شعرخوانی جانسوز و ناب استاد انوشه ازمولانا در وصف نزاع با خدا/ بی‌دل و بی‌خودت کنم در دل و جان نشانمت/ هر وقت دست مردم رو گرفتی دستت تو دست منه! اون همون بهاریه که تو دنبالش می‌گردی + فیلم

  سه شنبه، 08 مهر 1404
شعرخوانی جانسوز و ناب استاد انوشه ازمولانا در وصف نزاع با خدا/ بی‌دل و بی‌خودت کنم در دل و جان نشانمت/ هر وقت دست مردم رو گرفتی دستت تو دست منه! اون همون بهاریه که تو دنبالش می‌گردی + فیلم
ساعدنیوز: با ویدئویی از شعرخوانی استاد انوشه از سید حمیدرضا حسینی و مولانا در خدمتتان هستیم.

به گزارش سرویس شعر ساعدنیوز، سید محمود انوشه سال 1345 در خوزستان متولد شد، دکتر متخصص روانشناسی و روان درمانگر است
تحصیلاتش تا مقطع دکترای روانشناسی است که سال‌ها در لبنان تحصیل کرده و حال توانسته با شیوه سخنرانی جذاب و بیان موضوعات و مشکلات جوانان با زبانی شیوا او را به چهره‌ای مشهور در بین جوانان تبدیل نموده است.

فارغ التحصیل لیسانس دامپروری و دکترای روانشناسی از لبنان می‌باشد که بعنوان متخصص تیپولوژی مدتی مشاور وزیر فرانسه بود و حالا محقق و سخنران است. دکتر انوشه حقیقتآ از همه فنون سخنوری استفاده می‌کند و بیخود نیست که این متخصص تیپولوژی حتی مشاور وزیر فرانسه هم بوده و کوله باری از علم و تجربه را از سال 1389 در دانشگاه‌های کشور و خارج از کشور از لبنان تا فرانسه دارد.

ای که مرا خـوانـده ای ،راه نـشـانـم بـده

در شـب ظـلـمــانی ام، مـاه نــشـانـم بـده

یوسـف مصری ز چـاه، گـشت چنـان پادشـاه

گـر کـه طـریـق ایـن بُـود، چـاه نـشـانـم بـده

بر قـدمت همچـو خاک، گریه کنـم سوزناک

گِل شد از آن گریه خاک، روح به جـانم بده

از دل شـب می رسـد، نـور سـرا پـرده ها

در سـحــراز مشرقت،صـوت اذانـم بــده

سر خـوشـی این جـهـان، لـذت یک آن بُـود

آنچـه تو را خـوشـتـر است، راه بـه آنـم بـده

حمیدرضا حسینی

آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

بی‌دل و بی‌خودت کنم در دل و جان نشانمت

آمده‌ام بهارِ خوش پیشِ تو ای درخت گل

تا که کنار گیرمت، خوش خوش و می‌‌فشانمت

آمده‌ام که تا تو را جلوه دَهَم در این سرا

همچو دعای عاشقان فوقِ فلک رسانمت

آمده‌ام که بوسه‌ای از صنمی ربوده‌ای

بازبده به خوشدلی خواجه که واسِتانمت

گل چه بُوَد که کُل تویی ناطقِ امرِ قُل تویی

گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت

جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی

فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت

صیدِ منی شکارِ من گرچه ز دام جَسته‌ای

جانبِ دام باز رو وَر نروی بِرانمت

شیر بگفت مَر مَرا نادره آهوی برو

در پی من چه می‌دوی تیز که بردَرانمت

زخم پذیر و پیش رو چون سپرِ شجاعتی

گوش به غیر زِه مَده تا چو کمان خَمانمت

از حدِ خاک تا بشر چند هزار منزلست

شهر به شهر بُردمت بر سَرِ ره نمانمت

هیچ مگو و کف مکن سَر مگشای دیگ را

نیک بجوش و صبر کن زانکِ همی‌ پزانمت

نی که تو شیرزاده‌ای در تَنِ آهوی نهان

من ز حجاب آهوی یک رَهه بگذرانمت

گوی منی و می‌دوی در چوگانِ حکمِ من

در پی تو همی ‌دَوَم گرچه که می‌دوانمت

مولانا

اگر شعری زیبا را از بر دارید و خاطره‌ای شیرین با آن همراه است، خوشحال می‌شویم دیدگاه و تجربه‌تان را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.

برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر