یکی از بدترین و مشکل ترین بیماری هایی که اکثر روانشناسان با آن رو به رو می شوند اختلال هویت تمامیت بدن می باشد. در این اختلال فرد فکر می کند که با نبود یکی از اعضای بدن خود می تواند راحت تر زندگی کند و از این رو دست به حذف آن اندام می زند. در واقع این افراد با جدا کردن اندام سالمی از بدن خود فکر می کنند بهتر می توانند زندگی نمایند و در نهایت مشکلات شدیدی برای خود ایجاد می کنند، زیرا بدون نظر پزشک این کار را انجام خواهند داد.
اختلال هویت تمامیت بدن
این اختلال برای اولین بار در سال ۱۹۷۷ شناسایی شد. این بیماری برای فرد بسیار خطرناک می باشد زیرا در برخی از موارد فرد سعی می کند که بینایی خود را از دست بدهد و یا از هر دو پا فلج شود و افکارهایی در سر دارد که یک فرد عادی نمی تواند آن ها را داشته باشد و او فکر می کند که بدنش در وضعیت کنونی سالم نمی باشد و کامل بودن را احساس نخواهد کرد. در بسیاری از موارد افرادی که این بیماری را دارند آن را به صورت مخفی نگه داری می کنند زیرا می ترسند مورد قضاوت اطرافیان باشند از این رو تشخیص دادن این بیماری برای پزشکان نیز سخت خواهد بود. درمانی برای این بیماری وجود ندارد و افراد با استفاده از دارو نیز این احساس قطع عضو شدن در آن ها کاهش نمی یابد و نسبت به یک سری از افرادی که معلولیت دارند احساس ضعف دارند و به آن ها حسادت می کنند. این افراد در میان جمع و به خصوص در تنهایی تظاهر به معلول بودن می کنند.
این افراد در برخی از شرایط دست به کار های بسیار خطرناکی می زنند و پزشک چاره ای جز قطع عضو نمی یابد. در برخی از این شرایط فرد سعی می کند پا های خود را تا حدی منجمد سازد که هیچ چاره ای جز قطع کردن عضو برای درمانش وجود ندارد. البته این افراد ممکن است هزینه های بسیار زیادی را بابت جراحی های غیر قانونی بپردازند.
بر اساس شواهد موجود در مغز این افراد یک بخش هایی که مربوط به بازنمایی بدن می باشد دچار مشکل شده است و فرد نمی تواند کامل بودن بدن خود را درک نماید. معلول سازی کلینیکی یکی از ایده هایی می باشد که برای مبتلایان شدید به این اختلال کاربرد دارد ولی شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته است و روش های روانپزشکی پیشنهاد شده است ولی باید بدانید که در بسیاری از موارد این مورد اصلا خوب نیست و جواب درستی نخواهد داد. بسیاری از افرادی که به این بیماری مبتلا می باشند از افکارهایی که دارند بسیار خجالت زده می شوند و برای همین هم هست که آن را از دید بسیاری از مردم پنهان می کنند و سعی می کنند طوری به عضو های خود صدمه بزنند که دیگر روشی برای درمانش وجود نداشته باشد. بسیاری از افرادی که به این بیماری دچار می شوند سفید پوستان میان سال می باشند با این حال سایرین نیز می توانند به این اختلال دچار گردند.
علت اختلال هویت تمامیت بدن
دانشمندان در حال بررسی این اختلال هستند. اولین بررسی های انجام شده از این شرایط در سال ۱۹۷۷ اتفاق افتاد؛ زمانی که یک مجله علمی به بیماری مشابه آن اشاره کرد. علوم مربوط به اعصاب در دهه اخیر نشان داده حس مالکیت ما برای اجزای بدن مان، برخلاف انتظار چیزی قابل انعطاف و قابل تغییر است. سال ۱۹۹۸، دانشمندان یک آزمایش ساده انجام دادند آنها از افراد مورد آزمایش خواستند پشت یک میز بنشینند و دست چپ شان را روی میز قرار دهند. آنها صفحه حائلی بین افراد و دست شان قرار داده بودند تا نتوانند آن را ببینند. روی صفحه یک دست پلاستیکی قرار داده شده بود، سپس دانشمندان با قلم مویی، دست طبیعی و دست مصنوعی را تحریک کردند، وقتی از افراد مورد آزمایش در مورد حس لامسه شان سوال شد، آنها گفتند قلم مو را روی دست پلاستیکی حس کرده بودند. خیلی ها هم دست مصنوعی را دست طبیعی شان دانسته بودند. توهم دست پلاستیکی نشان می دهد ما اعضای بدن مان را در یک روند پویا تجربه می کنیم و بدون وقفه با حواس مختلف مان این اعضا را به عنوان قسمتی از وجود مان می پذیریم. جالب است بدانید بیمارانی که به دلایلی مثل تصادف و حوادث، یک عضو خود را از دست می دهند، بعد از قطع عضو، همچنان حضور عضو از دست رفته شان را به صورت های مختلف حس می کنند. این مسئله را به اصطلاح عضو شبح می گویند.
ملاحظات پزشکی برای قطع اندام مبتلایان به اختلال تمامیت هویت بدن بسیار بحث برانگیز است. برخی معتقدند بیمارانی که بعد از دوره روان درمانی یا دارو درمانی بهبود نیافتند برای قطع عضو باید حمایت شوند. اما برخی دیگر به برگشت ناپذیری عضو قطع شده تاکید دارند. مبتلایان تمایل زیادی به معلولیت دارند و گاهی حتی به کمک لوازم ارتوپدی وانمود می کنند دچار معلولیت هستند.
مبتلایان به اختلال هویت تمامیت بدن چه احساسی دارند؟
در این اختلال مبتلایان معمولا سعی می کنند بیماری شان را پنهان کنند و به دوستان و اعضای دیگر خانواده می گویند که در تصادف دچار قطع عضو شده اند. آنها دقیقا می دانند کدام قسمت از اعضای بدنشان باید قطع شود تا از درد خلاص شوند. آنها حتی به معلولان حسودی می کنند. مبتلایان می دانند که این احساس ها غیرطبیعی است و آنها در این احساس تنها هستند و باور نمی کنند کسی بتواند احساس شان را درک کند. مبتلایان به این اختلال از داشتن چنین مشکلی شرمنده هستند و سعی می کنند آن را حتی از پزشکان هم مخفی کنند.