به گزارش سرویس حوادث ساعدنیوز به نقل از هفت صبح خرداد سال 1403 نگهبان یک برج مسکونی در زعفرانیه در تماس با پلیس عنوان کرد که از خانه یکی از همسایهها بوی تعفن میآید. پس از اعزام مأموران به محل و ورود به خانه با جسد پتو پیچ مرد میانسالی به نام خسرو مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
در ادامه تحقیقات مشخص شد، آخرین کسی که به خانه مقتول ورود داشته پسرش بوده است؛ بنابراین وی بازداشت شد و به قتل پدرش با همدستی دوستش اعتراف کرد. با دستگیری دوست متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد، آخرین کسی که به خانه مقتول ورود داشته پسرش بوده است؛ بنابراین وی بازداشت شد و به قتل پدرش با همدستی دوستش اعتراف کرد. با دستگیری دوست متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
قاضی پرسید: چرا فکر میکردی پدرت مهدورالدم است؟
متهم جواب داد: چند وقت قبل مادرم گفت پدرت خواهرت را آزار داده و خواهرم هم با زدن رگهایش دست به خودکشی زده است.
پس از آن نوید که اتهام معاونت در قتل داشت به جایگاه رفت و گفت: «چند شب قبل از ماجرا، شهاب با دوست دخترش به خانه ما آمده بود و موضوع آزار خواهرش از سوی پدر را مطرح و مرا برای قتل پدرش متقاعد کرد. با این حال، چون ما معمولاً کوکایین و ماریجوانا مصرف میکردیم، فکر کردم شاید تحت تأثیر مواد چنین تصمیمی گرفته است؛ از او خواستم فعلاً دست نگه دارد، اما شب وقتی برای تعویض خودرو به خانه پدرش رفتیم، شهاب به اتاق او رفت که صدای پدرش را شنیدم و وارد اتاق که شدم، دیدم شهاب پدرش را روی زمین انداخته و با چاقو ضربات متعددی را به او میزند. بعد هم بلند شد و گفت جسدش را داخل پتو بپیچیم و از خانه بیرون ببریم، اما منصرف شدیم و خودمان لباسهایمان را عوض کردیم و رفتیم.»
قاضی پرسید: 2 هزار دلار را گرفتی؟
متهم جواب داد: «نه، فقط، چون برای خود شهاب سفارش کوکایین داده بودم، 2 هزار دلار را به فروشنده مواد دادیم.»
در ادامه وکیل شهاب به قضات گفت: «یکسال پیش از حادثه مادر و خواهر موکلم از ایران رفته بودند و او تنها بود. متهم گفته که در کودکی توسط یکی از دوستان پدرش مورد آزار قرار گرفته و فرد خاطی محکوم هم شده است. موکلم گفته وقتی موضوع آزار خواهرش را شنیده، چنین تصمیمی گرفته است.»
پس از آن دختر مقتول به جایگاه رفت و گفت: «هیچ گاه پدرم مرا آزار نداده بود. برادرم قطعاً به خاطر من دست به جنایت نزده است. او مدام مواد مصرف میکرد. او خراشهای سطحی روی دستم را دیده بود، اما برایش اهمیتی نداشت که بداند چرا من روی دستانم تیغ میکشم. این کار برای من عادت شده بود مثل ناخن جویدن و اصلاً ربطی به خودکشی ندارد. برادرم تا زمانی که پدرم برایش خرج میکرد و به او مواد میرسید، رابطه خوبی با پدرم داشت و فقط به دنبال پول و ثروت بیشتر بود.»
وکیل دختر جوان هم گفت: «به نظر میرسد انگیزه متهم فقط پول بوده است. چرا که متهم بارها دستگاههای چندصد میلیاردی کارخانه پدرش را با قیمت چند ده میلیاردی فروخته تا بتواند مواد مصرف کند. او مدعی است نیاز مالی ندارد، اما مدام به دنبال گرفتن پولهای میلیاردی از پدرش بود. در ضمن متهم و همدستش در ابتدا انگیزهشان از قتل را موضوع دیگری مطرح کرده بودند، اما در زندان یاد گرفتهاند که بگویند قربانی مهدورالدم بود.»
شهاب در آخرین دفاعش گفت: «من نیازی به پول نداشتم؛ از کودکی هر چه میخواستم پدرم به من میداد، من همه دنیا را گشتهام نیازی به سرقت از پدرم نداشتم.»
با پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.