ضرب المثل آن تار مو غیر این چپه است
در میان پدیده های زبانی که مشخصه فرهنگ مردم است ، بدون شک این ضرب المثل با معنی وجود دارد. این یک شکل زبانی است ، عمدتاً به شکل شفاهی ، که از طریق آن خرد اجداد در مورد زندگی روزمره منتقل می شود. ضرب المثل ها با مشکلات ، شادی ها و نگرانی های زندگی روزمره ارتباط دارند ، بنابراین بازتابی از زندگی بشر هستند.
ریشه تاریخی ضرب المثل آن تار مو غیر این چپه است
قصه ی آن چنین است: روزی مردی روستایی ناشناس در دكان یك حاجی می رود و از او تقاضای مقداری پول به عنوان قرض می كند. حاجی می گوید: « ای بابا، من كه تو را نمی شناسم چطوری پولم را به تو بدهم؟ آخر یك گرویی، یك چیزی باید بسپاری. »
مرد می گوید: « حاجی، ریشم را گرو می گذارم.» حاجی قبول می كند. مرد روستایی اطراف را نگاه می كند و در نهایت ناراحتی و با دل نگرانی دست می برد و یك تار از موی ریشش را می كند و به حاجی می دهد. حاجی هم تار مو را با نهایت احتیاط در كاغذی می پیچد و كاغذ را در صندوق می گذارد و دو دستی، پول را تقدیم مرد می كند.
تصادفاً یك آدم كلاه بردار و حقه باز در آن حوالی بود؛ همین كه این معامله را دید پیش خودش فكر كرد: « عجب معامله ی خوبی است! چه بهتر من هم فردا صبح پیش حاجی بیایم و با دادن چند تار موی ریشم پول بگیرم. مردك حقه باز فردا صبح زود با قیافه ی حق به جانب در دكان حاجی می رود و می گوید: « حاجی آقا، مقداری جنسم در راه است و احتیاج به صد تومان پول دارم. اگر لطف بفرمایید، فردا همین وقت ده تومان هم رویش می گذارم و تقدیم می كنم.»
حاجی می گوید:« آخر بابا جان، من كه شما را ندیده ام و نمی شناسم. آخر یك گرویی باید بسپاری كه من صد تومان پول به تو بدهم.» مردك كلاه بردار خنده ای می كند و می گوید: « حاجی آقا، ریش، ریشم را امانت می گذارم و قول می دهم فردا صبح پول را بیاورم تقدیمت كنم.»
حاجی فكری می كند و می گوید: « بسیار خوب، قبول دارم.» كه یك مرتبه مردك بی آنكه توجهی به اطراف بیندازد دست می برد و یك چپه مو، از ریشش می كند و به طرف حاجی دراز می كند. حاجی می بیند به اندازه یك سیر مو از ریشش كنده. خوب نگاه می كند و می گوید: « بابا جان، آن یك تار مو غیر این یك چپه است! »
کاربرد ضرب المثل آن تار مو غیر این چپه است
اگر شخصی بخواهد پولی از كسی قرض كند و چیزی گرو بگذارد و قول سود كلانی بدهد؛ اما قصد فریب داشته باشد، مثل فوق را در موردش به كار می برند.
ضرب المثل های دیگری درباره فریب و نیرنگ
ریگ به کفش داشتن : به آدم هایی که قصد حیله و نیرنگ داشتند، می گفتند اگر ریگی در کفش نداری بگو.
سر خود را زیر برف می کند: گاهی پیش می آید که کسی خود را به کاری سرگرم می کند، با این پندار که دیگران او را نمی بینند و از این حال و روزگار او خبر ندارند. در حالی که او فقط خود را سرگرم کرده و دیگران او را می بینند و می دانند که کجاست و چه می کند. قدیمی ها می گویند این عادت کبک است.
شریک دزد و رفیق قافله است : آدم هایی که با دو رویی خود را دوست گروهی نشان می دهند و پنهانی برای آن نقشه می کشند، این مثل درباره شان گفته می شود.
یکی به نعل می زند یکی به میخ : اگر کسی برای موفق شدن و پیش بردن کارهایش حرفی را روشن و دقیق نگوید، یکی به نعل می زند و یکی به میخ، را به کار می بردند، یعنی این که با زیرکی نمی گوید که چه می خواهد کند.