به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از ایرنا، یکی از اهدافی که از طریق پرداختن به موسیقی و آموزش آن برای کودکان و نوجوانان محقق میشود، استفاده از کارکردهایش در فرآیند یاددهی و یادگیری است. به عبارتی از روشهای درمانی موفق برای رفع آفات یادگیری، استفاده از موسیقی در آموزش است.
موسیقی شکلی از هنر است که احساس، ادراک، عاطفه و شناخت انسان را بدون نیاز به تکلم و زبان منتقل میکند و موسیقیدرمانی به معنای استفاده از موسیقی و برنامههای تنظیم شده موسیقیایی برای توانبخشی تمامی بیماران (جسمی و روانی) است. در همین زمینه، «تاثیر موسیقی بر کاهش اختلالات یادگیری» [1] عنوان مقالهای به قلم صدیقه فخار و همکاران است که به این موضوع میپردازد. در ادامه بخشهایی از این پژوهش را میخوانیم:
فراگیری موسیقی در ذهن کودکان مانند یادگیری الفبای زبان اهمیت دارد و به همان شکل عمل میکند و قدرت دریافت کودک را ارتقا میدهد. موسیقی حافظه صوتی کودکان و قدرت تمیز و دقت درک اصوات را نیز در آنها بالا میبرد.
کمیته ملی یونسکو فراخوانی عمومی در جهان انتشار داده است که آموزش موسیقی بخشی از مواد درسی جدی و دبستانی شود و این نشان از اهمیت این دانش در رشد ذهنی کودکان دارد.
چنان چه در برنامه درسی و آموزشی کودکان نغمههای زیبا و با نشاط کودکانه قرار گیرد، هوش تجسمی و درک ذهنی کودکان را بالا میبرد و به رشد آنها کمک میکند و بر عکس هرچه موسیقی کودک عاطفهبرانگیز یا هیجانی باشد خلق آنها آشفتهتر میشود و دقتشان پایین میآید. موسیقی به دلیل ساختار ریتمیک و تصویرپردازیهای ذهنی ابزار خوبی برای رشد کودک است و در بسیاری از مدارس جهان جزء برنامههای آموزشی قرار دارد. اگر کودکان با موسیقی خوب آشنا شوند، در آینده کمتر گرفتار موسیقی هیجانی میشوند.
انواع مشخصی از موسیقی روی الگوی امواج مغز تأثیر میگذارند و فعالیت مغز را کند یا تند میکنند. بعضی معلمان گزارش دادهاند که آهنگهای کلاسیک دانشآموزان را آرام و ساکت میکند، در حالی که آهنگهای جنگی، نظامی تأثیر انرژیزا دارند. انواع مختلف موسیقی باید استفاده شوند تا قدرت شاگردان را برای تحلیل صداها و الگوهای موسیقیایی بیشتر کند و درک آنها از نحوه برقراری ارتباط آهنگسازان توسط موسیقیشان را بالاتر ببرد.
موسیقی میتواند وسیلهای قدرتمند برای تکمیل زمینههای درسی مختلف باشد. الگوها و سمبلهای موسیقی، مفاهیم زیربنایی هستند که به قابل فهمتر کردن ریاضی کمک میکنند؛ برای مثال، یک ارتباط طبیعی این است که هنگامی که شاگردان ارزش نتهای کامل، نصفه و یک چهارم را یاد میگیرند به آنها کسر را نیز یاد بدهیم.
ما میتوانیم مطالعه تاریخ را با دیدن تاثیرات آهنگهای وطن پرستانه روی احساسات و رفتار مردم تقویت کنیم. اگر دانشآموزان یاد بگیرند که مردم چه طور از ضرب طبل و ترانههای دورهگردی استفاده کردهاند تا اطلاعات یا اجزای یک فرهنگ را از محلی به محل دیگر منتشر کنند، میتوانند فهم بیشتری از ارتباط آنها داشته باشند.
در یک کلاس فیلمسازی یا داستاننویسی، دانشآموزان میتوانند تجربه کنند که وقتی یک فیلم وحشتناک تماشا میکنند، چه طور انواع مختلفی از موسیقی احساس آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. وزن و قافیه مکانیزمهای زیادی برای ذخیره اطلاعات که یادسپاری آنها، مشکل بود را فراهم میسازند.
یادآوری اطلاعاتی که در قالب موسیقی یا قافیه باشد بسیار راحتتر از یادآوری همان اطلاعات در قالب نوشته است. بچههای کوچکی را در نظر بگیرید که آهنگها و شعرهای بچهگانهای را که آموختهاند، به راحتی میخوانند.
اختلالات یادگیری مهمترین علت عملکرد ضعیف تحصیلی محسوب میشوند و هر ساله تعداد زیادی از دانش آموزان به این علت در فراگیری مطالب درسی دچار مشکل میشوند.
ناتوانیهای یادگیری به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: 1) ناتوانیهای یادگیری تحولی 2) ناتوانیهای یادگیری تحصیلی. ناتوانیهای یادگیری تحصیلی خود به سه دسته تقسیم میشوند: ناتوانی یادگیری ریاضیات، ناتوانی یادگیری خواندن (نارساخوانی)، ناتوانی یادگیری نوشتن (نارسانویسی) یا املا نویسی.
حساب را زبان همگانی نامیدهاند. حساب زبان نمادینی است که بشر را قادر میسازد درباره امور کمی بیاندیشد، آنها را ثبت کند، اندیشهها و مناسبات فیما بین کمیتها را به هم ارتباط دهد. پهنه ریاضیات شامل شمارش، سنجش، حساب، محاسبات، هندسه و جبر است. از میان تمام مشکلات یادگیری ریاضی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
برخی از کودکان با اختلالات ویژه یادگیری، دشواریهایی در درک مسائل ریاضیات دارند. این گروه از کودکان معمولا در زمینه درک روابط فضایی دچار مشکل شدید هستند. در بررسی دشواریهای ریاضی این گروه از کودکان باید به مشکلات درک بینایی و تفکر این کودکان نیز توجه شود.
اکثر کودکانی که ناتوانی یادگیری دارند، لزوماً نمیتوان گفت که در مفاهیم عددی نیز دچار اختلال هستند، در واقع بسیاری از کودکانی که ناتوانی شدید در خواندن داشتهاند، دیده شده است که در مهارتهای کلی بسیار قوی بودهاند. با این حال حساب جزو درسهایی است که برای دانشآموزان ضعیف همواره به عنوان حیطهای از مشکل تحصیلی رخ نموده است. مشکل حساب توجه بیشتری را به خود معطوف داشته است، این توجه ممکن است به این دلیل باشد که همه کودکان در سالهای اولیه دبستان ملزم به انجام محاسبات حساب هستند، ولی موضوعات دیگر را بعدها میتوانند انتخاب کنند. همچنین این نکته بیانگر این واقعیت است که محاسبات حساب نقش مهمی در زندگی روزمره ایفا میکنند. دلیل دیگر ممکن است این باشد که مشکل حساب متعاقب آسیب مغزی در بزرگسالی (محاسبه پریشی) یک مشکل شناخته شده و مطالعه شده است.
یکی از بزرگترین مشکلات تحصیلی کودکان ناتوان در یادگیری، ضعف آنها در خواندن است. خواندن به عنوان یک مهارت حیاتی در جامعه، پایه یادگیری هم در محیط مدرسه و هم در خارج آن است. اصطلاح نارساخوانی در زمینه ناتوانیهای یادگیری، معمولاً برای کودکانی به کار میرود که مشکلی در یادگیری خواندن دارند. گروهی نارساخوانی را به عنوان ناتوانی خواندن به علت ضایعه مغزی یا اختلال در کارکرد نظام اعصاب مرکزی میدانند.
در قطب مخالف، گروه دیگری از مولفان نارساخوانی را به عنوان ناتوانی در خواندن نگریسته و میگویند: «به بیان ساده نارساخوانی اشکالات و اختلالاتی است که در خواندن یک فرد وجود دارد» یا نارساخوان کسی است که «دارای هوش متوسط یا بالاتر است و با این حال در یادگیری خواندن دشواریهایی پیدا میکند.»
در سلسله مراتب مهارتهای زبان، نوشتن آخرین مرحلهای است که آموخته میشود. آموختههای بنیادی و تجارب مفید مهارتهای زبانی در گوش دادن، سخن گفتن و خواندن در واقع پیش نیازی برای نوشتن محسوب میشوند.
اصطلاح دیسگرای برای کودکانی که علی رغم هوش طبیعی بسیار بد مینویسند، به کار میرود. این کودکان معمولا آئینهنویسی یا وارونهنویسی میکنند، یا بسیار بد خط مینویسند. برخی از محققان عقیده دارند که بد نویسی این کودکان معمولاً به دلیل عدم هماهنگی حرکتی آنان است اما به هر حال نوشتن باید به عنوان یک عمل پیچیده که شامل رشد ذهنی مهارتهای حرکتی و بینایی است در نظر گرفته شود. این اختلال بیشتر به صورت اشتباههای دستوری نقطهگذاری در جملهها، جملهبندی ضعیف، اشتباههای متعدد املایی (شامل جا انداختن کلمه یا حرف، جابجا کردن حروف، تمیز حروف مشابه، اشتباه در حروف عربی و ...) و دستخط بسیار بد مشخص میشود. این مشکلات به حدی است که باعث اختلال در پیشرفت تحصیلی در زندگی روزمره مستلزم مهارتهای نوشتاری میشود و به نقص حسی و عدم امکانات آموزشی نیز مربوط میشود.
کنترل رفتار جهت توسعه مهارتها و یادگیری در افراد دچار ناتوانی یادگیری ضروری است. موسیقی همراه با نظم و ساختار توامان میتواند به عنوان تقویت کنندهای جهت تسهیل رفتار و کنترل تحریکات استفاده شود.
مثلاً فعالیتهای شنیداری موسیقی باعث توجه و نظم بخشی و به خاطرآوری محرکات شنوایی را فراهم میآورد و به تمرکز در وظایف محوله کمک میکند. از بلندی و کوتاهی صدا، سرعت، رنگ و زیر و بمی برای کمک به تقویت هشیاری و تشخیص شنیداری استفاده میشود. آوازها و بازیهای موزیکال که صدا را به اعمال، دستورات یا اشیاء ربط میدهند میتواند به یادگیری درک و پاسخ به محرکهای شنوایی کمک کند.
ریتم و نظم در موسیقی میتواند در تقویت ساختار برنامههای آموزشی در زمینه مفاهیم فضایی مورد استفاده قرار گیرد. لمس و حرکت بدن طی آواز میتواند تصور بدنی آنها را تقویت کرده و مفاهیم مربوط به جهتیابی (راست، چپ، بالا و پایین و ...) همراه با حرکات و آواز آموخته شود. تشخیص فضایی و توانایی کنترل حرکتی که نیاز به هماهنگی چشم و دست دارد نیز تقویت میشود.
عبارات آهنگین موسیقی در به خاطرآوری اطلاعات تحصیلی مانند جدول ضرب کمک میکند. همچنین ترکیب علائم بینایی و شنوایی میتواند در تقویت حافظه کوتاه مدت و یادگیری کمک کند. فعالیتهای موزیکی که در آن از وسایل بصری استفاده میشود هماهنگ کردن تحریک دو کیفیت حسی را میآموزد همچنین تسهیلاتی در جهت کشف رمزها و به کار بردن اطلاعات را فراهم میسازد.
تحقیقات نشان میدهد که موسیقی از طریق تاثیر بر هورمونهای مختلف، ضربان قلب و فشار خون، تغییر پتانسیل الکتریکی عضلهها و همچنین تقویت مهارتها و حرکات بدن و زمینههای روان شناختی وارد عمل شده است. به عبارت دقیقتر موسیقی با تحریک مرکز عواطف در مغز (سیستم لیمبیک) بر اعصاب مرکزی و خودکار واکنشهای بیوشیمی و عضلانی اثر گذاشته و همچنین با تاثیر بر حافظه و یادآوری خاطرات و احساسهای گذشته تغییراتی را در شرایط فیزیولوژیک و پزشکی بر جای میگذارد.
پینوشت
[1] . صدیقه فخار و همکاران، «تاثیر موسیقی بر کاهش اختلالات یادگیری»، مطالعات روانشناسی و علوم تربیتی (موسسه آموزش عالی نگاره)، شماره 28، پاییز 1400.