به گزارش سرویس چندرسانهای پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، در این آهنگ، شعری پیش روی شما بود که آغشته به تأمل و آمیخته با حسهایی است که در هیاهوی روزگار، کمتر مجال بیان مییابند.
این خوانش کوتاه، تلاشی است برای زنده نگه داشتن لحظهای از زیبایی؛ لحظهای که کلمات، در سکوت، رنگی تازه میگیرند و معنایی ژرفتر مییابند.باشد که آهنگ واژهها، دلنشین جانتان شود و شما را به سفری کوتاه در جهان شعر ببرد.
رفت آن سوار کولی، با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانهات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه
چشم سیاه چادر، با این چراغ مرده
رفت آنکه پیش پایش، دریا ستاره کردی
چشمان مهربانش، یک قطره ناسترده
در گیسوی تو نشکفت، آن بوسه لحظهلحظه
این شب نداشت ــ آری ــ الماس خردهخرده
بازیکنان ز گویی، خون میفشاند و میگفت
روزی سیاهچشمی، سرخی به ما سپرده
میرفت و گرد راهش، از دود آه تیره
نیلوفرانه در باد، پیچیده تاب خورده
سودای همرهی را، گیسو به باد دادی
رفت آن سوار با خود، یک تار مو نبرده
در یک روایت قدیمی گفته میشود که در قبیلهای رسم بوده وقتی زمان ازدواج دختران فرا میرسد، آنها گرد آتشی میایستادند، پشتشان را به مردها میکردند و مردان تنها بر اساس شکل و بافت گیسوانشان همسر آینده خود را برمیگزیدند.
آهنگ «کولی» با صدای همایون شجریان داستان دختری را بازگو میکند که دل در گروِ مردی دارد؛ اما در شب انتخاب، آن مرد به اشتباه دختر دیگری را که گیسوانش شبیه اوست، برمیگزیند. در آهنگ آمده است: «سودای همرهی را گیسو به باد داده، رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده».
دخترِ دلشکسته نیز آن شب با گیسوان خودش طنابی میسازد و...😔
امیدوارم این شعر به دلتون نشسته باشه.
اگر دوست داشتید، میتونید حستون رو دربارهٔ این شعر یا پیشنهاد شعرهای بعدی برام بنویسید.
تا شعرخوانی بعدی، بدرود 🌿
برای مشاهده سایر ویدئوهای جذاب با سرویس دیدنیهای ساعدنیوز در ارتباط باشید.
اینستاگرام ساعدنیوز را دنبال کنید اینستاگرام ساعدنیوز پلاس را دنبال کنید
5 روز پیش
5 روز پیش
5 روز پیش
6 روز پیش
7 روز پیش
7 روز پیش
1 هفته پیش
1 هفته پیش