به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری ساعدنیوز، در یکی از نامههای شخصی و صمیمانه، امام خمینی به درخواست مکرر عروسشان، خانم فاطمه طباطبایی، برای سرودن شعر پاسخ دادند. ایشان با تواضعی کمنظیر نوشتند که در هیچیک از مراحل عمر، از جوانی تا پیری، توان سرودن شعر نداشتهاند. با این حال، به اصرار عروسشان، اشعاری سرشار از مضامین عرفانی و اخلاقی نگاشتند که نشاندهنده عمق بینش و لطافت روح ایشان است که توجه شما را به بخشی از این ماه جلب می نمایم:
امام خمینی در پاسخ به نامه عروس عزیزشان خانم فاطمه طباطبایی که از ایشان درخواست شعر کرده بود، نوشته بودند: «اینک، چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستی، باید بحق بگویم که نه در جوانی که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده، و نه در فصل پیری که آن را هم پشت سر گذاشتهام، و نه در حال ارذل العُمُر [سالخوردگی]که اکنون با آن دست به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتهام. گویند کسی گفت که من قوهام در جوانی و پیری فرق نکرده، زیرا این سنگ را نه در جوانی توانستهام بلند کنم و نه در پیری، من نیز همین را میگویم که من در شعر و ادب فرقی نکردم که در جوانی شعر نتوانستم گفتن و نیز در پیری. اینک گویم:
شاعر اگر سعدی شیرازی است
بافتههای من و تو بازی است...»
این نامهها، که بهویژه در سال 1365 نوشته شدهاند، ترکیبی از اندرزهای اخلاقی، اشارات عرفانی و اشعار دلنشین هستند که نهتنها رابطهای صمیمی میان امام و عروسشان را به تصویر میکشند، بلکه جلوهای از شخصیت چندبعدی امام خمینی را نیز نمایان میسازند .
سایر اخبار و حواشی سیاسی را از دست ندهید