به گزارش سرویس هنر و رسانه پایگاه خبری ساعدنیوز، بهاره رهنما (متولد 10 آذر 1352 در اراک)، بازیگر، نویسنده و کارگردان است. او فرزند پروین قائممقامی (بازیگر) است و تحصیلات خود را در رشتههای ادبیات نمایشی (لیسانس) و حقوق قضایی (فوقلیسانس) به پایان رسانده است. وی فعالیت هنریاش را از 17 سالگی با فیلم پرفروش «افعی» (1371) آغاز کرد.
ازدواج اول: او سالها همسر پیمان قاسمخانی (نویسنده و کارگردان) بود که حاصل این ازدواج دختری به نام پریا است. این زوج در سال 1394 از هم جدا شدند.
ازدواج دوم: در سال 1396 با امیرخسرو عباسی ازدواج کرد و این رابطه نیز در سال 1401 به پایان رسید.
رهنما یکی از بازیگران پرکار در عرصههای مختلف است:
سینما: آثار شاخصی چون «نان، عشق و موتور 1000»، «دایره زنگی»، «سن پطرزبورگ»، «ورود آقایان ممنوع»، «طبقه هساث» و «خوب، بد، جلف».
تلویزیون: سریالهای محبوبی مثل «من یک مستأجرم»، «زیرزمین»، «مرد هزارچهره»، «چک برگشتی» و «پژمان».
تئاتر: حضور بسیار فعال در مقام بازیگر و کارگردان (آثاری چون «سونات پاییزی»، «دیگری» و «خورشیدهای همیشه»).
نویسندگی: او علاوه بر نگارش کتاب، در تیم نویسندگان سریالهای طنزی مانند «شبهای برره» و «باغ مظفر» نیز حضور داشته است.
بهاره رهنما همواره یکی از چهرههای خبرساز در شبکههای اجتماعی بوده است:
اظهارات جنجالی: سخنان او در برنامه «شام ایرانی» درباره قوم لر و همچنین ویدئویی که در آن گفته بود «هر کس بعد از 30 سال کار نتواند رفاه مالی داشته باشد بیدستوپاست»، با واکنشهای تند و انتقادات گستردهای همراه شد.
شکایتهای قضایی: او سابقه درگیری حقوقی با چهرههایی چون نادر فتورهچی (نویسنده) و سیروان خسروی (خواننده) را داشته است.
فعالیت سیاسی: رهنما در انتخاباتهای مختلف از حامیان جریانهای اصلاحطلب (میرحسین موسوی و حسن روحانی) بوده است.
او در سالهای اخیر به کارگردانی سینما نیز روی آورده و فیلم «عطر آخر اردیبهشت» (1401) را کارگردانی کرده است. همچنین در جدیدترین فعالیتهای خود در رئالیتیشوی «عالیجناب» (1403) حضور دارد.
بهاره رهنما از میهمانان قسمت اخیر شفرونی بود و در این برنامه گفت:
«اجازه بدید چون اجرای نمایش من به تازگی تمام شده، جملهای را بگویم. من نمایشنامهام را خودم بازنویسی کرده بودم (چون متن اصلی آن ایرانی نبود). در این متن، جملهای وجود داشت که به تقابل دو نسل درباره مفهوم وطن میپرداخت. من در حال ساخت فیلمی از این نمایش با روایت "جنگ 12 روزه" هستم.
در بخشی از این اثر، خطاب به فردی که متعلق به نسل 10 یا 15 سال بعد از من است و میگوید: "هر اتفاقی میخواهد بیفتد، بگذار بیایند و اینجا را بگیرند، مستعمره شویم، هرچه... فقط نجات پیدا کنیم"، چنین پاسخ میدهم:
تفاوت نسل من و تو دقیقاً از جایی شروع میشود که من با شنیدن سرود ملی وطنم گریه میکنم و نسل تو به من میخندد!
و من دلم برای نسل تو میسوزد؛ برای نسلی که به او یاد ندادهاند—یا شاید هنوز یاد نگرفته است—که این چیزی که ممکن است بیایند و ببرند، فقط وطن نیست؛ مادر است.
سایر مطالب هنرمندان را اینجا ببینید