فروغ فرخزاد: وقتی من در خانه کتاب های فلسفی می‌خواندم به من می‌گفتید دختر احمقی هستم که در اثر خواندن مجله های مزخرف فکرم فاسد شده و...

  چهارشنبه، 05 آذر 1404 ID  کد خبر 510806
فروغ فرخزاد: وقتی من در خانه کتاب های فلسفی می‌خواندم به من می‌گفتید دختر احمقی هستم که در اثر خواندن مجله های مزخرف فکرم فاسد شده و...
ساعدنیوز: بیشتر از 51 سال است که ما شعرهای فروغ فرخزاد را دوره می کنیم و هنوز حرف های ناگفته و کمتر شنیده شده درباره او زیاد است.

به گزارش سرویس دانشگاه پایگاه خبری ساعدنیوز، در این بخش، مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای قدیمی و تازه با شاعران برجسته و نوظهور ادبیات فارسی گردآوری شده است؛ مصاحبه‌هایی که هر کدام گوشه‌ای از جهان‌بینی، تجربه‌ها، مسیر خلاقیت و نگاه شخصی شاعران به شعر و زندگی را روایت می‌کند. هدف ما بازخوانی صداها و زاویه‌دیدهای متنوع در شعر فارسی است؛ از گفت‌وگوهای آرشیوی که حال‌وهوای دوران خود را زنده می‌کنند تا مصاحبه‌های تازه‌ای که تصویری روشن از جریان امروز شعر ارائه می‌دهند. این مجموعه فرصتی است برای نزدیک‌تر شدن به ذهن و زبان شاعرانی که با کلمات‌شان جهان ما را شکل می‌دهند.

فروغ و جهان نوستالژی

خواندن خاطرات فروغ نشان می دهد که میل به نوستالژی اختصاص به نسل ما ندارد؛ مثلا در همان یادداشت خاطرات سفرش به اروپا از هیجان روزهایی می نویسد که در جیب لباس های قدیمی اش نخودچی و کشمش پیدا می کرده است: «هنوز که هنوز است وقتی اوایل پاییز هر سال مادرم لباس های زمستانی بچه ها را از صندوق ها بیرون می آورد تا به قول معروف «آفتاب بدهد»، دیدن لباس های کودکی ام که مادرم به حفظ آن ها علاقه دارد، جست و جو در جیب های آن ها و پیدا کردن نخودچی یا کشمش گندیده ای که غالبا در ته جیب ها وجود دارد در من حالت عجیبی ایجاد می کند. ناگهان خودم را همچون دوران کودکی ام، کوچک و معصوم و بی خیال می بینم و چند دانه گندم و شاهدانه که با کرک ها ته جیب مخلوط شده مرا به گذشته خیلی دوری بر می گرداند و احساسات لطیف و شاد کودکانه را در من بیدار می کند.»

جدا از نخودچی و کشمش کرک دار باقیمانده در ته جیب لباس های زمستانی، فروغ مثل خیلی از ما عاشق دفترهای مشق همان یکی دو سال اول مدرسه اش بوده و آن ها را نگه می داشته است. به همین خاطر است که می نویسد: «هنوز دفترچه های مشق کلاس دوم و سوم دبستانم را دارم. تمام ثروتم را دبستانم را دارم. تمام ثروت مرا کاغذهای باطله ای تشکیل می دهد که در طول سال ها جمع کرده ام و به هر کجا که می روم، همراه می برم. کاغذهایی که دست دوستانم روزی بر آن ها نشانه ای نقش کرده، خطی کشیده یا تصویری طرح کرده است. از دیدن هر یک از آن ها به یاد یکی از روزهای از دست رفته زندگی ام می افتم و مثل این است که همه چیز برایم دوباره تجدید می شود.»

فروغ چه می خوانده است؟

قبل از جواب دادن به این سوال، باید به سراغ یکی از نامه های فروغ رفت و از آن جا متوجه شد که کودکی های او در خانه ای گذشته که پر از کتاب و مجله و روزنامه بوده، چون او در خاطرات سفرش به اروپا در سال 35 نوشته است: «من یادم هست وقتی که به دبستان می رفتم، تمام تعطیلات تابستان را با برادرانم در خانه می نشستیم و کتاب های قدیمی و بی مصرف و روزنامه های باطله را به پاکت تبدیل می کردیم و نوکر ما پاکت ها را به مغازه ها می فروخت و هر قدر پول از این راه در می آوردیم، به غیر از پول توجیبی که پدرم به ما می داد، اجازه داشتیم به هر مصرفی که دلمان می خواهد برسانیم. پدرم با این ترتیب می خواست به ما بفهماند که «کار عار نیست» و کسی که بتواند از بازوی خودش نان بخورد، حق دارد که خودش باشد و همیشه سرش را بلند نگه دارد.»

اما جالب تر این است که فروغ به نوعی خودش را از خواندن رمان های عشقی و داستان های مجله «تهران مصور» دور کرده و خطاب به پدرش گفته است: «شاید شما هنوز هم وقتی راجع به من فکر می کنید، مرا یک زن سبکسر با افکار احمقانه ای که از خواندن رمان های عشقی و داستان های مجله تهران مصور در مغز او به وجود آمده است، می دانید.» بعد کمی لحنش را تندتر می کند و صدای اعتراض هایش را بلندتر؛ «وقتی من در خانه برای خودم کتاب های فلسفی می خواندم و می نشستم و ساعت ها با استاد فلسفه دانشکده ادبیات راجع به فلسفه های شرق بحث می کردم، شما راجع به من اظهار عقیده می کردید که دختر احمقی هستم که در اثر خواندن مجله های مزخرف فکرم فاسد شده!» (به نقل از نامه ای از فروغ که در چهارشنبه دوم ژانویه در مونیخ نوشته).

از تمام این کلی گویی ها که بگذریم، نقل شده که فروغ پیوسته کتاب می خوانده حتی در آخرین روزهای زندگی اش رمان حجیم و سنگین «دن آرام» را که اثری چهار جلدی است، فقط در پنج شبانه روز خوانده و تمام کرده. برای فهمیدن این نکته که چرا این سرعت کتابخوانی اهمیت دارد، کافی است بدانیم «دن آرام» با ترجمه احمد شاملو که امروز در دو جلد قطور در نشر ما زیاد منتشر می شود، 1960 صفحه دارد! راستی رهبر انقلاب درباره این رمان گفته اند: «دن آرام در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است- بحث روسیه نیست- و به زبان های زنده دنیا هم ترجمه شده است؛ یعنی اثر انقلاب است.» (به نقل از Khamenei.ir)

برای مشاهده اخبار مرتبط با دانشگاه اینجا کلیک کنید

اینستاگرام ساعدنیوز را دنبال کنید اینستاگرام ساعدنیوز پلاس را دنبال کنید


2 دیدگاه


  دیدگاه ها
بازدیدکننده
1 هفته پیش

عالی بود
زهرا
1 هفته پیش

خدایا خودت کمکم کن
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها