به گزارش سرویس روانشناسی پایگاه خبری ساعدنیوز، «بالاخره ازدواج کنم یا مجرد بمانم؟ کدام مسیر به خوشبختی بیشتری ختم میشود؟» این سوالی است که ذهن بسیاری از جوانان و حتی افراد میانسال را به خود مشغول کرده است. از یک سو، فرهنگ و سنت، ازدواج را راهی برای تکامل، ثبات و رضایت از زندگی معرفی میکند و از سوی دیگر، دنیای مدرن، ارزشهای فردی، استقلال و رشد شخصی را میستاید که اغلب در زندگی مجردی دستیافتنیتر به نظر میرسند.
این مقاله قصد دارد از کلیشهها فراتر رفته و با استناد به منابع معتبر، نظرسنجیهای علمی و تحلیلهای روانشناختی، به این پرسش اساسی پاسخ دهد. هدف ما قضاوت یا برتر دانستن یک سبک زندگی بر دیگری نیست، بلکه ارائه تصویری جامع از عواملی است که در هر یک از این دو مسیر، بر سطح رضایت و خوشبختی افراد تاثیر میگذارند. در نهایت، این شما هستید که با شناختی عمیقتر از خود و اولویتهایتان، میتوانید بهترین مسیر را برای زندگیتان انتخاب کنید.
یکی از برجستهترین مزایای ازدواج که توسط روانشناسان و جامعهشناسان تایید شده، وجود یک سیستم حمایتی قدرتمند است. زندگی مشترک، بهویژه در یک ازدواج موفق، منبعی غنی از حمایت عاطفی، همراهی و درک متقابل فراهم میکند. داشتن شریکی که در فراز و نشیبهای زندگی در کنار شما باشد، میتواند به میزان قابل توجهی از استرس و اضطراب بکاهد و احساس تنهایی را، که یکی از معضلات زندگی مدرن است، از بین ببرد. این پیوند عاطفی عمیق، احساس تعلق و معنا را تقویت کرده و به افراد کمک میکند تا با چالشهای زندگی با اعتماد به نفس بیشتری روبرو شوند.
علاوه بر سلامت روان، تحقیقات متعددی نشان دادهاند که افراد متاهل از نظر سلامت جسمانی نیز در وضعیت بهتری قرار دارند. مطالعات نشان میدهد که متاهلها به طور میانگین طول عمر بیشتری دارند و پس از جراحیهای سنگین مانند جراحی قلب باز، شانس بقای بالاتری دارند. این موضوع میتواند به دلایل مختلفی باشد؛ از جمله اینکه شریک زندگی فرد را به اتخاذ سبک زندگی سالمتر (مانند تغذیه بهتر و ورزش) تشویق میکند و در زمان بیماری، مراقبت و حمایت لازم را فراهم میآورد. همچنین، ثبات مالی ناشی از درآمد مشترک و تقسیم هزینهها، یکی دیگر از جنبههای مثبت تاهل است که به کاهش نگرانیهای اقتصادی و افزایش آرامش خاطر کمک میکند.

در مقابل، بزرگترین و جذابترین ویژگی زندگی مجردی، حس استقلال و آزادی کامل است. افراد مجرد کنترل کاملی بر زندگی، تصمیمات و زمان خود دارند. آنها میتوانند بدون نیاز به هماهنگی یا کسب توافق از شخص دیگر، مسیر شغلی خود را انتخاب کنند، برای سفر به هر نقطهای از جهان برنامهریزی کنند، یا زمان خود را به شیوهای که دوست دارند، با دوستان یا صرف سرگرمیهای شخصی خود بگذرانند. این خودمختاری میتواند به رشد اعتماد به نفس و احساس خودکارآمدی منجر شود، زیرا فرد یاد میگیرد که به تنهایی مسئولیت تمام جنبههای زندگی خود را بر عهده بگیرد.
زندگی مجردی فرصتی طلایی برای خودشناسی و رشد فردی فراهم میکند. زمانی که فرد تعهدات مربوط به همسر و زندگی مشترک را ندارد، وقت و انرژی بیشتری برای تمرکز بر خود، کشف استعدادها و کار بر روی نقاط ضعف خود خواهد داشت. این دوره میتواند زمانهای برای سرمایهگذاری روی تحصیلات، مهارتها، هنر و ارتباطات اجتماعی گستردهتر باشد. بسیاری از مجردها شبکههای دوستی بسیار قوی و متنوعی ایجاد میکنند که این خود میتواند منبع مهمی برای حمایت عاطفی و اجتماعی باشد و جای خالی یک شریک عاطفی را تا حد زیادی پر کند.

وقتی به دادههای آماری نگاه میکنیم، تصویر کمی پیچیدهتر میشود. نظرسنجیهای گستردهای مانند نظرسنجی موسسه گالوپ که طی سالهای متمادی بر روی میلیونها نفر انجام شده، به طور مداوم نشان میدهد که افراد متاهل، سطح رضایت از زندگی و خوشبختی خود را بالاتر از افراد مجرد، مطلقه یا کسانی که همسر خود را از دست دادهاند، گزارش میکنند. این تفاوت حتی پس از کنترل متغیرهایی مانند سن، نژاد، جنسیت و سطح تحصیلات نیز معنادار باقی میماند. به نظر میرسد همراهی و ثباتی که ازدواج به ارمغان میآورد، تاثیر مثبتی بر ارزیابی کلی افراد از زندگیشان دارد.
با این حال، این تمام ماجرا نیست. تحقیقات دیگری نیز وجود دارند که این تصویر را به چالش میکشند. برای مثال، برخی مطالعات نشان دادهاند که شکاف سلامتی بین مجردها و متاهلها در دهههای اخیر به شدت کاهش یافته است. از سوی دیگر، جامعهشناسان تاکید میکنند که روند رو به رشد خانوارهای تکنفره در سراسر جهان، نشاندهنده تغییر در نگرش اجتماعی و افزایش پذیرش زندگی مجردی به عنوان یک انتخاب معتبر و رضایتبخش است. مهمتر از همه، این تحقیقات یک نکته کلیدی را برجسته میکنند: کیفیت ازدواج اهمیت فوقالعادهای دارد.
شاید مهمترین یافته در تمام این پژوهشها این باشد که صرفاً «متاهل بودن» یا «مجرد بودن» ضامن خوشبختی نیست. عامل تعیینکننده، کیفیت زندگی و روابط فرد است. یک فرد مجرد که از شبکه دوستان حامی، شغل رضایتبخش و اهداف معنادار در زندگی برخوردار است، به مراتب میتواند خوشبختتر از فردی باشد که در یک ازدواج مخرب، پر از تعارض و خالی از صمیمیت گرفتار شده است. تحقیقات به وضوح نشان میدهند که افراد در ازدواجهای ناخوشایند، نه تنها از مجردها ناشادتر هستند، بلکه از نظر سلامت روانی و جسمی نیز در معرض خطرات بیشتری قرار دارند.
بنابراین، تمرکز باید از برچسب «مجرد» یا «متاهل» به سمت کیفیت روابط تغییر کند. خوشبختی در تاهل از یک رابطه سالم، مبتنی بر عشق، احترام متقابل، تعهد و توانایی حل مسئله نشات میگیرد. از طرف دیگر، خوشبختی در تجرد نیز به توانایی فرد در ساختن یک زندگی غنی و معنادار، ایجاد ارتباطات اجتماعی قوی و احساس رضایت از استقلال خود بستگی دارد. در نهایت، خوشبختی یک تجربه درونی است که بیش از آنکه به وضعیت تاهل ما وابسته باشد، به کیفیت انتخابها و روابط ما در زندگی بستگی دارد.
پاسخ به این سوال که مجردها خوشبختترند یا متاهلها، یک جواب قطعی و یکسان برای همه ندارد. هر دو سبک زندگی دارای مزایا و چالشهای منحصربهفرد خود هستند. تاهل میتواند امنیت عاطفی، حمایت اجتماعی و مزایای سلامتی به همراه داشته باشد، در حالی که تجرد، فرصتی برای استقلال کامل، آزادی عمل و خودشناسی عمیق فراهم میآورد.
شواهد علمی و نظرسنجیها کمی به سمت خوشبختی بیشتر متاهلها متمایل هستند، اما با یک شرط بسیار بزرگ: کیفیت ازدواج. یک ازدواج موفق و شاد، سرچشمه رضایت است، اما یک ازدواج ناموفق میتواند ویرانگر باشد. در نهایت، کلید خوشبختی نه در حلقه ازدواج یا سند طلاق، بلکه در کیفیت روابطی است که میسازیم (چه با شریک زندگی و چه با دوستان و خانواده) و توانایی ما برای ساختن یک زندگی معنادار و منطبق با ارزشهای شخصیمان.
برای مشاهده سایر مطالب مرتبط با روانشناسی اینجا کلیک کنید