طرح «مهاجرت داوطلبانه» ترامپ در واقع همان نکبت با نامی جدید است

  شنبه، 21 تیر 1404 ID  کد خبر 458235
طرح «مهاجرت داوطلبانه» ترامپ در واقع همان نکبت با نامی جدید است
ساعدنیوز: پشت زبان دیپلماتیک «مهاجرت داوطلبانه»، سیاستی عامدانه از کوچ اجباری و محو فرهنگی پنهان شده است که یادآور تاریک‌ترین فصل‌های تاریخ فلسطین است.

به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از تی آر تی، در این هفته در واشنگتن، پشت میزی براق در کاخ سفید، دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو نشسته بودند و با لبخندی بر لب، با اعتماد به نفس کسانی که باور دارند مالک سرنوشت، نقشه‌ها و جنگنده‌ها هستند، گفت‌وگو می‌کردند.

ترامپ، طبق معمول، نه مانند یک رئیس‌جمهور بلکه همچون یک سرمایه‌گذار املاک جهانی ظاهر شد. این بار، غزه زمینی بود برای فروش – یا بهتر بگوییم، برای تخلیه.
او به خبرنگاران گفت: «همکاری عالی‌ای از کشورهای اطراف داشتیم... بنابراین قرار است اتفاق خوبی بیفتد.»

«اتفاق خوب.»

ترامپ این‌گونه از ایده‌ی بیرون راندن یک ملت کامل از سرزمینش یاد می‌کند – پاک کردن یک هویت، دفن کردن قبرستان‌ها، ریشه‌کن کردن فرهنگی هزاران‌ساله، و انتقال اجباری مردم به جاهایی "راحت‌تر".

او این را آزادی می‌نامد – اما فقط اگر اول از خانه‌ات چشم‌پوشی کنی. فلسطینی باید سرزمین خود را ترک کند تا در تبعیدی نامعلوم، بدون کرامت و بدون جامعه‌ای که به آن تعلق داشته باشد، زندگی کند.

باید همه‌چیز را پشت سر بگذاری و به کسانی که خانه‌ات را ویران کردند بگویی: «متشکرم.»

اکنون روشن شده که هدف از طولانی‌کردن جنگ در غزه – نواری کوچک به مساحت تنها 327 کیلومتر مربع – و فرو ریختن تُن‌ها مواد منفجره بر آن، کشیدن نقشه‌ی کوچ و آوارگی بوده است. دیگر فرقی نمی‌کند که این کوچ اجباری باشد یا اصطلاحاً "داوطلبانه".

اکنون چشم‌انداز به‌وضوح دیده می‌شود: هر زمان که ترامپ و نتانیاهو کنار هم می‌نشینند، از اخراج مردم غزه سخن می‌گویند.

و پرسش اینجاست: چه کسی می‌تواند این جنون را متوقف کند؟

در دوران رهبری ترامپ، آمریکا به‌طور علنی از اخراج فلسطینیان حمایت می‌کند – برای خالی کردن سرزمین از مردمش.

این خواسته چیز جدیدی نیست؛ از نخستین رؤیاهای صهیونیستی – از جمله دیدگاه تئودور هرتزل درباره‌ی «بی‌سر و صدا عبور دادن جمعیت فقیر از مرزها» برای ایجاد یک دولت یهودی – رویای اسرائیل همواره دستیابی به سرزمینی بدون مردم بوده است؛ تا تسلط کامل بر باقی‌مانده‌ی فلسطین را ممکن کند.

آمریکا به‌شدت درگیر جنگ غزه است؛ گویی تنها دغدغه‌اش همین است. ترامپ مدام درباره‌اش توییت می‌زند و سخن می‌گوید – همواره جانب اسرائیل را می‌گیرد، فلسطینیان را در هر نوبت محکوم می‌کند – گویی غزه پروژه‌ی اصلی اوست، سرزمین جادویی‌ای که قرار است محل راه‌اندازی پروژه‌ی اقتصادی بعدی‌اش باشد؛ همان‌طور که روزی آن را "ریویرا" نامیده بود.

ترامپ در این جنگ، فرصت می‌بیند.

اما چه چیزی باعث می‌شود مردی که آن‌سوی اقیانوس، در برجی مرمرین زندگی می‌کند و تنها پژواک صدای خودش را می‌شنود، درباره‌ی سرنوشت بیش از دو میلیون فلسطینی تصمیم بگیرد؟

چه کسی به او این حق را داده است که به پدری داغ‌دار – که دخترانش زیر آوار از آغوشش ربوده شده‌اند – گزینه‌ای به نام "زندگی بهتر" پیشنهاد دهد؟

چه چیزی او را به این مردم پیوند می‌دهد جز قراردادهای تسلیحاتی که برای اسرائیل امضا می‌کند؟

چگونه می‌توان او را مرد صلح یا انسان‌دوست خواند، وقتی که قاتل را تأمین مالی می‌کند و بر شانه‌اش می‌زند، در حالی که کودکان، زنان و سالمندان قتل‌عام می‌شوند؟

ترامپ فلسطینیان را نمی‌بیند. او تنها فرصتی می‌بیند برای اینکه قهرمان یک پروژه بزرگ مهندسی ژئوپولتیک باشد – پروژه‌ای که دیگران هزینه‌اش را می‌پردازند و تماشاگران آن را به خاک می‌سپارند.

در واشنگتن، نتانیاهو گفت:
«اگر بخواهند بمانند، می‌توانند. اگر بخواهند بروند، باید بتوانند. غزه نباید یک زندان باشد.»

اما اسرائیل از پایان دادن به جنگ خودداری می‌کند. همچنان محاصره، بمباران و تک‌تیراندازی ادامه دارد.

کدام زندان بدتر از شهری‌ست که نه آب دارد، نه دارو، نه برق، نه آرامش؟

و بعد به مردم آنجا می‌گویند: «انتخاب کن!»

آیا انسانی که گرسنه است، بی‌خانمان شده، جامعه‌اش فروپاشیده و در جنگی که جسم و خاطراتش را سوزانده، از نظر روانی و فیزیکی نابود شده، واقعاً می‌تواند "انتخاب" کند که بماند یا برود؟

این فقط یک فریب نازک و بی‌پرده است – آن‌قدر سطحی که حتی کودکی که نیمی از خانواده‌اش را در یک حمله هوایی از دست داده، آن را باور نمی‌کند.

این‌گونه است که آوارگی جمعی تولید می‌شود – نه با زور آشکار، بلکه با ارائه‌ی مرگ به‌عنوان یک "انتخاب".

آنچه اکنون در حال وقوع است، جنگی بر سر واژگان است.

بازی با کلمات نه وجدان را نجات می‌دهد و نه دستان آغشته به خون را تطهیر می‌کند.

می‌گویند «مهاجرت داوطلبانه» به‌جای کوچ اجباری؛
«فرصت بهتر» به‌جای نسل‌کشی؛
«کشورهای میزبان» به‌جای تبعید.

این‌ها زبان دیپلماتیک نیستند – بلکه ماشین فریب زبانی‌اند که برای پنهان کردن جنایتی هولناک طراحی شده‌اند؛ برای خوشبو کردن بوی تعفن یک فاجعه.


زنده‌ماندن با عزت

در غزه، زندگی استعاره‌ای شاعرانه نیست – تمرینی روزانه برای بقاست.

فلسطینی با صدای جنگنده‌ها از خواب بیدار می‌شود، دنبال یک تکه نان می‌گردد، بدون سوخت راه می‌رود، برای یافتن آب نقشه می‌کشد، بدون دارو با عفونت می‌جنگد – و با این حال به فرزندش می‌آموزد که «خانه» فروشی نیست، حتی اگر بسوزد.

در جریان جنگ، مردم غزه وحشیانه‌ترین شکل‌های شکنجه را تحمل کردند – از گرسنگی، کشتار، آوارگی و تبعید گرفته تا فقدان عزیزان.
آن‌ها قربانی باج‌گیری سیاسی شدند؛ مجبور شدند برای لقمه‌ای نان از حقوق خود دست بکشند. قیمت‌ها آن‌قدر بالا رفته که حتی تغذیه‌ی پایه تقریباً غیرممکن شده است.

امروز، طبق آمار طبقه‌بندی مرحله‌ای امنیت غذایی (IPC)، یک نفر از هر پنج فلسطینی در غزه با خطر قحطی و گرسنگی مفرط روبه‌روست – در حالی که ذخایر غذایی تحت محاصره سقوط کرده‌اند.
و با این حال، هر فلسطینی به خاک خود در غزه چنگ می‌زند و به فرزندانش هم همین را می‌آموزد.

یک کودک فلسطینی بیشتر از بسیاری از وزرای دفاع در پایتخت‌های جهان، معنای تعلق و ریشه را درک می‌کند.

خانه در فلسطین فقط دیوار نیست – یک خاطره است، یک اسم، یک دلتنگی، یک دعا، تصویر پدربزرگ روی دیوار، بوی لیمو.

پس وقتی ترامپ می‌گوید کشورهای همسایه آماده‌اند، انگار دارد پیشنهاد می‌دهد که یک مادر نوزادش را بگذارد پیش همسایه و برود دنبال یک زندگی تازه!


نکبت – فاجعه‌ای در بسته‌بندی جدید

این طرح جدید نیست – فقط نسخه‌ی به‌روزشده‌ی همان نقشه‌ی قدیمی است.

در سال 1948، بیش از 700 هزار فلسطینی از روستاهای خود ریشه‌کن شدند؛ به پناهندگانی تبدیل شدند که با وجود قطعنامه 194 سازمان ملل – که حق بازگشت آنان را به خانه‌هایشان تضمین می‌کرد – از بازگشت محروم شدند.

و امروز، همان فاجعه، با زبانی نرم‌تر و واژه‌هایی فریبنده‌تر تکرار می‌شود.

برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها