بین موجودات مختلف است.

# بدو گفت بر تاز و برکش میان

بر شیر بگشای و چنگ کیان

هوش مصنوعی: برو و با سرعت بیفت، و در وسط میدان بر انبوه دشمن بتاز. جلوی شیر را باز کن و چنگ‌زنی آن را آغاز کن.

# بگیر این سیه گیسو از یک سوم

ز بهر تو باید همی گیسوم

هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخصی با تحسین و ستایش به زیبایی موی سیاه و دلربای محبوبش اشاره کرده و به نوعی احساس می‌کند که برای جلب توجه و عشق او باید به خود بپردازد و به زیبایی‌اش اهمیت دهد. در واقع، گیسوی زیبای محبوب نشان‌دهنده‌ی عشق و جذابیت در نظر اوست.

# نگه کرد زال اندران ماه روی

شگفتی بماند اندران روی و موی

هوش مصنوعی: زال به چهره‌ی زیبا و شگفت‌انگیز کسی نگاه کرد و از دیدن آن چهره و موها حیرت‌زده شد.

# چنین داد پاسخ که این نیست داد

چنین روز خورشید روشن مباد

هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که این وضعیت درست نیست و امیدوارم روزی بی‌نوری همچون روز روشن خورشید اتفاق نیفتد.

# که من دست را خیره بر جان زنم

برین خسته دل تیز پیکان زنم

هوش مصنوعی: من با دقت به جان و روح کسی نظر می‌افکنم و به او آسیب می‌زنم، چون دل خسته‌ای دارد و من به او ضربه‌ای تمیز و دردناک می‌زنم.

# کمند از رهی بستد و داد خم

بیفگند خوار و نزد ایچ دم

هوش مصنوعی: بند و کمند از راهی گرفت و خمره را به زیر افکند، او را به ذلت و زبونی درآورد و در هیچ زمانی قدرت نداشت.

# به حلقه درآمد سر کنگره

برآمد ز بن تا به سر یکسره

هوش مصنوعی: سر کنگره به‌مانند حلقه‌ای است که از پایین تا بالای آن به یک‌باره بالا آمده و دور می‌شود. این تصویر به نوعی نماد یک حرکت یا پیشرفت کلی است که از جایی آغاز می‌شود و به طور پیوسته به سمت بالا می‌رود.

# چو بر بام آن باره بنشست باز

برآمد پری روی و بردش نماز

هوش مصنوعی: وقتی آن زن زیبا بر بام نشسته بود، دوباره به سوی او آمد و شروع به دعا و نیایش کرد.

# گرفت آن زمان دست دستان به دست

برفتند هر دو به کردار مست

هوش مصنوعی: در آن لحظه دستان یکدیگر را گرفتند و به شکل آدم‌های مست، با هم رفتند.

# فرود آمد از بام کاخ بلند

به دست اندرون دست شاخ بلند

هوش مصنوعی: یک شاخ بلند از درون یک کاخ بلند پایین آمد.

# سوی خانهٔ زرنگار آمدند

بران مجلس شاهوار آمدند

هوش مصنوعی: به سوی خانهٔ زیبا و زرق و برق‌دار رفتند و به آن مجلس شکوهمند و با عظمت وارد شدند.

# بهشتی بد آراسته پر ز نور

پرستنده بر پای و بر پیش حور

هوش مصنوعی: بهشتی زیبا و نورانی ساخته شده است که در آن پرستندگان ایستاده‌اند و حورهای بهشتی نیز در پیش و پس از آن‌ها حضور دارند.

# شگفت اندرو مانده بد زال زر

برآن روی و آن موی و بالا و فر

هوش مصنوعی: زال، به زیبایی و بزرگواری چهره و موهای کسی که در مقابلش ایستاده، شگفت‌زده شده و حیرت‌زده است.

# ابا یاره و طوق و با گوشوار

ز دینار و گوهر چو باغ بهار

هوش مصنوعی: با دقت به زیبایی‌های زندگی و جاذبه‌های آن، همچون زینت و زیورآلات، می‌توان به شکوفایی و نشاطی شبیه به بهار در طبیعت پی برد. این توصیف به نوعی نشان‌دهنده‌ی شکوه و دل‌انگیزی جمع‌آوری شده از دارایی‌ها و نعمت‌های دنیوی است.

# دو رخساره چون لاله اندر سمن

سر جعد زلفش شکن بر شکن

هوش مصنوعی: چهره‌ای زیبا همچون گل لاله در میان گلی نرم دارد و موهای مجعدش به صورت لایه‌های شکننده و زیبا در هم پیچیده شده است.

# همان زال با فر شاهنشهی

نشسته بر ماه بر فرهی

هوش مصنوعی: زال، همان شخصی است که در کنار شاهنشاه، بر روی ماه نشسته و دارای فضائل و ویژگی‌های برجسته‌ای است.

# حمایل یکی دشنه اندر برش

ز یاقوت سرخ افسری بر سرش

هوش مصنوعی: یک جنگجو با زره‌ای از یاقوت سرخ و دشنه‌ای در دست در حال حرکت است.

# همی بود بوس و کنار و نبید

مگر شیر کو گور را نشکرید

هوش مصنوعی: اگر همواره بوسه و محبت و شراب باشد، اما شیر (جانوری قوی و بی باک) نباید گور را بترساند و نترسد.

# سپهبد چنین گفت با ماه‌روی

که ای سرو سیمین بر و رنگ بوی

هوش مصنوعی: سپهبد با دختر زیبای خود سخن گفت و او را به عنوان دختر زیبا و خوش‌رنگ تشبیه کرد.

# منوچهر اگر بشنود داستان

نباشد برین کار همداستان

هوش مصنوعی: اگر منوچهر داستان را بشنود، دیگر در این کار همدست نخواهد بود.

# همان سام نیرم برآرد خروش

ازین کار بر من شود او بجوش

هوش مصنوعی: همان سام نیرم، از این کار به شدت ناراحت و خشمگین می‌شود و بر من اثر می‌گذارد.

# ولیکن نه پرمایه جانست و تن

همان خوار گیرم بپوشم کفن

هوش مصنوعی: اما زندگی و وجود من ارزش زیادی ندارد و اگر هم بخواهم، فقط به پوشیدن کفن بسنده می‌کنم.

# پذیرفتم از دادگر داورم

که هرگز ز پیمان تو نگذرم

هوش مصنوعی: من از قاضی عادل پذیرفتم که هرگز از عهد و پیمان تو خارج نشوم.

# شوم پیش یزدان ستایش کنم

چو ایزد پرستان نیایش کنم

هوش مصنوعی: من به درگاه خداوند دعا و ستایش می‌کنم، مانند کسانی که خدا را می‌پرستند و نیایش می‌کنند.

# مگر کو دل سام و شاه زمین

بشوید ز خشم و ز پیکار و کین

هوش مصنوعی: آیا می‌تواند دل سام و شاه زمین از خشم، نبرد و دشمنی پاک شود؟

# جهان آفرین بشنود گفت من

مگر کاشکارا شوی جفت من

هوش مصنوعی: خالق جهان می‌گوید: آیا می‌توانی همسر من شوی، ای کسی که به زیبایی سرشار از خلاقیت و کمال هستی؟

# بدو گفت رودابه من همچنین

پذیرفتم از داور کیش و دین

هوش مصنوعی: رودابه به او گفت که من همچنین از خدا و دین او پیروی می‌کنم.

# که بر من نباشد کسی پادشا

جهان آفرین بر زبانم گوا

هوش مصنوعی: هر کسی که بر من نیست، حقیقتی را نمی‌فهمد و تنها خداوندی است که می‌تواند بر زبانم شهادت دهد.

# جز از پهلوان جهان زال زر

که با تخت و تاجست وبا زیب و فر

هوش مصنوعی: جز از زال، پهلوان بزرگ دنیا، که دارای پرچم و تاج است و با زیبایی و عظمت به سر می‌برد، کسی دیگری وجود ندارد.

# همی مهرشان هر زمان بیش بود

خرد دور بود آرزو پیش بود

هوش مصنوعی: عشق و محبت آنها هر لحظه بیشتر می‌شود، در حالی که عقل و هوش از آرزوهای دوردست فاصله می‌گیرد.

# چنین تا سپیده برآمد ز جای

تبیره برآمد ز پرده‌سرای

هوش مصنوعی: زمانی که سپیده دمید، تبیره از جای خود خارج شد و از پرده‌نشینی بیرون آمد.

# پس آن ماه را شید پدرود کرد

بر خویش تار و برش پود کرد

هوش مصنوعی: سپس آن ماه درخشان از خود خداحافظی کرد و پرده تاریکی را به دور خود پیچید.

# ز بالا کمند اندر افگند زال

فرود آمد از کاخ فرخ همال

هوش مصنوعی: زال از بالا حیله‌ای به پایین انداخت و از کاخ خوشبختی فرود آمد.

داستان کامل پادشاهی منوچهر

پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.

تاج‌گذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران

منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکش‌های فراوان با دشمنان پدری‌اش، به تاج‌وتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و به‌عنوان جانشین قانونی تاج‌وتخت معرفی گردید.

پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزی‌های او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاج‌گذاری‌اش را جشن گرفتند.

مراسم تاج‌گذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی می‌دید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشان‌دهندهٔ آغاز دوره‌ای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.

منوچهر با سوگند به ارزش‌های پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دوره‌ای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.

سخنان سام نریمان در مراسم تاج‌گذاری منوچهر

در ادامه مراسم تاج‌گذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نام‌آور ایران و یکی از نزدیک‌ترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که به‌عنوان یکی از ستون‌های قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکی‌اش شناخته می‌شد، با صدایی محکم و دلگرم‌کننده گفت:

"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایران‌زمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاک‌نهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.

منوچهر با بهره‌گیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول می‌دهم که او حافظ آرمان‌های ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما می‌خواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."

سام نریمان، پهلوان بزرگ ایران‌زمین

سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایران‌زمین و از تبار نریمان است. او نه‌تنها به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنگاوران ایران شناخته می‌شد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا می‌کرد. سام با شجاعت و وفاداری‌اش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و به‌عنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهم‌ترین خدمات او به ایران بزرگ است.


زاده شدن زال، پهلوان موی سپید

زال، پسر سام نریمان، از همان لحظه‌ای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانه‌ای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را به‌عنوان فرزندی نپذیرد.

سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمی‌توانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانه‌ای می‌تواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.

رها کردن زال در کوه البرز

سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگ‌ها و برف‌ها رها کرد. او باور داشت که زال نمی‌تواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.

زال و سیمرغ

در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانه‌ای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بی‌گناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بال‌های خود زال را به لانه‌اش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسان‌ها فرا رسید

بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسان‌ها

سال‌ها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوه‌های البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسان‌های دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونه‌ای بود که باید به جهان انسان‌ها بازمی‌گشت.

روزی سیمرغ که آینده‌نگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسان‌ها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسان‌ها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقش‌آفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بال‌های خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.

ملاقات دوباره زال و سام نریمان

در همین زمان، سام نریمان که سال‌ها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی می‌کرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور می‌کرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانه‌ای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.

سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جست‌وجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبه‌رو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفت‌زده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار می‌کرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.

سام، زال را در آغوش گرفت و او را به‌عنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسان‌ها با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.

دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه

پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوری‌ها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.

منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.

ملاقات زال و منوچهر در دربار

وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه می‌کردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانه‌اش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگی‌اش را تعریف کند.

زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.

سخنان منوچهر با زال

پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانه‌ای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهره‌مند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوری‌هایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."

با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را به‌عنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیت‌های کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

  • حدود 70 صفحه از یک نسخهٔ شاهنامه دارای مقدمهٔ منثور نسخه‌برداری شده در قرن دهم هجری

حدود 70 صفحه از یک نسخهٔ شاهنامه دارای مقدمهٔ منثور نسخه‌برداری شده در قرن دهم هجری

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

3 دیدگاه


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها