بچه دار شدن میتواند تا حدی روی زندگی زوجین اثر بگذارد. اما این اثر نه عمیق است و نه دائمی. با تولد بچه، صرفا روال عادی زندگی، که تا قبل از آن پر تنش بوده، تغییر میکند. بنابراین تولد بچه فقط باعث میشود تفاوتها و تضادها، برای مدتی فراموش شود. در واقع بچه دار شدن هیچ مشکلی را حل نمیکند، صرفا مشکلات برای مدتی فراموش میشوند.
اختلافات زناشویی اغلب به دلیل ناتوانی در تصمیمگیری مشترک، مدیریت بحران، حل مسائل زندگی، مذاکره و مشارکت پیش میآید. اگر رابطهٔ شما دچار مشکل است باید حتماً قبل از بچهدار شدن تلاش کنید که با یادگیری مهارتهای لازم، مشکلاتتان را برطرف کنید. ضعف در هر کدام از مهارتهای یک زندگی مشترک بعد از بچهدار شدن میتواند مشکلات بزرگتری را برایتان طی سالهای آینده ایجاد کند.
فراموش نکنید که تا وقتی فرزند شما به سنی برسد که بتواند خودش در موارد مهم و اساسی تصمیم بگیرد، شما و همسرتان باید برای او تصمیم بگیرید و اگر نتوانید به یک تصمیم مشترک برای یک زندگی دونفره برسید، دامنهٔ اختلافات شما زندگی سهنفرهٔ شما را هم بسیار سختتر خواهد کرد و به احتمال زیاد یک فکر غلط است.
ممکن است یک نوزاد حواس والدین را پرت کند. اما دیر یا زود فشارهای جدیدی همراه با نگرانی برای فردی مستقل دوباره آغاز میشوند.در گذشته وظیفه زن در به دنیا آوردن فرزند معنی میشد. دلایل زنان امروزی برای ازدواج تغییر کرده است و مخالفتشان درعقاید قدیمی تاثیری قابلملاحظه گذاشته است. مردان و زنان امروز استقلال فردی تکامل یافتهاند. اما زن و شوهر به عنوان مادر و پدری موفق باید از بسیاری از آرزوهای فردی یشان بگذرند. خانوادهای متعادل به «ما» احتیاج دارد، نه به «من»، و تولد کودک بحرانی است که احتیاجات جدیدی را در ازدواج به وجود میآورد. اگر زوجین به عادت ها و واکنشهایی که برای شرایط جدید مناسب نیست عادت کرده باشند، از هم پاشیدگی زندگی شان امری اجتناب ناپذیر میشود.
تولد یک بچه در شرایطی که زن و شوهر ناسازگاری بنیادی با هم نداشته باشند ممکن است بتواند در شرایطی تاثیر مثبتی بر زندگی مشترک بگذارد از جمله اینکه:
تصمیمهای مهم زیادی را باید با هم بگیرند. این باعث میشود در مورد مشکلات زناشویی خود نیز بهتر بتوانند به توافق برسند.
زن و شوهر با مراقبت و بازی کردن از کودکشان بسیار جذاب و خواستنیتر از پیش به نظر آمده و روابطشان بهبود پیدا میکند.
مراقبت از بچهها در کنار یکدیگر، سبب میشود تا آسان گیرتر شده و به هم اعتماد کنند.
زن و مرد رشد کرده و کمتر درگیر بازیهای روانی کودکانه میشوند.
داشتن بچه میتواند سبب شود تا بیشتر تلاش کنند زمانی برای کنار هم بودن پیدا کنند و قدر لحظههای باهم بودن را بیشتر میدانند.
کودک درون آنها فعال میشود و باعث میشود با روحیه بهتری در محل کار خود حاضر شده یا به امور زندگی بپردازند و حتی مشکلات زناشویی خود را آسانتر حل خواهند کرد.
وجود کودک باعث میشود که برخی از اعضای خانواده بیشتر به آنها توجه و سعی کنند در امور مختلف آنها را یاری کنند. در نتیجه، حمایت اجتماعی بیشتری دریافت خواهند کرد که همین در افزایش سلامت آنها موثر است.
با وارد شدن یک تازه وارد زندگی آنها پر از هیجان و سرزندگی میشود و لحظات شادی برای خانواده به وجود میآید. با افزایش شادی روحیه آنها بالا رفته و جر و بحثها و مشکلات زناشویی کمتری خواهند داشت
تحقیقات نشان داده است کودکان طلاق نمیتوانند همانند کودکان معمولی باشند. بعضیها میگویند در ازدواج هایی که سختیهای غیر قابل تحملی وجود دارد، باز هم برای فرزندان بهتر است که والدین از هم جدا نشوند. اما کشفیات روانشناسی جدید نشان داده است که کودکان طلاق بهتر از کودکانیاند که پدر و مادرشان در خانه به جان یکدیگر میافتند و احساس بدبختی میکنند. البته بچههایی که والدینشان توافقی از هم جدا شوند و آنها را وارد دعواهایشان نکنند، خوش اقبال ترند.
بچه دار شدن مسئولیت بزرگی است که سختیها و فشارهای تازهای به زندگی مشترک زن و مرد میآورد. اگر ازدواج پایدار و متعادل نباشد وجود بچه شرایط را بدتر میکند. صاحب فرزند شدن در شرایط ناصحیح عملی بیرحمانه است. کودک یک اسباب بازی بی مصرف نیست.
در نهایت اینکه بچه دار شدن موجب افزایش مشکلات در زندگی شما شده یا برعکس به حل مشکلات زناشویی شما کمک کند به دیدگاه شما به زندگی و برخوردتان با موقعیت به وجود آمده و مشکلاتی که بین زوجین وجود دارد باز میگردد.