ضرب المثل قوز بالا قوز
ضرب المثل های فارسی ریشه در ادبیات عامیانه ایران دارند. ادبیاتی که به گواه تاریخ ادبیات کشورمان، از غنای کمی و کیفی بالایی برخوردار است. چه در عرصه نثر و چه در عرصه نظم.
ضرب المثل های فارسی را چقدر در مکالمات روزمره مان به کار می بریم؟ نسل جدید چقدر در کنار تکیه کلام های امروزی، ضرب المثل ها و عبارات کنایه آمیز را به کار می برند.
شاید باید مثل تمامی امور فرهنگی دیگر برای بقای زبان فارسی، ادبیات نظم و نثر کشورمان از سویی رسانه ها و از طرفی دیگر خانواده ها آستین بالا بزنند و در اشاعه این ضرب المثل ها سهم داشته باشند.
ضرب المثل ها بخش با ارزشی از زبان را شکل می دهند که نشان دهنده اعتقادات و ارزش های یک جامعه و فرهنگ هستند. استفاده بجا از ضرب المثل ها باعث زیبایی کلام و درک بهتر پیام از سوی شنونده می شود.
با این وصف در باشگاه ضرب المثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضرب المثل «خروس بی محل» می پردازیم.
داستان ضرب المثل
در روزگاران قدیم، پادشاهی به نام کیومرث زندگی می کرد که از فرمانروایان نامدار و معروف ایران باستان بوده است. وی فرزندی به نام پشنگ داشت که شبانه روز به کوه های مرتفع می رفت و در آنجا با خدای خود به زار و نیاز می پرداخت. این پسر نزد کیومرث خیلی عزیز و گرامی و به نوعی نور چشم او بود.
کیومرث سپاه قدرتمند و بزرگی داشته است و لشگرکشی های بسیاری انجام می داد. به همین دلیل کشورهای زیادی با او دشمن بودند. شخصی به اسم دیوان در جنگی از کیومرث به شدت شکست می خورد و او هم شعله ی انتقام را در قلبش روشن می کند تا در لحظه ی مناسبی، زهر خود را به کیومرث بریزد و انتقام مردمش را از او بگیرد.
دیوان می دانست پسر کیومرث برای راز و نیاز با خدا به کوه می رود. به همین خاطر در کمین او نشست تا در فرصت مناسبی او را بکشد و انتقامش را از کیومرث بگیرد. یک روز که پشنگ در حال رفتن به کوه بود، دیوان و تعدادی از افرادش او را تعقیب کردند و هنگامی که به کوه رسید به راز و نیاز پرداخت و دیوان هم از فرصت استفاده کرد و از پشت، سنگ بزرگی به سر او زد و او را کشت و از آنجا گریخت.
فردای آن روز کیومرث به کوه رفت تا فرزندش را ببیند، اما در بین راه جغدی جلوی پایش نشست و شروع به خواندن کرد و بعد از چند دقیقه پرواز کرد و رفت. کیومرث به راه خود ادامه داد و هنگامی که به کوه رسید با جنازه ی پشنگ مواجه شد. او به خاطر کشته شدن فرزندش بسیار گریست و از ته دلش جغد را نفرین می کند و او را شوم می نامد. گویا از آن زمان جغد را پرنده ای شوم نامیدند.
کیومرث متوجه شد که فرزندش را دیوان به قتل رسانده است و به همین دلیل با سپاهش به سمت او حرکت کرد. در طول مسیر خروسی را دید که رنگ سفیدی دارد و به همراه یک مرغ و تعدادی جوجه در حال چریدن هستند. ناگهان ماری به آنها حمله کرد و خروس برای دفاع از خانوادش با مار جنگید و با چند ضربه محکم مار را کشت و کیومرث غیرت و دلاور خروس را تحسین کرد و به سربازانش گفت مثل این خروس باشید و از ناموس و کشورتان تا پای جانتان دفاع کنید و دستور داد خروس و خانوادش را در قفسی بگذارند و هنگام بازگشت به ایران از آن ها مراقبت کنند.
سپس ارتشش را حرکت داد و بعد از چند ساعت به مقر دیوان رسیدند و با یک حمله تمام افراد دیوان را کشتند و او را هم گردن زدند و به سمت ایران بازگشتند.
سال ها گذشت و و در این مدت کیومرث همیشه به آن خروس آب و دانه می داد و به او محبت می کرد. یک شب خروس شروع به خواندن کرد و همه از اینکه چرا خروس هنگام شب می خواند متعجب شده بودند. ناگهان ندیمه های قصر اطلاع داند کیومرث از دنیا رفته است و همان لحظه اعلام کردند خروسی که بی وقت بخواند خروس بی محل است.
توضیح ضرب المثل
هر گاه کسی در غیر موقع حرف بزند و یا میان حرف دیگران بدود و خود را داخل کند چنین فردی را اصطلاحاً خروس بی محل می خوانند. از آنجا که در ادوار گذشته بانگ نابهنگام خروس را به علت و سببی شوم می دانستند لذا به شرح ریشه تاریخی آن می پردازیم تا علت و سبب این مثل سائر و مشئوم بودن آن بر خوانندگان روشن شود.
کیومرث سر دودمان سلسله باستانی پیشدادیان ایران بود که مورخان به روایات مختلف او را آدم ابوالبشر و گل شاه یعنی شاهی که از گل آفریده شده، و نخستین پادشاه در جهان دانسته اند.
کیومرث را پسری بود به نام پشنگ که همیشه بر سر کوهها بود و به درگاه خدای تعالی راز و نیاز و مناجات می کرد. کیومرث به این فرزندش خیلی علاقه داشت و غالباً پسر و پدر به سراغ یکدیگر می رفتند. روزی دیوان که از دست کیومرث منهزم شده بودند به منظور انتقام به سراغ پشنگ رفتند و هنگامی که سر به سجده نهاده بود پاره سنگی بر سرش کوفتند و او را هلاک کردند.
حسب المعمول این بار که کیومرث برای دیدار فرزندش پشنگ با آذوقه کامل به سراغ او رفته بود جغدی بر سر راهش ظاهر شد و بانگ زد.
کیومرث چون فرزندش را نیافت و دانست پشنگ را کشتند جغد را نفرین کرد و به همین جهت ایرانیان از آن تاریخ جغد را پیک نامبارک و صدایش را شوم می دانند.
معنی ضرب المثل خروس بی محل
۱- یعنی کاری را خارج از وقت خود انجام دادن.
۲- معمولا وقتی به کار می رود که کسی وسط کار یا حرف کس دیگری می پرد.
۳- به کسی می گویند که وقت نشناس است.
۴- یعنی شخصی که بی موقع به کار دیگران دخالت کند.