ضرب المثل تا پول داری رفیقتم قربان بند کیفتم
داستان ضرب المثل
حکایت شده است که روزی بهرام گور در شکارگاه مشغول شکار بود. در این حال گورخر بزرگی از دور پیدا شد. بهرام تیری در کمان گذاشت و به یکی از کنیزان خود گفت: «این گورخر را آن طور که تو بخواهی شکار خواهم کرد.» کنیز گفت: «می خواهم که پای گورخر را با تیر به گوش او بدوزی.» بهرام منتظر ماند و همین که حیوان سم پای راستش را برای خاراندن به گوش خود نزدیک کرد نشانه گرفت و تیر را رها کرد و تیر به سم حیوان خورد و سپس از گوش او خارج شد و همانطور که کنیز خواسته بود پای گور به گوشش دوخته شد.
کنیز گفت: «ای پادشاه، تو بر اثر تمرین زیاد به این کار موفق شدی نه بر اثر قدرت بازو.» بهرام ناراحت شد و دستور داد کنیز را بکشند. کنیز چون خود را در معرض مرگ دید به مأمور مرگ گفت: «مرا نکش تا کاری کنم که پادشاه از کشتن من چشم پوشی کند.» مأمور پذیرفت و او را به قصری در بیرون شهر برد. آن کنیز از همان روز اول گوساله ای را که تازه به دنیا آمده بود به دوش کشید و از پله های قصر که شصت پله بود بالا برد و این کار را هر روز تکرار کرد تا این که گوساله بزرگ شد اما باز هم کنیز آن گوساله را به راحتی بالا می برد.
روزی بهرام به قصد شکار بیرون رفت و در مسیر خود به همان قصر شصت پله رسید، ترجیح داد مدتی را در آن محل استراحت کند کنیز که پادشاه را دید روی خود را پوشاند گاو را به دوش گرفت و از پله ها بالا رفت! بهرام که چنین دید گفت: «این کار بر اثر تمرین زیاد است نه زور بازو.» کنیز که منتظر همین جمله بود خود را معرفی کرد و گفت: «آن روز در شکارگاه، من همین جمله را گفتم و تو دستور مرگ مرا صادر کردی.» بهرام که با حقیقت روبه رو شده بود از خون او درگذشت و گفت: «درست است؛ کار نیکو کردن از پر کردن است.»
پیامها
نیکویی و استواری هر کاری به پشتکار و جدیت در آن کار بستگی دارد.
تبحر و موفقیت انسان در کارهایش به دانش و تجربه او در زمینه آن کارها بستگی دارد.
صاحب تجربه ، کار آزموده است.
کاربرد
برای اشاره به ثمره تجربه و مداومت در کارها به کار می رود.
ضرب المثل های هم مضمون
از حلوا حلوا گفتن ، دهان شیرین نمی شود.
بچه تا گریه نکند ، شیر نخورد.
بنده رنج باش و راحت بین؛ به دست من و توست نیک اختری.
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید.
به رنج اندر بود راحت ، به خار اندر بود خرما.
بهر یک گل ، زحمت صد خار می باید کشید.
تا شب نروی ، روز به جایی نرسی.
تا نکاری ، ند روی.
چریدن را چمیدن باید.
خر خفته ، جو نمی خورد.
خواهی که رسی به کام ، بردار دو گام.
در عقب رنج ، بسی راحت است.
سعی تو بَنّا و سعادت بِناست.
شفا بایدت ، داروی تلخ نوش.
فلک ، مملکت کی دهد رایگانی.
کار ناکرده ، چه امید عطا می داری؟.
کسی برد خرمن که تخمی فشانده.
کوشش بیهوده به از خفتگی.
کی فتد صیدی به دامت تا نریزی دانه ای.
گوهرطلبی ، صدف شکن باش.
نوش خواهی ، نیش می باید چشید.
نه هر آرزو آید آسان به دست.
هر که چرد ، خورد و هر که خسبد ، خواب بیند.
هر که را طاوس باید ، جورِ هندُستان کشد.
هر که کاوش عسل کند ، انگشت خود بلیسد.
هیچ کس ناکِشته هرگز کِی دِرود.