آتش می؛ شاهکار جاودان صائب تبریزی با آواز روح‌افزای استاد شجریان که با هر نفس در جان و دل نفوذ میکند

  سه شنبه، 10 تیر 1404 ID  کد خبر 457136
آتش می؛ شاهکار جاودان صائب تبریزی با آواز روح‌افزای استاد شجریان که با هر نفس در جان و دل نفوذ میکند
ساعد نیوز: در ادامه با زیباترین غزل صائب تبریزی و آواز بینظیر استاد شجریان همراه ما باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، میرزا محمد علی صائب تبریزی از شاعران عهد صفویه است که در حدود سال 1000 هجری قمری در اصفهان (و به روایتی در تبریز) زاده شد. در جوانی مانند اکثر شعرای آن زمان به هندوستان رفت و از مقربین دربار شاه جهان شد. در سال 1042 هجری قمری به کشمیر رفت و از آنجا به ایران بازگشت و به منصب ملک‌الشعرایی شاه عباس ثانی درآمد. در زمان پیری در باغ تکیه در اصفهان اقامت کرد و همواره عده‌ای از ارباب هنر گرد او جمع می‌شدند. وی در سال 1080 هجری قمری وفات یافت و در همین محل (باغ تکیه) در کنار زاینده‌رود به خاک سپرده شد.

روز بزرگداشت صائب تبریزی، شاعر بزرگ ایرانی، 10 تیر (یکم جولای) است طبق تقویم ملی ایران. این روز در سالنمای ملی ایران به عنوان بزرگداشت این شاعر نامدار ثبت شده است. صائب تبریزی یکی از بزرگترین غزل‌سرایان سده یازدهم هجری و مشهورترین شاعر دوران صفویه است.

در اینجا چند نکته درباره صائب تبریزی و روز بزرگداشت او آورده شده است:

  • صائب تبریزی:

    وی به عنوان بزرگترین غزل‌سرای سده یازدهم هجری شناخته می‌شود.

  • روز بزرگداشت:

    10 تیر (یکم جولای) به عنوان روز بزرگداشت صائب تبریزی نامگذاری شده است.

  • علت نامگذاری:

    این روز به این دلیل به عنوان روز بزرگداشت صائب انتخاب شده است که عدد 103 (معادل 10 تیر) با حروف ابجد نام او همخوانی دارد.

  • اهمیت صائب:

    صائب تبریزی به دلیل ارادت و توجه به شاعرانی چون حافظ و سعدی در اشعارش، زبانزد خاص و عام است.

  • ثبت در تقویم:

    این روز در سالنمای ملی ایران ثبت شده است.

متن غزل شمارهٔ 6794 صائب تبریزی

چهره را صیقلی از آتشِ می ساخته‌ای

خبر از خویش نداری که چه پرداخته‌ای

ای بسا خانهٔ تقوی که رسیده‌ست به آب

تا ز منزل عرق‌آلود برون تاخته‌ای

در سرِ کوی تو چندان که نظر کار کند

دل و دین است که بر یکدگر انداخته‌ای

مگر از آب کنی آینه دیگر، ورنه

هیچ آیینه نمانده‌ست که نگداخته‌ای

چون ز حالِ دلِ صاحب‌نظرانی غافل؟

تو که در آینه با خویش نظر باخته‌ای

تو که از ناز به عشاق نمی‌پردازی

صد هزار آینه هر سوی چه پرداخته‌ای؟

نیست یک سرو درین باغ به رعناییِ تو

بس که گردن به تماشای خود افراخته‌ای

آتشی را که ازان طور به زنهار آید

در دلِ صائبِ خونین‌جگر انداخته‌ای

برخوری چون رهی از ساغرِ معنی صائب

که درین تازه‌غزل شیشه تهی ساخته‌ای


برای خواندن و شنیدن اشعار و حکایت های بیشتر با فرهنگ و هنر ساعد نیوز همراه باشید.

5 دیدگاه


  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر