روایتی از شجاعت سرباز ایرانی در جدال با پهپاد اسرائیلی در تبریز

  چهارشنبه، 08 مرداد 1404 ID  کد خبر 460781
روایتی از شجاعت سرباز ایرانی در جدال با پهپاد اسرائیلی در تبریز
ساعدنیوز: ک ماه از حادثه‌ هولناکی که باعث شهادت سرباز جوان شد می‌گذرد. او در حمله اسرائیل به کشورمان، برای دفاع از این سرزمین جان خود را فدا کرد و حالا مادرش برای نخستین بار از جزئیات حادثه می‌گوید.

به گزارش سرویس جامعه ساعدنیوز به نقل از همشهری، در روزهای جنگ تحمیلی، پادگان شهید تجلایی تبریز یکی از مکان‌هایی بود که مورد حمله هوایی دشمن قرار گرفت. صبح 31 خردادماه، پهپادهای اسرائیلی به پادگان حمله کردند و صدای انفجار فضا را پر کرد.
محمد حسین 20 ساله، یکی از سربازان و آشپز پادگان بود. آن روز مثل همیشه صبحانه سربازان را تقسیم کرده و بعد از آن با چند نفر از سربازان دیگر به محوطه پادگان رفته بود که حمله پهپادی آغاز شد. پهپادهای اسرائیل که وارد فضای پادگان شده بودند، آمده بودند تا ماموریت بزدلانه‌ای را رقم بزنند.

شلیک به پهپاد

مادر محمدحسین می‌گوید: آن طور که دوستان پسرم برایم تعریف کردند، آن روز حدود 10 پهپاد به پادگان حمله کردند. دو نفر از فرماندهان به تازگی وارد پادگان شده بودند که یکی از پهپادها به خودرویی که این دو نفر سوار آن بودند، شلیک کردند و این دو فرمانده به شهادت رسیدند.

او ادامه می‌دهد: پسرم با دیدن این صحنه دوان دوان خودش را به فرماندهان رساند و همان موقع بود که متوجه پهپادی بالای سرش شد. این پهپاد قصد داشت دوباره شلیک کند که پسرم سلاح یکی از فرماندهان را برداشت به طرف پهپاد شلیک کرد.

در لحظه‌ای که محمدحسین شروع به شلیک کرد، پهپاد آنقدر به او نزدیک شده بود که درست مقابل سرباز جوان منفجر شد ترکش‌های آن به محمدحسین اصابت کرد.

مادرش می‌گوید: یکی از دوستانش که با او به سوی فرماندهانشان می‌دوید به من گفت که محمد حسین با فریاد مرا برگرداند و به من گفت که تو نیا و به عقب برگرد اما خودش برای کمک به فرماندهان جلو رفت و هر چند موفق به انهدام پهپاد اسرائیلی شد، اما خودش به شهادت رسید و در این حادثه دوست او نیز مجروح شد.

آخرین دیدار

مادر محمدحسین ادامه می‌دهد: پسرم 25 اردیبهشت، سال 84 در شهر سراب به دنیا آمد و 2 تیر 1404 نیز در گلزار شهدای روستای آبرس سراب به خاک سپرده شد.

هنوز جنگ شروع نشده بود که او به مرخصی آمد. 10 ماه از خدمتش گذشته بود و 2روز از شروع جنگ می‌گذشت که مرخصی پسرم تمام شد و او سراب را به مقصد تبریز ترک کرد. هر چه من و پدرش به او گفتیم که در این شرایط برنگرد اما او قبول نکرد. محمدحسین پسر نترسی بود. به من گفت که در این روزها ما باید از کشور دفاع کنیم و نباید در خانه پنهان شویم و با گفتن این جملات به پادگان بازگشت.

وی ادامه می‌دهد: من روزی 2 – 3 بار با پسرم تلفنی صحبت می‌کردم و حالش را می‌پرسیدم. یک روز قبل از شهادتش با من تماس گرفت و گفت که یکی از دوستانش در حمله دشمن شهید شده است و پشت تلفن خیلی گریه کرد. ساعت 11 همان شب با او تماس گرفتم و می‌گفت که نگران ماست. او اصلا نگران خودش نبود و ساعت 7:30 صبح روز حادثه که شنیدم به تبریز حمله شده، به محمدحسین زنگ زدم اما او جواب نداد. ظهر بود که شوهرم و پسر دیگرم که به دنبال محمدحسین به تبریز رفته بودند، خبر شهادتش را به من دادند و می‌دانم که حالا پسرم خوب و روحش در آرامش کامل است؛ چون جانش را فدای میهنش کرد.


برای مشاهده سایر مطالب جامعه با ساعدنیوز در ارتباط باشید.

4 دیدگاه


  دیدگاه ها
فاطیما
4 ماه پیش

سلام شهادتش مبارک اینم یکی از ده هشتادی های ما🥺🥺🥺
بازدیدکننده
4 ماه پیش

شهادتت مبارک ای دلیر مرد خدا تو مردانه ایستادی و مبارزه کردی وپروانه وار پرکشیدن و به دیدار یار شتافتی خوش به حالت که رندانه رمز شهادت را آموختی ای مرد بزرگ که جهان متحیرانه امروز به تو نگاه می‌کند من به پاس این شجاعت و شهامت به تو افتخار میکنم‌ای فرزند ایران زمین
بازدیدکننده
4 ماه پیش

ازخون🩸جوانان وطن🇮🇷لاله🌷دمیده شهادتت مبارک ای فرزندایران ای فرزند دیار دلیران آذربایجان قهرمان یاشاسین آذربایجان 🌷🌷🌷🌷🫡🫡🫡🫡🫡😭😭😭😭😭😭❤️🤍💚
بازدیدکننده
4 ماه پیش

باسم رب الشهداءوالصدیقین شهادت هنر مردان خداست شهادتتان مبارک ای مردان خدایی بخاطر وجود همین شیرمردان است که به ایران بیشه ی شیران میگویند 🌹❤️🥺😭🖤🖐🌺🪷🙏🌷🪻🌺🪷🌲🌴
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها