به دنیا آمدن فرزند و زایش در بیشتر ادیان و فرهنگ ها بویژه در جوامع سنتی اهمیت بسیاری دارد و برای آن مراسم ویژه ای هم برگزار می شده است. گرچه این مراسم فرهنگی تحت تاثیر بسیاری قرار گرفته و دستخوش تغییراتی شده است اما همچنان اجرا می شود.در هر منطقه از ایران برای فرزندی که تازه متولد می شود، آداب و رسوم متنوع و مرتبط با همان منطقه نیز برگزار می شود. این آئین از دوران بارداری شروع می شود و تا جشن تولد یک سالگی ادامه پیدا می کند.
اگر زن حامله هر روز یک دانه سیب سرخ دعا خوانده بخورد، فرزندش زیبا می شود. زن باردار هرگز نباید توت سیاه و انجیر بخورد. اگر توت سیاه خورد بچه ای که خواهد آورد دچار غش خواهد شد و به علاوه طاسه خواهد رفت یعنی رنگش کبود می شود و به سختی نفس می کشد. انجیرموجب سقط جنین است .
اگر زن حامله اویشن بخورد بچه اش سقط می شود، زن باردار نباید تنها به جایی برود زیرا آل او را می زند. برای این که زن حامله احساس تنهایی نکند باید دعای ام البنون را به گردنش انداخت خوردن آش کارده موجب سقط جنین می شود. اگر زن حامله تا چهل روز بعد از موضوع حمل فوت شود. بهشتی است. مار هرگز زن حامله را نمی گزد.
لول اندازان:
مراسم «قرآن اندازان –لول اندازان»، یک رسم است که معمولا برای زنان بارداری که در ماه چهارم یا پنجم قرار دارند، در شیراز برگزار می شود.
احمد تمیم داری در کتاب «فرهنگ عامه» درباره این مراسم آورده است: مردم شیراز علاوه بر ویارانه و سیسمونی بران که در بیشتر مناطق ایران مرسوم است، رسمی به نام «قرآن اندازون یا لول اندازون» دارند که در بسیاری از مناطق و شهرهای استان فارس با کمی تفاوت همچنان برگزار می شود و همه زنان با آن آشنایی دارند.
این مراسم معمولا در چهار یا پنج ماهگی بارداری یعنی زمانی که جنین وجود خود را با تکان خوردن در شکم مادر اعلام می کند، برگزار می شود. خانواده زن باردار گردن آویزی مخصوص از جنس طلا و مزین به نام خدا (آیه وان یکاد) به منظور دفع چشم زخم و محافظت از مادر و فرزند همچنین هدایایی مثل چادر رنگی، لباس (ترجیحا سبز رنگ) میوه و شیرینی تهیه می کنند و به همراه عده ای از دوستان و آشنایان به خانه زن باردار می روند.
این هدایا به شیوه خاص تزیین می شود. برای مثال گردن آویز طی مراسم ختم انعام، دعا و آرزوی سلامت برای مادر نوزاد به گردن مادر آویخته می شود و وی در تمام مدت بارداری، زایمان و حتی تا مدت ها پس از زایمان نیز آن را به همراه دارد. این گردن آویز همواره مقدس و حافظ مادر و نوزاد است و بودن آن در گردن هر زنی نشانه باردار بودن اوست.
گردن آویز را ترجیحا فردی مذهبی یا بزرگ فامیل بر گردن مادر آویزان می کند. مردم معتقدند اگر فردی شکیبا این کار را انجام دهد کودک نیز این ویژگی نیک را خواهد داشت. البته این اعتقاد درباره کسی که برای اولین بار نوزاد را در گهواره می گذارد نیز صدق می کند.
وجه تسمیه این رسم به لول اندازون آن است که در گذشته گردن آویز به شکل لوله ای استوانه ای بوده اما در حال حاضر شکل های دیگر آن نیز مرسوم است و برخی از آن ها به شکل کعبه، کتاب قرآن یا صندوقچه ای به شکل قاب قرآن است که در آن نوشته ای از آیات قرآن قرار می دهند.
آش آرمه پزان:
البته شیرازی ها رسم و رسوم دیگری هم دارند که یکی از آنها مراسم آش آرمه پزان یا آش ویارانه است. همین که زنی آرمه (ویار) کرد باید غذاهای مخصوص به او داد مثل آش ماست آش غوره، کوفته سبزی، حلوای کاسه .زمانی که دوره آرمه داری زن حامله بگذرد بسیاری از بستگان نزدیک او و شوهرش مانند خواهر و مادر یک وعده غذای کامل شامل مرغ سرخ کرده، چلو خورشت، کوفته سبزی، حلوای کاسه، آش و فرنی به نام آش آرمه پزان تهیه کرده و برای ناهار یا شام آن زن و شوهر جوان می فرستند .
آوردن رختک:
در هفت ماهگی زن باردار از طرف مادرش لباس های مورد نیاز بچه را در چمدان یا در سینی های جداگانه می گذارند و روی آن پارچه می کشند و برای عروس می فرستند. همه اقوام داماد جمع می شوند بعد از مدتی کسی که از جانب مادر عروس به خانه داماد آمده پارچه ها را برمی دارد و به عروس و بستگان شوهرش تحویل می دهند . رختک معمولاً شامل گهواره یا ننو، قنداق، پیشانی بند، ناف بند، صابون، روپوش بچه و ...است.
غذاهای پیش از زایمان :
همین که زنی آرمه کرد باید غذاهای مخصوص به او داد ازجمله آنان آش ماست ( پختنی ها) آش غوره، کوفته سبزی، حلوای کاسه .
عقاید درباره زائو و نوزاد :
اگر چاقو یا قیچی نزد زن زائو باشد آل او را می زند، باید نوزاد را در شب اول تولدش کمی در کوچه و بازار گرداند که اگر کسی بر او وارد شد عیبی نداشته باشد. شب های یک شنبه و چهار شنبه باید زاغ و اسپند برای نوزاد دود کرد تا اگر بچه نظر خورده بریده شود. اگر بچه ای را وجب کنند می میرد و از این قبیل .
همتی :
چند روز قبل از آن که آثار و نشانه های زایمان ظاهر شود، زن باردار به دیدن اقوام و خویشان می رود و این ملاقات ها برای آن بود که نزدیکان و آشنایان درمراسم زایمان شرکت کنند و به آن همتی می گفتند.
زایمان :
هنگام وضع حمل اکثر اقوام و بستگان در اطراف زائو حاضر می شدند، جز زن هایی که هفته گیرک یا چله گیرک داشتند (به زنانی که نوزادشان از روز هفتم مرده بود ( هفته گیرک) دار و به آنهایی که نوزادشان از روز تولد تا چهل روز بعد مرده بود( چله گیرک) دار می گفتند .
زن هایی که از ساعات اولیه زایمان نزد زائو آمده بودند می توانستند بقیه روز ها هم به دیدن او بیایند ولی زن های هفته گیرک دار و چله گیرک دار تا چهل روز پس از تولد نوزاد حق نداشتند به دیدن زائو بروند. چند ساعت قبل از زایمان زمانی که اولین نشانه ها پیدا می شد، برای آسان زاییدن مقداری فرنجمشک، زعفران، مشک فراموشی و اسطوخودوس را دم کرده به زائو می دادند. قبل از زایمان در یک مجمعه (سینی بزرگ لبه دار) مقداری خاک ریخته، چهارعدد خشت را دو به دو روی هم و در مقابل هم قرار می دادند، روی خاک را با پارچه یاکهنه ای می پوشاندند، زائو را روی دو پا و بالای خشت ها نشانده و به فاصله ای که بین خشت ها ایجادشده بود ( گودک) می گفتند یکی از اقوام نزدیک زائو به عنوان (پیش نشین) رو به روی او می نشست.
حمام زایمان :
برای رفتن به حمام عده ای از آشنایان را دعوت می کردند. سیخ پیاز و گوشت را که بالای در زده بودند برداشته و یکی از پیازها را توی کوچه، دومی را دم در حمام و سومی را داخل حمام زیر پای زائو می گذاشتند تا له شود وقطعه گوشت را بین راه جلو سگ می انداختند. پس از پوشاندن لباس های زائو چارقدی روی سر او انداخته و رویش لچک (دستمال) سیاهی می بستند این لچک مشخص کننده زن زائو بین سایر زن ها بود زائو ابتدا وارد اتاق خود می شد و نوزاد را بعد از او وارد اتاق می کردند. روز هفتم یا دهم برای نوزاد ننی (ننو) می زدند.
ابتدا ننی را روی زمین پهن کرده، چهارعدد گردو را در چهار گوشه آن می شکستند، قطعه گوشتی را نیز وسط ننی گذاشته و بعد آن را به گربه ای می دادند. مقداری پوست خز روی سر نوزاد قرار می دادند تا ملاجش نیفتد و بی وقتی نکند بچه را تا چهل روز از اتاق بیرون نمی بردند بعد از چهل روز معتقد بودند اگر او را از جلو دکان رنگرزی رد کنند، بچه حمله ای شده و به اصطلاح پیرونه می کند روز چهلم نوزاد رابا مقداری نقل و شمع به شاهچراغ می بردند، شمع ها را آنجا روشن کرده و نقل ها را به مردم می دادند. کمی نان را گوشه قنداق گذاشته و هنگام رفتن به شاهچراغ نان را جلو اولین سگی که می دیدند می انداختند. پسر را تا دوسال دوماه کم (بیست ماه ) و دختر را دوسال و دو ماه شیر داده این موضوع را به پیغمبر اکرم نسبت می دادند.