نام : مسعود
نام خانوادگی : رجوی
متولد : 1327/05/27
تحصیلات : کارشناسی حقوق سیاسی
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
مسعود رجوی در خانوادهای متوسط در شهر طبس از توابع استان خراسان متولد شد. پدرش حسین رجوی تحصیل کرده، کارمند اداره ثبت اسناد و مادرش راضیه جلالیان خانهدار بود. این خانواده 6 فرزند داشت.
مسعود رجوی تحصیلات ابتدایی را در دبستان فارابی مشهد و دوران متوسطه را در دبیرستان شاهرضا در مشهد گذراند. مسعود رجوی پس از اخذ دیپلم ریاضی، در رشته حقوق سیاسی دانشکده حقوقدانشگاه تهران پذیرفته شد و در خرداد 1350 موفق به اخذ لیسانس گردید.
مسعود رجوی پس از انقلاب 57 در تیر 1358 با اشرف ربیعی ازدواج کرد. اشرف ربیعی از زندانیان سیاسی زمان شاه همسر یکی از اعضای سازمان به نام علی اکبر نبوی نوری بود که در درگیریهای سال 1355 کشته شده بود. رجوی در مهر 1361 با فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر ازدواج کرد. این ازدواج اقدامی در جهت ایجاد روابط سیاسی میان این دو شخصیت کشور بود. این ازدواج در بهمن 1363 به دلیل خروج بنی صدر از شورای ملی مقاومت ایران به طلاق انجامید. مسعود رجوی در سال 1364 با مریم قجر عضدانلو (مریم رجوی) ازدواج کرد.
حاصل ازدواج مسعود رجوی با اشرف ربیعی، پسری به نام مصطفی بود.
در دانشگاه بود که با محمد حنیف نژاد، بنیانگذار سازمان مجاهدین، آشنا شد. وی، در سال 1346 هنگامی که تنها 19 سال داشت به عضویت سازمان درآمد و به عنوان جوان ترین عضو مرکزیت و گروه ایدئولوژی سازمان برگزیده شد! در مرداد سال 50، یک ماه قبل از اولین موج دستگیری ها توسط ساواک دستگیر و به اعدام محکوم شد! ولی بنا بر دلایلی حکم او تخفیف یافت.
عباس داوری هم بند مسعود در زندان می گوید: این مردک که امروز این طور هارت و پورت می کند، بس که موذی است در زندان حتی یک چوب هم نخورد. آن قدر مرتاض بازی در می آورد و غذا نمی خورد و رنگ و رویش زرد بود که هر وقت ساواک سراغش می آمد غش می کرد و از حال می رفت و هر جا که سمبه را پر زور می دید، پیش قدم می شد تا اطلاعاتی را که ساواک می خواهد به آنها بدهد و به نوعی تعامل با آنها رسیده بود. نمونه بارز آن در بازجویی های اولیه در ساواک بود که کروکی خانه حنیف نژاد و دیگران را به ساواک داد تا آنان زیاد او را اذیت نکنند و دست از سر او بردارند.
رجوی در قضیه لو دادن محمد حنیف نژاد شدیدا تحت فشار افکار عمومی بچه های زندان قرار گرفت که با راه انداختن جارو جنجال واقدام به خودکشی توانست از زیر ضرب خارج شود. رجوی در ماجرای ورود به فاز نظامی و ازدواج با مریم قجر نیز از همین حربه بهره برد و توانست با هیاهو های بیهوده حرف خودش را پیش ببرد ، و خودش را در برابر کلیت سازمان قرار بدهد. رجوی مبتکر و بانی کلیه موضع گیری های ریاکارانه از زمان ضربه ایدئولوژیک در زندان بود و با اقداماتش نگذاشت ماهیت اصلی تحول سال 1354 روشن شود.در همان زمان موسی خیابانی به مسعود می گفت ما هم تا دیر نشده اعلام تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم کنیم ، ولی مسعود می گفت حالا صبر کنیم ببینیم که چه می شود و شرایط چه چیزی ایجاب می کند. یکی از اشخاصی که به جرم حمل مواد مخدر بازداشت می شود و به سلول مسعود رجوی برده می شود می گوید:"وقتی وارد سلول شدم دیدم یک نفر دستمالی به سرش بسته و دو تا پتو رویش کشیده و مقداری کتاب نیز در سلول است ، از من پرسید که مرا می شناسی"؟ گفتم : نه با اصرار می گفت مرا نمی شناسی ؟ من مسعود رجوی هستم و چطور راجع به من هیچ چیزی نشنیده ای؟!! در جوابش گفتم مگر تو قاچاق بزرگی انجام داده ای و یا قاتل مشهوری هستی که من باید تو را بشناسم. مسعود رفت زیر پتو و گفت بعد مرا خواهی شناخت!
رجوی طراح و عامل اصلی کشتار ،بمب گذاری ها و ترور بی گناهان از سی خرداد تا به امروز است .خطوط ترور ،نحوه انتخاب اشخاص و معیارهایی که فردی مستحق کشته شدن می شد را او به رده های پایین ابلاغ می کرد و در رابطه با اشخاصی که از درون زندان نسبت به آنها کینه داشت و متنفر بود ،به طور مشخص دستور ترور می داد.
مادر رجوی زن ساده و تنهایی بود و همیشه می گفت بر پدر حنیف نژاد لعنت که مسعود را کشید به این راه و ما پدر ومادرها را بدبخت کرد.من شب و روز به حنیف نژاد لعنت می کنم .
مسعود رجوی به پدر و مادر خودش هم رحم نکرد و آنها را بازیچه اهداف قدرت طلبانه خود نمود و در حالی که پدر و مادرش در خانه خود زندگی بدون دردسری داشتند و کسی هم به آنها کاری نداشت به دروغ به آنها گفته بود رژیم قصد دستگیری شما را دارد و برنامه ای مشکوک ترتیب دادند که آنها از خانه فراری شوند و بعد هم شرایطی پیش آوردند که آنها دستگیر شوند تا مسعود به این وسیله به نفع خودش تبلیغ کند که رژیم به پدر و مادر پیر رهبر مجاهدین هم رحم نکرد و آنها را دستگیر نمود.
پس از پیروزی انقلاب 1357 ایران، بخش مذهبی سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی ، فعّالیت خود را تحت عنوان جنبش ملی مجاهدین، اعلام کردند؛ ولی درباره اختلاف نظر با روحانیان وقت، از جمله امام خمینی، به مخالفت بر ضد نظام جمهوری اسلامی روی آورد. پس از تظاهرات 30 خرداد 1360 و برکناری ابوالحسن بنیصدر، این سازمان، هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد.
در ایران از سازمان مجاهدین خلق با عناوینی چون «سازمان منافقین» یاد میشود؛ که این سازمان، غیر دموکراتیک به نظر میرسد و محبوبیتی در بین ایرانیان ندارد.
بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی
در روز 7 تیر 1360 در حالی که در دفتر حزب جمهوری اسلامی، اجلاسی از سران آن در حال برگزاری بود، بمب قدرتمندی منفجر شده و بیش از هفتاد تن از مقامات بلندپایه حکومتی از جمله، دبیرکل حزب و رئیس دیوان عالی کشور بهشتی، چهار تن از وزرای کابینه دولت، 23 نماینده مجلس و چندین تن از دیگر مقامات ترور شدند.
بمبگذاری در دفتر نخستوزیری ایران
دو ماه پس از حادثه بمبگذاری ماه تیر، در انفجار مهیب دیگری در دفتر نخستوزیری به تاریخ 8 شهریور، رجایی و باهنر ترور شدند. گرچه هیچ گروهی مسئولیت بمبگذاریها را برعهده نگرفت، اما جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق را عامل این اقدامات اعلام نمود. با این وجود مجاهدین مسئولیت دیگر ترورها را پس از عزل بنیصدر پذیرفتند. از جمله ترورهایی که در فاصله چند ماه اتفاق افتاد، میتوان به ترور امام جمعه شهرهای تبریز، کرمان، شیراز، یزد و باختران، یک استاندار، سرپرست زندان اوین، تنی چند از قضات دادگاههای انقلاب، نمایندگان مجلس، مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمانهای انقلابی اشاره کرد.
انتقال به عراق
در سپتامبر 1980 این گروه با انتقال به عراق، شروع به مبارزه علیه ایران با همکاری ارتش بعث عراق نمودند. در سال 1986 میلادی دولت فرانسه مجاهدین را به خروج از پاریس مجبور کرد و از آن پس مرکز استقرار آنها شهر بغداد پایتخت عراق شد. مجاهدین پس از آن به تأسیس شهری در شمال بغداد، در استان دیاله اقدام کردند. این شهر که شهر اشرف نامیده میشد، مرکز اقامت مجاهدین بود.
عملیات نظامی مستقیم علیه ایران
چندی پس از انتقال اغلب نیروهای سازمان به عراق و تغییر استراتژی جنگ چریکی به جنگ کلاسیک، در آخرین سال جنگ ایران و عراق و در شرایطی که توان نظامی ایران در پی چندین سال جنگ فرسایشی و توان اقتصادی و روحی ایرانیان با کاهش بسیار شدید درآمدهای نفتی شدیداً تحلیل رفتهاست، سازمان مجاهدین، رویارویی علنی با نیروهای ایرانی در جبههها را آغاز میکند.
که این عملیات ها تحت عنوان عملیات آفتاب ، عملیات چلچراغ و عملیات فروغ جاویدان انجام شد.
انقلاب ایدئولوژیک
پس از شکست در عرصه جنگ با ایران مسعود رجوی دستور انقلاب ایدئولوژیک را صادر کرد. در انقلاب ایدئولوژیک جدایی اجباری اعضای متأهل، فرستادن فرزندان این افراد به اروپا و برگزاری جلسات اعتراف به گناهان در حضور جمع به اعضای سازمان تحمیل شد. در این فرایند به اعضای سازمان گفته میشده که آنها در صورت تبعیت از رجوی مسئولیتی در برابر خدا نخواهند داشت زیرا رجوی مسئولیت پیروانش را بر عهده خواهد گرفت.
فساد اخلاقی و جنایت های مسعود رجوی علیه زنان اردوگاه
مسعود رجوی که طی انقلاب ایدئولوژیک زوج ها را مجبور به طلاق کرده بود خود رویه دیگری در پیش گرفت، او با زنان و دختران پایگاه ازدواج می کرد و برای خود برنامه هایی از قبیل رقص رهایی برگزار می نمود که در آن زنان را مجبور به رقص در مقابل خود می کرد. مریم رجوی همسر مسعود رجوی خود این کارها را برنامه ریزی می نمود.
از دیگر جنایت هایی که مسعود رجوی علیه زنان انجام می داد عقیم سازی آن ها بود که توسط پزشک سازمان در اردوگاه و با نظارت مریم رجوی بود.
مسعود رجوی در قید حیات نمی باشد.
مسعود رجوی در قید حیات نمی باشد و صفحه رسمی به نام خود ندارد.