خاطره عجیب ستاره سادات قطبی از خوابیدنش در قبر/خانم مجری بعد از مرگ دوستش روایت کرد

  جمعه، 24 مرداد 1404 ID  کد خبر 391323
خاطره عجیب ستاره سادات قطبی از خوابیدنش در قبر/خانم مجری بعد از مرگ دوستش روایت کرد
ساعدنیوز: خاطره ای عجیب و باورنکردنی از ستاره سادات قطبی را می خوانید که روایت خوابیدنش در قبر را می گوید.

به گزارش سرویس هنر و رسانه ساعدنیوز، ستاره سادات قطبی مجری کشورمان با انتشار این متن در صفحه اینستاگرام خود خاطره ای عجیب از خود را تعریف کرد که در زیر می خوانید:

از بالا توقبر رو نگاه کردم،اولش شوخی بود،اما بعدش جدی شد!
چهارنفر بودیم،گفتم اگه جراتشودارید،‌بریدتو قبر بخوابید.هرکی یه چیزی گفت
راهشونو گرفتن رفتن ،صداشون زدم کجا؟میترسید؟شماها نریدمن میرم!

بیاین تماشا
.
باخنده اومدن کنارم وایسادن و گفتن ایول ستاره برو بخواب تو قبر بخندیم 😂
.
گفتم پس چی !فکر کردیدالکی میگم،خوابیدن تو قبر که ترس نداره.
.
سال 81 بود ،هر پنجشنبه با بچه های تئاتر قرارمون بود بریم مزار ش🌷هداای گمنام.
.
اون هفته پنجشنبه قرار بود سه تاش🥀هید گمنام بیارن ،ما وسط هفته رفتیم که بتونیم سر مزار شه🥀دایی که نشونه گذاری کرده بودیم قران و‌زیارت بخونیم،وسط هفته اونجا پرنده پر نمیزد.
.
دیدم چند ردیف پایین تر از مزار عموی شه🥀یدم سید علی سه تا قبر، برای شه🥀دای گمنام آماده کردند.
.
من تو‌عالم نوجوونی و کلی ادعا به دوستام گفتم هرکی جراتش رو‌داره بره تو‌قبر بخوابه اوناهم دونه دونه گفتن نه بابا ما میترسیم
.اما من برای اینکه ضایعشون کنم و بگم نمیترسم گفتم من میرم.
.
به بتول گفتم تومراقب باش کسی نیاد گیر بده تا من برم تو قبر
.
دوتای دیگه ساکت شدن و‌برو بر نگام میکردند و‌منتظر بودن برم تو قبر
.
باد به غبغبم انداختمو چادرمو‌دادم دست محدثه و مانتو مو گذاشتم تو شلوارمو روسریمو بستم دور گردنمو گفتم ما که رفتیم
.
الفاتحه

از بالا به ته قبر نگاه کردم و بلند بلند باخودم حرف میزدم
خب اول کدوم پا؟باسر برم؟؟خب فهمیدم
این پا اون پا کردم ،یکی از پاهام رفت تو‌قبر
.
بچه ها زدن زیر خنده اما یهو ترس برم داشت
گفتم ستاره کم‌نیار برو ،نترس روشونو کم کن.
.
تو‌دلم‌به خودم فحش میدادم که آخه نفهم توکه میترسی چرا میری؟
.
هرجوری که بود رفتم تو قبر و وایسادم
.
بالا رو‌نگات کردم دیدم بچه ها دارن میخندن و میگن به پهلوی راست بخواب و لا اله الا الله میگفتن .
دورو برم رو‌نگاه کردمو رفتم تو‌حال خودم،بغض کردم!زدم زیر گریه،حال عجیبی داشتم،هرچی اومدم بخوابم دیدم جانمیشم،آخه قبری که برای چارتا تیکه استخون کندن،یه ادم بالغ جا نمیشه!😭
.
همونجاتو قبر به سختی نشستمو های های گریه کردم ،جلو جلو از شه🥀ید گمنامی که قرار بود اونجا دفن بشه خواستم شفیع ما بشه،سرتا پام خاکی شده بودو وقتی اومدم بیرون دیدم بچه ها هم بلند بلند دارن گریه میکنن و عاطفه داره روضه ی علی اکبر میخونه
.
.
حالا از بین ما چهار نفر بتول اولین نفری بود که ده سال بعد از این ماجرا جدی جدی گذاشتنش تو قبر و من هنوز رفتنش رو باور ندارم😭

.
والان هربار که میرم گلزار ش🥀هدا


میرم کنار مزار ش🥀هید گمنامی که وارد قبرش شدم.

برای مشاهده سایر مطالب هنرمندان با سرویس هنر و رسانه ساعدنیوز در ارتباط باشید


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها