دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

جامعه /

برادر رهبر معظم انقلاب: ایشان در عروسی من با ماشین فولکس‌شان، شب تا ساعت12 برای آنهایی که جهاز آورده بودند دنبال شام بودند+ عکس 

شنبه، 30 تیر 1403
کد خبر: 398188
ساعدنیوز: ناشنیده های زندگی رهبر معظم انقلاب از زبان برادر کوچکتر ایشان سیدمحمدحسن خامنه‌ای که تا کنون چندان مصاحبه یا در اظهارنظر رسانه‌ای دیده یا شنیده نشده بود را ملاحضه بفرمایید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، مانند همه اعضای بیت شریف رهبری، ایشان نیز ابا داشتند از اینکه برخی مسائل را مطرح کنند. آنچه از این مصاحبه منتشر شده ماحصل بخش‌هایی از این گفت‌و‌گوست.

* بنای ما این است که گفت‌وگویی با حضرت‌عالی در مورد برادر بزرگوارتان داشته باشیم. شما خیلی کم تا به حال سخن گفته‌اید. قطعا ناگفته‌هایی دارید که دانستنش جذاب و خواندنی است.

اگر شما دقت کرده باشید در احوالات اخوی بزرگ، ‌هادی آقا و من هیچ وقت نگفتیم برادرمان این‌طوری گفته‌اند، برادرمان آن‌طور می‌گوید. برادران آقای هاشمی گفتند، بچه‌های آقای هاشمی گفتند، ایشان بچه‌هایشان هم نگفته‌اند. بنابراین این مشی ما نیست. ما خانه و بیرونمان تقریبا یکی است، یعنی خیلی تفاوتی بین اخلاق داخلی و اخلاق بیرونی‌مان برخلاف خیلی‌ها نیست. یعنی اندرونی و بیرونی‌مان یکی است، واقعا هم یکی بوده، ما همیشه بیرونی‌مان جلوه‌اش بیشتر از اندرونی‌مان بوده است. اینها یک چیزهای قدیمی ‌است که می‌گفتند فلانی در اندرونی‌اش فرش دستی دارد، در بیرونی‌اش گلیم می‌اندازد. من یادم ‌هست ما در اندرونی‌مان فرش دستی بود، در بیرونی‌مان هم فرش دستی بود، منتها هر دو از این فرش‌های خیلی ارزان‌قیمت، متری، زرعی، نه مقاتی و گره‌ای.

با کدام یک از این اخوان بزرگوار شما بیشتر اخت بودید؟

من به‌لحاظ ته‌تغاری بودن، عزیز‌دردانه همه‌شان بودم. الان هم احساس می‌کنم آقایان عنایت ویژه به من دارند. این اعتقاد من است، حس من این است که هم اخوی بزرگ و هم آقا، ‌هادی آقا یک جور، حالا آقا ‌هادی شاید کمتر، خواهرمان یک جور و دیگران. ‌این یک مساله، مساله دیگری که هست، فاصله سنی ما، رعایت کوچک‌تر و بزرگ‌تر؛ مثلا من با ‌هادی آقا در واقع یک حالت همبازی یا شبه همبازی داشتیم گرچه چند سال فاصله سنی با هم داشتیم اما یک جاهایی مشترک بودیم و بازی‌های خانه و بحث‌های‌خانگی، بچگی، 12 - 10 سالگی و مثلا ایشان بزرگ‌تر بود، مثلا 14 سالش بود و من 10 سالم بود. اما آقا و اخوی بزرگ به لحاظ فاصله سنی، یک حالت بزرگ‌تری هم بر من داشتند‌. مثلا من را زیر بالشان بگیرند، یک وقت من را جایی ببرند، محبتی کنند، مسافرتی بروند و سوغاتی برای من بیاورند. مثلا می‌گویم، این حالت محبت‌گونه آنها به من بود. چون فاصله سنی‌مان با پدرمان هم بیشتر بود، اینها حکم پدر نداشتند. هیچ کدام از برادران بزرگ‌تر ما جای پدر را نداشتند. بعضی‌ها می‌گویند فلانی جای پدرت، نه. هم فاصله سنی ‌آنقدر نبود، هم من تا 36 - 35 سالگی که دو تا بچه داشتم، پدر داشتم. مادرم تا وقتی سه تا بچه داشتم در قید حیات بودند، یعنی مردی بودم که پدر و مادرم فوت کردند، نه بچه که نیازی به مراقبت داشته باشم. اما آقایان خیلی محبت داشتند. مثلا اخوی بزرگ زمانی که سه تا برادر ایشان یعنی آقا، بنده و ‌هادی آقا زندان کمیته مشترک با هم بودیم یا قصر بودیم، ایشان بیرون واقعا در جهت مثلا رفت و آمد پدر و مادر ما که می‌آمدند تهران ملاقات هر کدام از ما - که یک بار ‌هادی آقا بود، دو بار من بودم و ملاقات می‌آمدند‌ - همه زحمات گردن ایشان بود؛ پذیرایی، بردن، آوردن و ... این یک. یا مثلا فرض کنید برای بعد از زندان که من آمدم بیرون، آقا محبت زیاد می‌کردند چون مشهد تشریف داشتند، ایشان هر روز دیدن پدر ما می‌آمدند؛ قبل از درس یا بعد از درسی که داشتند، وقتی خانه می‌آمدند، من هم خانه بودم و مأنوس می‌شدیم. یادم نمی‌رود ایشان برای دامادی من با آن فولکسشان شب تا ساعت 12 - 11 برای آنهایی که جهاز را آورده بودند دنبال شام بودند. یعنی دنبال این کارها در مراسم باشند، در رفت و آمدها باشند، برای کارها، صحبت‌ها، دخالت کنند، در واقع یک جورهایی می‌شود گفت ایشان مثلا من را داماد کرد. البته پدر و مادر داشتم ولی تمام زحماتش چون آن اخوی بزرگ تهران بودند، ‌هادی آقا هم که زندان بود، خودم هم جوان بودم، تجربه این کارها را نداشتم، ایشان تمام زحماتی‌ که معمول است را کشید. مثل امروز نبود و طوری دیگر بود ولی متقبل شدند. حتی صحبت‌کردن با خانواده پدر خانم ما و رفت و آمدهایی که بود. حتی یادم ‌هست در مجلس ما یک معده‌‌دردی داشتند که بعدها معلوم شد کیسه صفر‌ا بوده است. از معده‌درد افتاده بودند آنجا و استراحت می‌کردند. خلاصه محبت‌هایی که ایشان نسبت به ما داشتند. مثلا یک وقت‌هایی که باشگاه می‌رفتند، مثلا آن وقت‌هایی که باشگاه جوان دو تا اخوی‌های بزرگ ما می‌رفتند، من بچه بودم و من را هم می‌بردند.


37 پسندیدم 33 دیدگاه

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز جمعه 02 آذر
از سراسر وب
دیدگاه ها
حسین
3 ماه پیش

جانم فدای شما خیییییییییییییییییییییییییییییلی دوستتون داریم
پاسخ
عاشقاتم رهبر عزیز
3 ماه پیش

عاشقتم رهبر عزیزم
پاسخ
م
3 ماه پیش

جانم فدای رهبر
پاسخ
بازدیدکننده
3 ماه پیش

فدای‌رهبرم‌
پاسخ
بازدیدکننده
3 ماه پیش

همیشه مثل پدرو یک پشتوانه محکم وباعث روشنی قلب مابوده وهست سرتان سلامت آقا
پاسخ
دهقانلو سمنان
3 ماه پیش

خدا نگهدار ش تاظهور امام زمان ونابود ی دشمنانش درهمه جا
پاسخ
سودابه پرسا
3 ماه پیش

علی زمانه من انشاءالله درپناه علی ابن ابیطالب باشید
پاسخ
رضا
4 ماه پیش

لبیک یا خامنه ای عزیز
پاسخ
علیرضا
4 ماه پیش

جانم فدای رهبر عزیزم
پاسخ
عدل
4 ماه پیش

سایه آقا با لا سرمون باشه دوست دارم نزدیک خودش باشم و رکاب در رکاب کنارش باشم اگر این شوق را نصیب من کند چیزی از دنیا نمیخواهم
پاسخ
جواد
4 ماه پیش

جانم فدای رهبرم
پاسخ
بازدیدکننده
4 ماه پیش

جانم فدای رهبر کور بشه دشمن
پاسخ
حسین
4 ماه پیش

جانم به فدای رهبر خدابه شماعمر طولانی بدهد
پاسخ
مریم
4 ماه پیش

ماشاءالله لاحول ولاقوهالابالله❤️ ان شاءالله پرچم این انقلاب رو بدست حضرت مهدی بدهند 🙏💚
پاسخ
محمودی
4 ماه پیش

سلام خدا حفط کن وخداوند متعال عمر با عزت وطولی عطا کن دشمنان شو نابود کنه
پاسخ
علی آخوندزاده
4 ماه پیش

لبیک یا خامنه ای جانم فدای سید علی
پاسخ
ریحانه اکبری
4 ماه پیش

جانم فدای رهبر
پاسخ
بازدیدکننده
4 ماه پیش

آقا سید علی به شیوه علی ابن ابیطالب زندگی میکنند
پاسخ
فاطمه
4 ماه پیش

جانم فدای ایشان
پاسخ
مشتاق
4 ماه پیش

جانم فدای سید علی
پاسخ
مشاهده همه دیدگاه ها دیدگاه خود را ثبت نمایید
اکسپت فوری مقاله برای دوره دکتری
پذیرش و چاپ مقاله در مجلات خارجی
هزینه تبدیل پایان نامه به کتاب + ویدئو آموزشی
استخراج فوری مقاله از پایان نامه برای مجلات ISI با بهترین کیفیت
آموزش گام به گام نحوه سابمیت مقاله در مجلات ISI (آی اس آی)
اکسپت فوری مقاله علمی پژوهشی
نگاهی به کیک تولد آیتک سلامت کاپیتان چشم آبی تیم ملی والیبال بانوان و رقیب زهرا گونش با خلاقیت تحسین برانگیز اُوستا قنّاد/ مبارکا باشه
مراحل سابمیت مقاله
صفر تا صد چاپ فوری مقاله پزشکی و پرستاری
لحظات شاد و مفرح آیتک سلامت و صبا سلیمی در ریالیتی شوی فرندز +فیلم/ ستاره چشم رنگی والیبال ایران شعر ترکی خواند