فردا که آفتاب حقیقت برون زند، سر در کدام برف نهان می‌کنی رفیق/ جگرسوزترین شعر حسین جنتی، با صدای گرم و دلنشین باران نیکراه/ این شعر حس وحال کسی‌ست که از رفیق زخم خورده+ فیلم

  یکشنبه، 06 مهر 1404
فردا که آفتاب حقیقت برون زند، سر در کدام  برف نهان می‌کنی رفیق/ جگرسوزترین شعر حسین جنتی،  با صدای گرم و دلنشین باران نیکراه/ این شعر حس وحال کسی‌ست که از رفیق زخم خورده+ فیلم
ساعدنیوز: در این ویدئو با شعری از حسین جنتی با صدای زیبای باران نیکراه در خدمتتون هستیم.

به گزارش سرویس شعرساعدنیوز، حسین جنتی (زادهٔ 23 اسفند 1359) شاعر غزل‌سرای اهل ورامین است. وی در شهریور سال 1389 در جلسه شعرخوانی مقام معظم رهبری حضور داشت. از وی دو مجموعه شعر و نیز کتابی پیرامون آموزش شعر به چاپ رسیده‌است.

قطع قلم به قیمت نان می‌کنی رفیق

این خط و این نشان که زیان می‌کنی رفیق

گیرم در این میانه به جایی رسیده‌ای

گیرم که زود دکّه، دکان می‌کنی رفیق

روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد

حیرت ز کار و بار جهان می‌کنی رفیق

تیر و کمان چو دست تو افتاد، هوش دار!

"سیب" است یا "سر" است، نشان می‌کنی رفیق

کفاره‌اش ز گندم عالَم فزون‌تر است

از عمر آن چه خدمت خان می‌کنی رفیق

خود بَستمش به سنگ لحد، مُرده توش نیست

قبری که گریه بر سر آن می‌کنی رفیق

گفتی: " گمان کنم که درست است راه من"

داری گمان چو گم‌شدگان می‌کنی رفیق

فردا که آفتاب حقیقت برون زند

"سر" در کدام "برف" نهان می‌کنی رفیق

حسین جنتی.

اگر شعری زیبا را از بر دارید و خاطره‌ای شیرین با آن همراه است، خوشحال می‌شویم دیدگاه و تجربه‌تان را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.

برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

8 دیدگاه


  دیدگاه ها
محمدصفرفعلی
2 ماه پیش

شعر زیبایی بود اما نحوه خواندن شعر ایراد داشت
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها