به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، سایه در وصف این لحظات گفته است:
شفیعی رفت پیشِ شهریار نشست و عکس گرفت و یه مرتبه گفت: «سایه بیا» و بعد میان خودش و شهریار به اندازۀ خودش جا باز کرد. خب من که تو اون سولاخی تنگ جا نمیگرفتم!... رفتم و با چه زحمتی هی «ستون کرد چپ را و خم کرد راست» یه پامو خوابوندم و یه زانوم رو بلند نگه داشتم تا نشستم اونجا وسط... خلاصه با یه پا نشستم. تا نشستم در این تنگنای شب اول قبر دیدم شهریار سرشو گذاشت رو شونۀ من... عکسش هست... شهریار با یه حالت بغضکرده (اصلاً از وقتی که سرش رو روی شونهام گذاشته بود حالش منقلب شده بود) گفت: «سایهجان! چطوری؟» گفتم: «دو تنهارو، دو سرگردان، دو بیکس» [به گریه میافتد]. خب هر دو زدیم به گریه. بعد شهریار گفت: «اگه حافظ رو نداشتیم چه خاکی به سرمون میکردیم؟»
در فیلم جز سایه و شهریار، استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و زندهیادان جواد آذر، نصراللّه ناصحپور و اصغر فردی حضور دارن.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گل و شمعم به مزار دل خونین آمد
گفت پاشو که مسیحات به بالین آمد
ناخدا نوح نبی بود که کشتی نجات
راه طوفان زد و با بار دل و دین آمد
قاصد کوی خدا را چه بنامیم ای دوست
چه به از آنکه به سر سوره یاسین آمد
یارب این شاخه گل از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد
جشن این کوکب و این کوکبه ی قدسی را
همه آفاق به آئینه و آیین آمد
نامه ات با خط و خال ختنی هر جا رفت
گوئیا قافله ی نافه اش از چین آمد
آیتی خواندم از این نسخه ی قانون که شفاست
چشم خود بینم از این سرمه خدا بین آمد
خبری بود به یعقوب که یوسف در مصر
مژده ای بود به فرهاد که شیرین آمد
نوشی از داروی سیمرغ به سهراب رسید
یا که ویس از پی پرسیدن رامین آمد
همت ای پیر که با چنته خالی نرود
گل مولا که به کشکول تبر زین آمد
دهن مانیو صورتگر چین میچاید
که تواند به چنین نقش نگارین آمد
شهریار این غزل طرفه به تلقین سروش
چون رقم خواست زدن خواجه به تحسین آمد
برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.