به گزارش سرویس دانشگاه پایگاه خبری ساعدنیوز، زنگ تفریح که میخورد، مدرسه شکل دیگری به خود میگرفت. قمقمهها از ظرف آب به میکروفن تبدیل میشدند، و چند صدای ناهماهنگ، در حیاط مدرسه به کنسرتی از شور و خنده بدل میشد. بعضی میخندیدند، بعضی کف میزدند، و ناظم از دور با نگاهی نصفهجدی و نصفهخسته لبخند میزد.
اما اوج ماجرا، صف بوفه بود؛ میدانی از رقابت بیپایان. یک ساندیس و کیک ساده، بهانهای برای تمام انرژی و هیجان ما میشد. صدای بحث، شوخی، و گاهی دعوا، بخشی از روزمره بود — همان قدر جدی که امروز، جلسات کاری ما هستند!
مدرسه فقط محل درس نبود؛ جایی بود که زندگی در آن تمرین میشد. از خوابیدن سر کلاس تا دویدن در صف بوفه، از آواز خواندن با قمقمه تا خندیدن بیدلیل، همه درسی داشتند که در هیچ کتابی نوشته نشده بود. حالا که سالها از آن روزها گذشته، گاهی دلمان برای همان نیمکتهای قدیمی تنگ میشود؛ برای بیخیالیای که دیگر در هیچ برنامه درسی پیدا نمیشود.
برای مشاهده اخبار مرتبط با دانشگاه اینجا کلیک کنید