به گزارش سرویس هنر ساعد نیوز، در ادامه دلنوشته بابک جهانبخش را مطالعه فرمایید.
سلام صبح زیباتون بخیر این متن رو خیلی دلی می نویسم سال 1403 بی شک یکی از سخت ترین سال های زندگی من بود! چه به لحاظ حرفه ای چه در موارد دیگر ولی دوست داشتم از خانواده عزیزم بخصوص همسرم قلبا تقدیر کنم برای تمام صبوریش و بخاطر اینکه تنش هایی که داشتم رو با حضورش تعدیل کرد و جای خالی منو خیلی جاها واسه بچه ها پر کرد و واقعا دمت گرم پریا! در نهایت رک و راحت بگم نه دوست می مونه! نه شهرت به کسی وفا کرده ! خانواده ارزشمندترین سرمایه ما هست که امیدوارم تا دیر نشده قدرشون رو بدونیم.
در ادامه من بی شک پر از خطا و اشتباهم مثل همه آدم ها و افتخار میکنم جز معدود گونه هایی از بشر هستم. که قدرت پذیرش اشتباهاتم رو داشتم و دارم! چون این روزا هیشکی گردن گیرش درست کار نمیکنه عرض کردم؛ البته بلا نسبت شما خوبان ولی چون احساساتم غالبا غالبه و همیشه بی ریا رو بازی کردم و هر چی بودم و هستم رو نشون دادم بدون هیچ سیاستی...
واسه همین هم دودش خیلی جاها رفت تو چشمم ! و اتفاقا از مهربونی بیش از حدم و معرفتم بیشترین لطمه رو دیدم چون باید یاد میگرفتم اینجا جای نگاه از بالاست ! ولی با همه انقدر راحت و ساده برخورد کردم که فکر کردن خبریه ! و به قولی امر به خودشون هم مشتبه شده ! حرف ناگفته بسیار است ... ولی چون گوش شنوا نیست و از حوصله خارجه حرفم رو با این جملات تمام میکنم ...
مخلص کلام تهش مهم همینه که باز شکر میکنم نزدیک ترین عزیزانم یعنی خانوادم محکم کنارم ایستادن و آدم اصلا چی بیشتر از این میخواد همه اینا رو گفتم واسه روزایی که آدم ها دیگه اثر نمیکنن !خواستم بدونید من انسان درست و نیک اندیش بودن رو بازم ترجیح میدم.