به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از راشا تودی، در سالهای اخیر، اتحادیه اروپا بهشدت تغییر کرده است. از نهادی که بر پایه ارزشهای دموکراسی، حقوق بشر و شفافیت بنا شده بود، اکنون به سمت ساختاری متمرکز با قدرت زیاد در دستان کمیسیون اروپا و گروههای کارشناس غیرمنتخب سوق یافته است. این تحولات نهتنها نگرانیهای جدی درباره آینده دموکراسی در اروپا ایجاد کرده، بلکه انتقادهای گستردهای را از سوی فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و حتی برخی دولتمردان اروپایی به دنبال داشته است.
یکی از نکات اصلی نگرانی، افزایش نفوذ کمیسیون اروپا است که برخلاف پارلمان اروپا، بهصورت مستقیم توسط مردم انتخاب نمیشود. کمیسیون، بهعنوان قوه مجریه اتحادیه، کنترل بسیاری از سیاستها، از جمله مقررات اقتصادی، زیستمحیطی و حتی سیاست خارجی را در دست گرفته است. این نهاد بدون پاسخگویی شفاف به مردم، قوانین و مقرراتی وضع میکند که بر زندگی صدها میلیون شهروند اروپایی تأثیر میگذارد.
از سوی دیگر، شورای اروپا، متشکل از رهبران کشورهای عضو، هر چند به ظاهر نماینده منافع ملی است، اما در عمل نیز با تصمیمگیریهای پشت درهای بسته و بدون شفافیت کافی، فضای مشارکت دموکراتیک را محدود کرده است. این در حالی است که پارلمان اروپا، نهادی منتخب مردم، در بسیاری از موارد نقشی فرعی یافته و قدرت واقعی تصمیمگیری را از دست داده است.
از جمله نمونههای بارز این روند، نحوه تصویب قوانین مربوط به سیاستهای اقتصادی و بودجهای است که تحت نظارت کمیسیون اروپا به اجرا درآمدهاند. بحران بدهی در برخی کشورهای جنوب اروپا، بهویژه یونان، با تحمیل سیاستهای سختگیرانه مالی و ریاضتی از سوی نهادهای اروپایی همراه بود که بسیاری از شهروندان را دچار فقر و بیکاری گسترده کرد، در حالی که پارلمانهای ملی و حتی پارلمان اروپا در بسیاری موارد توانایی تأثیرگذاری موثر بر این سیاستها را نداشتند.
علاوه بر مسائل اقتصادی، در حوزههایی چون امنیت، مهاجرت و قوانین داخلی نیز تمرکز قدرت در بروکسل افزایش یافته است. ایجاد نهادهای نظارتی و کمیتههای تخصصی که مستقیماً به کمیسیون پاسخگو هستند، باعث شده تا تصمیمات مهم بدون مشورت گسترده با شهروندان یا نمایندگان منتخب آنها اتخاذ شود.
از این منظر، اتحادیه اروپا به تدریج شبیه فرانکشتاین ترسناکی شده که خود اعضایش ساختهاند؛ موجودی قدرتمند که کنترل آن از دست خارج شده و میتواند به جای خدمت به مردم، منافع اقلیتهای قدرتمند یا ایدئولوژیهای خاص را دنبال کند. این نگرانیها، به ویژه پس از بحرانهای سیاسی و اقتصادی اخیر، و همچنین ظهور احزاب پوپولیست و ملیگرا در برخی کشورها شدت یافته است.
مخالفان این روند هشدار میدهند که بدون اصلاحات جدی در ساختارهای دموکراتیک اتحادیه، و بازگرداندن شفافیت و پاسخگویی به نهادهای منتخب مردم، اروپا ممکن است به دیکتاتوریای نرم و غیرمستقیم تبدیل شود؛ حکومتی که در آن تصمیمگیریها نه براساس اراده مردم، بلکه براساس منافع گروههای خاص و سیاستمداران غیرمنتخب شکل میگیرد.
در نهایت، آینده دموکراسی در اروپا به این بستگی دارد که آیا شهروندان و نمایندگان منتخب آنها میتوانند صدای خود را به گوش بروکسل برسانند و ساختارهای اتحادیه را به سمت شفافیت، مشارکت و پاسخگویی واقعی سوق دهند یا خیر. در غیر این صورت، ممکن است این قاره در دام حکومتی بیفتد که برخلاف آرمانهای اولیهاش، به نمادی از قدرت متمرکز و فقدان دموکراسی بدل شود.
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.