به گزارش سایت خبری ساعدنیوز به نقل از بیتوته، در طول تاریخ بشریت، مردم به یکدیگر دروغ گفته اند تا به خواسته خود برسند. در حالی که برخی از دروغ ها تقریباً تاثیر فاجعه بار ندارند و فراموش می شوند، برخی دیگر تاریخ را شکل داده اند و برخی ها هم آنقدر سبک اجرای جالبی داشته اند که ناخودآگاه می خواهیم، مرتکب جرم دروغ را ببخشیم. (مثل مورد ۱۰ این فهرست)
شعبده باز فرانسوی در فتح الجزایر
پس از حمله فرانسه به الجزایر در سال ۱۸۳۰، آن ها همچنان با مقاومت محلی مواجه بودند و کنترل اوضاع برایشان دشوار شده بود. در میان نیرو های مقاومت الجزایر «مارابوت ها» هم وجود داشتند، جنگجویانی که ادعا می کردند قدرت جادویی دارند و استاد ایجاد توهم هستند!
برای مبارزه با مارابوت ها، دولت فرانسه از شعبده بازی به نام ژان اوژن روبر هودین کمک گرفت، که القای توهمات را به سبک خود انجام دهد. او به عنوان مثال از الکترومغناطیس استفاده کرد تا به نظر برسد که با “جادوی خود” قدرت الجزایری ها را می دزدد. هودین با “جادوی” برتر خود مارابوت ها را مرعوب کرد و به دولت فرانسه در تحکیم کنترل منطقه کمک کرد.
ادعای آنا اندرسون برای آناستازیا رومانوف
در سال ۱۹۱۷ سلطنت روسیه برافتاد و انقلاب روسیه آغاز شد. تزار نیکلاس دوم مجبور به کناره گیری شد و به همراه خانواده اش زندانی شد. در ۱۷ ژوئیه ۱۹۱۸، کل خانواده رومانوف توسط بلشویک ها سلاخی شدند تا نسل خونی آن ها کلا از بین برود.
اجساد در گور های بی نشان دفن شدند، جایی که تا زمان کشف آن ها در سال ۱۹۷۹ مخفی ماندند. پس از کشتار، شایعاتی مبنی بر زنده ماندن برخی از رومانوف ها منتشر شد. مشهورترین آن، آنا اندرسون در سال ۱۹۲۰ ادعا کرد که پرنسس آناستازیا است. او برای اثبات وراثت سلطنتی خود دعوی قضایی طرح کرد، اما در نهایت پرونده را باخت. در سال ۲۰۰۹، آزمایش های DNA همه اعضای خانواده رومانوف را شناسایی کرد و تأیید کرد که هیچ یک از اعدام نتوانسته اند فرار کنند و اندرسون ادعای جعلی مطرح کرده بود. این ایده که آناستازیا از اعدام خانواده اش جان سالم به در برد، آنقدر گسترده بود که الهام بخش فیلم های موزیکال و انیمیشن و همچنین فیلم مشهور ۱۹۵۶ با بازی زیبای اینگرید برگمن افسانه ای شد.
هیچ قحطی در اوکراین نیست
بین سال های ۱۹۳۲ و ۱۹۳۴، حداقل ۳.۹ میلیون اوکراینی در نتیجه قحطی عمدی، جان خود را از دست دادند. این قطحی توسط دولت شوروی سازماندهی شده بود. شورا ها فعالانه قحطی را پنهان می کردند، هر مقام دولتی را از صحبت یا نوشتن در مورد این رویداد منع می کردند و روزنامه نگاران را سانسور می کردند. استالین تا آنجا پیش رفت که نتایج سرشماری ۱۹۳۷ را پنهان کرد تا آمار کشته شدگان در اوکراین را پنهان کند.
حتی خبرنگار نیویورک تایمز و خبرنگار مسکو، والتر دورانتی، در سرپوش گذاشتن روی این قطحی کمک زیادی کرد. دورانتی نوشت: «هیچ گرسنگی واقعی یا مرگ ناشی از گرسنگی وجود ندارد، اما مرگ و میر گسترده ای در اثر بیماری ها به دلیل سوء تغذیه وجود دارد» یا اینکه «هر گزارشی از قحطی در روسیه امروز یک اغراق یا تبلیغات بدخیم است.»
تیتر او «روس ها گرسنه اند، اما گرسنه نیستند» به عنوان حقیقت پذیرفته شد! چند دهه طول کشید تا جهان حقایق را دریابد.
هیتلر قول داد که در اروپا جنگی را آغاز نخواهد کرد
نوئل چمبرلین، نخست وزیر بریتانیا، و آدولف هیتلر دو بار برای بحث در مورد درگیری در چکسلواکی که شامل موضوع اختلافی آلمانی های سودت بود، ملاقات کردند. در واکنشی آشکار به اقدام خشونت آمیز پلیس علیه معترضان آلمانی سودت، هیتلر تهدید کرد که به چکسلواکی حمله خواهد کرد و هدف نهایی خود را برای متحد کردن همه آلمانی ها در یک ملت واحد انجام داد.
چمبرلین به دنبال اجتناب از جنگ بود و با ادواردالادیر، نخست وزیر فرانسه به توافق رسید که تنها راه حل مسالمت آمیز، انتقال قلمرو سودتن به آلمان است. در سال ۱۹۳۸، چمبرلین برای بحث در مورد این راه حل با هیتلر ملاقات کرد. هیتلر قول داد که اگر سرزمین سودت به آلمان واگذار شود، جنگی را آغاز نخواهد کرد. توافقنامه مونیخ در ۳۰ سپتامبر ۱۹۳۸ امضا شد که “صلح برای زمان ما” را تضمین می کرد. با این حال، در پشت صحنه، هیتلر به آماده سازی نیرو های خود برای تهاجم ادامه داد. سال بعد بقیه چکسلواکی را ضمیمه کرد و به لهستان حمله کرد و جرقه جنگ جهانی دوم را زد.
تبلیغات نازی ها
در دهه ۱۹۳۰، هیتلر یک کمپین تبلیغاتی گسترده ضد یهود، “دروغ بزرگ” را راه اندازی کرد. هیتلر برای کمک به دستیابی به هدف خود در حذف کامل یهودیان، از ماشین تبلیغاتی استفاده کرد تا آلمانی ها را متقاعد کند که یهودیان دشمن و منشأ مشکلات آلمان هستند. این کمپین از مطبوعات، هنر، کتاب، فیلم، تئاتر، رادیو، موسیقی و مواد آموزشی برای تشویق تبعیض علیه یهودیان و ترویج این ایده که دولت نازی با اقدام علیه یهودیان «نظم را باز می گرداند» استفاده کرد. نتیجه نهایی نسل کشی حدود ۶ میلیون یهودی بود.
کمپین اولترا
در طول جنگ جهانی دوم، یک پروژه اطلاعاتی سیگنال های متفقین به نام “کمپین اولترا” برای مبارزه با ارتباطات رمزگذاری شده نیرو های آلمانی، ایتالیایی و ژاپنی توسعه یافت. کدشکن هایی که در بلچلی پارک کار می کردند، ماشین های Enigma و Tunny را برای شکستن پیام های رمزگذاری شده توسعه دادند.
در حالی که این داستان اکنون به طور گسترده ای معروف شده و در فیلم هایی مانند بازی تقلید (۲۰۱۴) The Imitation Game هم این داستان را مشاهده کرده ایم، یک نکته دیگر را هم بدانیم:
بریتانیایی ها باید تظاهر می کردند که موفق به رمزشکنی نشده اند. پس منبع اطلاعات خود را به یک جاسوس خیالی M۱۶ به نام Boniface نسبت می دادند. این فریب به اطلاعات بریتانیا اجازه داد تا پیام های رمزگذاری شده را از سال ۱۹۴۰ تا پایان جنگ رهگیری کند و باعث تسریع پیروزی بریتانیا شد.
فاجعه چرنوبیل تحت کنترل است
۳۶ ساعت پس از انفجار در راکتور شماره ۴ نیروگاه هسته ای چرنوبیل، در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، دولت به ساکنان مجلی دستور داد که منطقه را تخلیه کنند. به آن ها گفته شد که تخلیه وقتی است و فقط چیز های قابل حمل و ضروری را برداند. اتحاد جماهیر شوروی بقیه جهان را در تاریکی دروغ نگه داشت تا اینکه هواشناس های سوئد در ۲۸ آوریل سطوح خطرناک تشعشعات را در جو شناسایی کردند. در حالی که شوروی به این حادثه اعتراف کرد، آن ها ادعا کردند که همه چیز را تحت کنترل دارند.
در نهایت این انفجار بیش از ۵۰۰۰۰ مایل مربع در اوکراین، بلاروس و روسیه را آلوده کرد. تا به امروز، سازمان بهداشت جهانی ۵۰۰۰ مرگ ناشی از سرطان را به فاجعه چرنوبیل نسبت می دهد، اما تعداد دقیق آسیب دیده مشخص نیست. این منطقه برای انسان غیرقابل سکونت باقی مانده است.
آندری گرومیکو درباره موشک های کوبا دروغ گفت
بحران موشکی کوبا یک لحظه تعیین کننده از جنگ سرد بود. در دهه ۱۹۶۰، اتحاد جماهیر شوروی به طور فعال محموله های موشک های هسته ای به کوبا می فرستاد و مخفی شان می کرد. آندری گرومیکو، وزیر امور خارجه شوروی، در ۲۱ سپتامبر ۱۹۶۲ در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد و گزارش های ایالات متحده مبنی بر ارائه موشک های بالستیک شوروی به کوبا را رد کرد. گرومیکو اظهار داشت: «هر مردی که هوشیار باشد می داند که کوبا در حال تقویت نیرو های خود به حدی نیست که بتواند تهدیدی برای ایالات متحده یا هر کشوری از نیمکره غربی باشد.» این بیانیه ماه بعد توسط سفیر زورین، نماینده اتحاد جماهیر شوروی تکرار شد، او همچنین اعلام کرد: که دولت شوروی هیچ گونه تسلیحات تهاجمی را به کوبا نفرستاده و نمی فرستد. ”
اطلاعات آمریکا که از طریق یک هواپیمای جاسوسی U-۲ به دست آمد، نشان داد این اظهارات نادرست هستند و نزدیک بود جنگ هسته ای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی رخ دهد.
ما به خاطر سلاح کشتار جمعی باید به عراق حمله کنیم
در ۲۶ آگوست ۲۰۰۲، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، دیک چینی اعلام کرد: «شکی نیست که صدام حسین اکنون سلاح های کشتار جمعی دارد. شکی نیست که او آن ها را جمع می کند تا علیه دوستان ما … و علیه ما استفاده کند.» این بیانیه توجیه اولیه برای ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ شد. کالین پاول، وزیر امور خارجه ایالات متحده در سخنرانی خود در شورای امنیت سازمان ملل در ۵ فوریه ۲۰۰۳، ادعا کرد که ” صدام حسین دارای سلاح بیولوژیکی و شیمیایی است.»
بعدا ثابت شد که این ادعا ها نادرست بوده اند (یا دست کم آن طور که آمریکایی ها می گفتند، نبوده). این اداعا محصول اطلاعات جعلی و دروغی بود که توسط اعضای دولت آمریکا تولید و بازتکرار شده بود.
جعل آثار ورمیر توسط هان ون میگرن
هان ون میگرن هنرمندی بود که احساس می کرد هنرش آنچنان که شایسته اش است، مورد قدردانی قرار نمی گرفت و فکر می کرد که می تواند متخصصان هنری را فریب دهد تا نبوغ او را بپذیرند. در اوایل قرن بیستم، محققان در مورد اینکه آیا ورمیر بزرگ مجموعه ای از آثار نقاشی کرده است که صحنه های کتاب مقدس را به تصویر می کشد، اختلاف نظر داشتند. ون میگرن از این فرصت استفاده کرد و با دقت دست به کار شد تا یکی از این آثار مورد مناقشه را جعل کند. او با تلاش خستگی ناپذیر و دقت شگفت انگیز جزئیات، ترک ها و سبک قدیمی یک نقاشی چند صد ساله را جعل کرد. او عمداً روی باور منتقدانی که می خواستند باور کنند که ورمیر این صحنه ها را نقاشی، مانور کرد تا اثر او را اصلی بپندارند. کار او نتیجه داد: کارشناسان از این نقاشی را اصلی تشخیص دادند و او در مجموع ۳۰ میلیون دلار از فروش آثار ورمیر به دست آورد.
ون میگرن، در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ کار می کرد، یک اشتباه بزرگ مرتکب شد. او نقاشی را به یکی از اعضای برجسته حزب نازی در آلمان فروخت.
پس از جنگ، متفقین او را به خاطر فروش «گنجینه ملی» تحت تعقیق قضایی قرار دادند.
پس ون میگرن مجبور شد برای اثبات بی گناهی خود در این بخش و به دست آوردن آزادی، در حضور مقامات یک تابلوی جعلی دیگر بکشد.
او تنها یک سال زندانی شد و دو ماه پس از آن بر اثر ایست قلبی درگذشت.