به گزارش سرویس جامعه ساعدنیوز، واژه «یلدا» در اصل یک کلمه ایرانی اصیل نیست. پژوهشها نشان میدهند که این واژه از زبان سریانی وارد فارسی شده و به معنای «زایش» یا «تولد» است. ورود این واژه به زبان فارسی به دوران ساسانی بازمیگردد و از طریق مسیحیان بینالنهرین به ایران منتقل شده است. اما خود آیین یلدا بسیار کهنتر از این نام است و ریشه اصلی آن به «انقلاب زمستانی» و نگرش کیهانی ایرانیان باستان بازمیگردد.
وحیده نعیمآبادی، دکتر علوم سیاسی با مطالعات میانرشتهای در حوزه جامعهشناسی سیاسی و رسانههای اجتماعی، میگوید: «ایرانیان باستان از پیشرفتهترین اقوام در زمینه ستارهشناسی و تقویم بودند و میدانستند که شب انقلاب زمستانی (حدود 30 آذر) طولانیترین شب سال است و پس از آن شبها کوتاهتر و روزها بلندتر میشوند. این پدیده طبیعی برایشان تنها یک رخداد نجومی نبود، بلکه نمادی از پیروزی نور بر تاریکی تلقی میشد. در جهانبینی ایرانی، نور نمایانگر راستی، آگاهی و زندگی و تاریکی نشاندهنده دروغ، جهل و مرگ بود.»
این پژوهشگر و مترجم اضافه میکند: «یلدا با آیین مهر یا میترا مرتبط است. پیش و پس از زرتشت، مهر جایگاه مهمی در ایران داشته و ایزد نور، خورشید و نگهبان نظم کیهانی و اجتماعی بوده است. شب یلدا در باورهای آیین مهر، شب تولد خورشید نو است؛ لحظهای که تاریکی به اوج میرسد و پس از آن روند کوتاهشدن شب و افزایش نور آغاز میشود. ایرانیان در این شب بیدار میماندند تا تاریکی غلبه نکند و نور در جمع انسانی تقویت شود.»
او ادامه میدهد: «با ظهور زرتشت، این آیین دگرگون شد اما حذف نشد. در سنت زرتشتی، اهریمن نماد تاریکی و اهورامزدا نماد نور و خرد است. بنابراین یلدا به شب مقاومت در برابر اهریمن، شب گفتگو، قصهگویی و انتقال تجربه تبدیل شد. به همین دلیل، داستانگویی پیران و خواندن متون حکمتآمیز در این شب اهمیت ویژه داشت.»

وحیده نعیمآبادی درباره سفره یلدا توضیح میدهد: «خوراکیها و آجیل در شب یلدا نمادین بودند نه مصرفی. انار نماد زندگی و خون گرم حیات است، هندوانه یادگار تابستان و نماد حفظ سلامت بدن در زمستان، و میوههای خشک و آجیل یادآور ذخیره خردمندانه برای سختیها بود. بعد از اسلام نیز یلدا حذف نشد، بلکه محتوای آن با اخلاق و آموزههای اسلامی ایرانی ترکیب شد؛ صله رحم، احترام به بزرگتر، شعر و حکمت. حافظخوانی نمونهای از این ترکیب فرهنگی است.»
این مدرس دانشگاه توضیح میدهد: «در دوران پهلوی دوم و دهههای اخیر، یلدا از آیینی معناگرا به مصرفگرایی تبدیل شد. عوامل مختلفی در این تغییر نقش داشتند: نفوذ سرمایهداری مصرفمحور، نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی در تبدیل یلدا به ویترینی برای نمایش، و قطع پیوند نسلی که تجربه و حافظه تاریخی را به فراموشی سپرد.»
نعیمآبادی میگوید: «این نوع از یلدا نه ایرانی است و نه اسلامی، زیرا در فرهنگ ایرانی میانهروی و اصل معنا بر ماده مقدم است و در اسلام اسراف و چشموهمچشمی نکوهش شده است.»

وی ویژگیهای یلدای اصیل را چنین توضیح میدهد:
جمع کوچک خانوادگی و احترام به بزرگترها
گفتگو و قصهگویی، شعر و حکمت
خوراکیهای ساده و نمادین
تمرکز بر «بودن کنار هم» نه تجمل و خریدهای افراطی
«یلدای واقعی جشن نور، آگاهی و پیوند انسانی است، نه جشن شکم، ویترین یا رقابت. برای احیای یلدا باید به فلسفه آن بازگردیم، نه فقط به سفرهاش.»
نعیمآبادی ادامه میدهد: «بزرگترها حامل حافظه تاریخی یلدا هستند. گفتوگوهای یلدایی میتواند شامل پرسشهایی مانند «سختترین اتفاق امسال چه بود؟» یا «برای زمستان پیش رو چه آرزویی داری؟» باشد تا پیوند عاطفی و بین نسلی شکل بگیرد، نه صرفاً گردش در شبکههای اجتماعی.»
او اضافه میکند: «فال حافظ اگر با احترام و بدون خرافهزدگی خوانده شود، در امتداد فرهنگ ایرانی است و فرصتی برای تأمل و گفتگو فراهم میکند. خوراکیها هم نمادین هستند و یلدا را میتوان حتی با دمنوش ساده یا چند عدد کشمش برگزار کرد. یلدای اصیل هیچکس را بدهکار یا خجالتزده نمیکند و همگان را گرد هم میآورد.»

نعیمآبادی نتیجه میگیرد: «یلدای درست بازگشت به معنا، مقاومت در برابر مصرفزدگی و زنده نگه داشتن ریشههاست. یلدا را با «بودن» نجات میدهیم، نه با «خریدن». محور اصلی خانواده و پیوند انسانی است، نه سفره یا تجمل.»