ساعدنیوز
ساعدنیوز

چرا امام خمینی در بازگشت به ایران گفت هیچ احساسی ندارم؟

  چهارشنبه، 12 بهمن 1401   زمان مطالعه 25 دقیقه
چرا امام خمینی در بازگشت به ایران گفت هیچ احساسی ندارم؟
ساعد نیوز: روایت اسماعیل فردوسی‌پور از سفر امام به پاریس و بازگشت به ایران

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از تاریخ ایرانی، هواپیمای حامل امام خمینی و همراهانش در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد آسمان ایران شده بود که از ایشان پرسیده شد: «چه احساسی دارید؟» و امام پاسخ داد: «هیچ». تاکنون تعبیرها و تفسیرهای زیادی درباره این پاسخ امام منتشر شده و یکی از اولین توضیحات در این باره را حجت الاسلام محمد مفتح داد که روز ۱۸ بهمن ۱۳۵۷ به روزنامه اطلاعات گفت: «برای امام خمینی که سال ها عمرشان را صرف مبارزات ملی کرده اند، چه احساسی می تواند گویاتر از این باشد که جان در کف و با قبول تمام مخاطرات تصمیم گرفتند که به ایران برگردند تا در کنار مردم مسلمان ایران باشند. کسی که بر مسلمین و جامعه بشری رهبری دارد همیشه باید جهان عمومی و منافع مردم را در نظر بگیرد و از جهان خصوصی و عواطف شخصی چشم بپوشد.»

دو سال پس از پیروزی انقلاب، حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی پور، از همراهان امام خمینی با شرح سفر ایشان به پاریس و بازگشت به ایران، ماجرای این پاسخ امام در هواپیما را نیز توضیح داد. «تاریخ ایرانی» روایت فردوسی پور را که در ۱۲ بهمن ۱۳۵۹ در ویژه نامه روزنامه اطلاعات منتشر شده، بازنشر می کند:

***

پس از فشارهایی که دولت عراق بر امام وارد ساخت و مانع ادامه فعالیت های سیاسی ایشان گشت و حضور امام در عراق منوط به عدم فعالیت های سیاسی ایشان و همراهانشان شد، امام ترجیح دادند از عراق خارج شوند تا به فعالیت های سیاسی شان ادامه دهند. وقتی امام از مرز عراق – کویت رد می شدند، هنگام وداع با دوستان و یاران سخنرانی کوتاهی ایراد فرمودند: «من بین سکوت و ماندن در عراق یا ادامه فعالیت های سیاسی ام مخیر شدم و من شق دوم را انتخاب کرده ام و از عراق خارج می شوم و تصمیم گرفته ام ندای مظلومیت ملتم را به تمام دنیا برسانم و صلاح ندانستم که بیش از این در نجف بمانم و به تدریس ادامه دهم.»

قبلا در زمینه اینکه به کدام کشور باید رفت، با امام صحبت شده بود آیا کشورهای اروپایی بهتر است یا کشورهای دیگر، ابتدا اصرار امام بر مسافرت به یکی از کشورهای اسلامی بود. در همین رابطه به یکی از برادران که پیام امام را برای یاسر عرفات به لبنان برد، سفارش شد در مورد زمینه هجرت امام به سوریه بررسی کند تا معلوم شود زمینه آنجا چطور است، چون نظر امام هجرت به سوریه بود، ولی نظرشان این بود که مقدمتا سفری به کویت بنمایند و برنامه هجرت به سوریه از طریق کویت صورت بگیرد تا در سوریه به ادامه فعالیت های سیاسی شان بپردازند؛ لذا مقدمات سفر امام به کویت را فراهم کردیم. از طریق قانونی اقدامات لازم صورت گرفت. به وسیله آقای مهری که در کویت بودند برای امام دعوتنامه اخذ شد، بنابراین اداره گذرنامه کویت به عنوان یک مسافر رسمی به امام اجازه ورود به کویت داد، مهر ورود به کویت هم در مرز بر گذرنامه امام و احمد آقا خورد که الان موجود است، تمبر هم در آنجا باطل کردند. منتهی بعدا که مقامات کویتی امام را شناختند و فهمیدند همان شخصیتی است که رهبری انقلاب ایران را بر عهده دارد، یک نفر از کویت آمد و پس از عذرخواهی گفت ما شما را نمی توانیم بپذیریم. امام در آغاز اصرار کردند که خیر من برنمی گردم، شما به ما اجازه بدهید که از اینجا به فرودگاه کویت برویم و از آنجا به سوریه پرواز کنیم. ماموران کویتی پس از تماس گرفتن با مقامات بالاتر اظهار داشتند که این هم امکان پذیر نیست و شما باید برگردید.

هنگام بازگشت، تا آخرین لحظه ای که آن شب در خدمت امام بودیم، اصرار مبنی بر رفتن به یک کشور غیراسلامی، کشوری که آزادی بیشتری برای فعالیت امام وجود داشته باشد مثل فرانسه، سوئد و نظایر آن به جایی نرسید و ایشان می فرمودند: «من نمی توانم در آنجا زندگی کنم، من باید به یک کشور اسلامی بروم.» ما با کمال ناامیدی از اینکه امام جای دیگری را برگزینند، از ایشان جدا شدیم و به استراحت پرداختیم.

صبح که امام بلند شدند، احمد آقا آمد و گفت: «بشارت که امام پاریس را انتخاب کردند و تصمیم گرفته اند به فرانسه بروند.» حالا چه علتی داشت که امام تغییر رای دادند بر ما پوشیده ماند، لابد امام به واسطه توجهات خاص خود رایشان عوض شد و فرانسه را انتخاب کردند؛ لذا شب وقتی مدیر امن بصره (رئیس سازمان امنیت بصره) آمده بود تا بفهمد امام قصد دارند به چه کشوری مسافرت کنند، امام ابتدا گفتند، معلوم نیست ولی به کشورهای اسلامی خواهم رفت، صبح که ما بلند شدیم و فهمیدیم امام تصمیم گرفته اند به پاریس بروند بسیار خوشحال شدیم. آن ها هم وسایل بازگشت به بغداد را فراهم ساختند. ابتدا می خواستند امام را با ماشین به بغداد بفرستند که ما راضی نشدیم و بالاخره یک طیاره ارتشی در اختیار ما گذاشتند که هفت ساواکی هم همراه امام به بغداد فرستادند، امام در بغداد هم شدیدا تحت کنترل بودند. مسافرخانه ای را هم خود امام در نظر گرفته بودند و شب در آنجا ماندند، آن شب امام به کاظمین مشرف شدند و صبح عازم پاریس شدند.

احمد آقا، دکتر یزدی، من و یکی از برادران به نام مرحوم املایی که در یک سانحه اتومبیل در همان اوایل انقلاب کشته شدند، همراه امام بودیم. در بین راه، در هواپیما مسائل ایران و جهان، مسائل شرعی و مذهبی، مسائل علمی و غیره مطرح می شد و امام مرتب جواب سوالات را می دادند. امام تقیدی داشتند که اعمال و عبادات و مستحبات که انجام می دادند، در هواپیما هم ترک نشود. این پرواز حدود ۶ ساعت از بغداد تا ژنو طول کشید، یک ساعت در ژنو توقف داشتیم، دوباره به طرف پاریس پرواز کردیم، پس از یک ساعت به پاریس رسیدیم.

حرکت امام از عراق بدون اطلاع بود و امام اصرار داشتند حوزه علمیه نجف از این امر آگاهی پیدا نکند، حتی جز ۲۲-۲۰ نفر از اطرافیان امام که در جریان فعالیت های سیاسی ایشان بودند، کسی از نزدیکان هم از این مسئله خبر نداشتند. از ژنو با آقای بنی صدر در پاریس تماس گرفته شد که امام به پاریس می آیند و شما به فکر منزل باشید. در پاریس منزلی تهیه شده بود که متعلق به یکی از دوستان آقای بنی صدر بود، امام آنجا وارد شدند. شاید یک ساعت، یک ساعت و نیم به غروب مانده بود که امام وارد آن منزل شدند. مدتی نگذشت که دیدیم آپارتمانی که امام وارد آنجا شده بودند، از دانشجویان ایرانی پر شد و خبر دادند که از پایین پله ها تا بالا (با اینکه آپارتمان محل اقامت امام در طبقه چهارم قرار داشت) خبرنگاران ایستاده اند و منتظرند. امام برای مصاحبه اجازه ندادند و فرمودند من فعلا مصاحبه نمی کنم.

دو، سه ساعت از شب گذشته بود که دو نفر از کاخ الیزه (مقر ریاست جمهوری فرانسه) آمدند و تقاضای ملاقات نمودند. در این ملاقات آقای بنی صدر، آقای دکتر یزدی و آقای قطب زاده هم بودند. برخلاف آنچه ما تصور می کردیم که فرانسه یک کشور آزادی است که هر کسی در آنجا قادر به انجام فعالیت های سیاسی است، به محض ورود امام به آن منزل کوچک، دو نفر از طرف ریاست جمهوری فرانسه آمدند و اعلام کردند که ما در اینجا به شما اجازه فعالیت سیاسی نمی دهیم و اگر بخواهید در پاریس بمانید، به هیچ وجه حق فعالیت ندارید. این مطلب برای ما غیرمترقبه بود و ما از دولت فرانسه که خود را مهد تمدن و آزادی می داند انتظار چنین برخوردی را نداشتیم. امام از عراق به واسطه محدودیت های ایجاد شده، خارج شدند چون عراق یک کشور کوچک دست نشانده بود، ولی در فرانسه انتظار نداشتیم بلافاصله بیایند و فعالیت های امام را محدود و کنترل نمایند. امام استقامت کردند و فرمودند: من آمده ام برای اینکه ندای مظلومیت ملتم را به گوش دنیا برسانم و اگر بنا باشد از فعالیت من جلوگیری شود ما از اینجا خارج می شویم.

این نکته را لازم است بگویم که در بین راه که آمدیم، در هواپیما، این بحث مطرح شده بود که اگر دولت فرانسه هم از فعالیت های امام جلوگیری کند، چه باید کرد؟ آیا باید به جای دیگری رفت؟ امام چه تصمیمی خواهند گرفت؟ فکر کردیم که با خود امام صحبت کنیم. بعضی از برادران صلاح نمی دانستند این مطلب را با امام در میان بگذاریم، مبادا ناراحت شوند چنین امکانی وجود دارد؟ یعنی آیا زمینه مخالفت کردن دولت فرانسه هم وجود دارد؟ ولی ما با ایشان مسئله را مطرح کردیم، برخلاف انتظار ما، امام بلافاصله فرمودند: «مگر شما از مسافرت خسته شدید؟ من که خسته نشدم، اگر نگذاشتند در پاریس فرود بیاییم ما به جای دیگری خواهیم رفت. کشور دیگری را در نظر بگیرید که بتوانیم در آنجا به فعالیت هایمان ادامه بدهیم.» همین خبر بود که در فرانسه به این شکل منعکس شد: «چریک پیر به زمین نمی چسبد» و تفسیری که بر این مطلب نوشتند، این بود که یک چریک ۸۰ ساله حاضر است که فرودگاه به فرودگاه بگردد و ندای مظلومیت امتش را به گوش دنیا برساند و اگر در فرودگاه ها نگذاشتند که پیاده شود، آب های آزاد را با اجاره کردن یک کشتی انتخاب خواهد کرد تا مطالبش را به گوش جهانیان برساند.

در همان شب ورود همان طور که گفتم دو نفر از کاخ الیزه نزد امام آمدند که شما حق فعالیت سیاسی ندارید، ولی بعد از بحث و گفت و گوی زیاد، امام به آنان فرمودند که: «فعالیت من در رابطه با ایران است و سخنرانی ها و اعلامیه ها به زبان فارسی است، ربطی به کشور شما ندارد و شما نباید از آن جلوگیری کنید، چراکه انعکاسی در اینجا نخواهد داشت.» آن ها هم پذیرفتند، ولی گفتند شما حق مصاحبه کردن با خبرنگاران و خبرگزاری های خارجی را ندارید.

فردای آن روز امام، آن اعلامیه مفصل را در ارتباط با افتتاح مدارس در اول مهر صادر کردند، ما به وسیله تلفنی که در خانه داشتیم، همان طور که وسیله ارتباطی ما در نجف هم با ایران تلفن بود اعلامیه امام را برای برادرانی که در تهران، قم و خراسان بودند، خواندیم. بعد اطلاعیه ای هم از طرف اطرافیان امام در رابطه با مسافرت ایشان صادر شد. در آنجا کیفیت تصمیم گیری حرکت و مسافرت امام تشریح شده بود. بعد از آن امام اعلامیه کوتاه دیگری در رابطه با مسائل روز صادر نمودند که آن هم به ایران فرستاده شد.

روز بعد از ورود به پاریس، خواهران و برادران دانشجو که در پاریس و شهرهای دیگر فرانسه سکونت داشتند، به دیدن و زیارت امام آمدند و امام در همان قبل از ظهر دو، سه بار برای آنان سخنرانی کرد، بعد نماز جماعت برپا شد و جمعیت متفرق شده و رفتند. بعدا چون خانه کوچک و رفت و آمد زیاد بود، آژانس مربوطه هم اعتراض کرده بود که خانه به دو نفر اجاره داده شده، چرا این قدر جمعیت رفت و آمد می کند. امام که موضوع را متوجه شدند پیشنهاد کردند که محل بزرگتری تهیه شود. این بود که برادران دور هم نشستند، به خیال اینکه تشکیلاتی به وجود بیاورند و کمیته تصمیم گیری ایجاد نمایند. مسئول تهیه غذا و خانه، مسئول تکثیر اعلامیه ها، مسئول تلفن و ارتباطات و کارهای دیگر را انتخاب کنند. پس از تشکیل این کمیته، امام فرمودند من یک طلبه هستم و یک طلبه هم می تواند کارهای مرا انجام دهد، احتیاجی به این تشکیلات نیست، من دفتر مخصوص هم نمی خواهم و یکی دو طلبه ای که با من آمده اند با یک تلفن به خوبی از پس کارها برخواهیم آمد و نیازی به سخنگو، دفتر مخصوص و کمیته ندارم. این موضوع تشکیل کمیته تصمیم گیری، بسیاری از برادران و خواهران دانشجو را ناراحت کرده بود، چراکه برای افراد تشکیل دهنده کمیته صلاحیت قائل نبودند و این امر را به صلاح امام نمی دیدند. به هر حال با نظر امام این برنامه به هم خورد و قرار شد مترجم خاصی هم از طرف امام معرفی نشود و هر کسی هم برای در میان گذاشتن مطالبش بتواند مستقیما با امام تماس گرفته، مطالبش را در میان بگذارد.

روز دوم، در نوفل لوشاتو، خانه ای در نظر گرفته شد که متعلق به یکی از برادران ایرانی بود. در آغاز نمی دانستیم صاحب خانه کیست و بعدها فهمیدم خانه به اسم همسر فرانسوی یکی از برادران ما بوده است. امام به نوفل لوشاتو منتقل شدند چون راه دور بود، آنجا تلفن هم نبود. ما همان مرکز اول را برای داشتن تلفن حفظ کردیم و یکی از ما همیشه مسئولیت تلفن را بر عهده داشت و اعلامیه های امام را به وسیله تلفن برای ایران و نقاط دیگر می خواند.

بعد از انتقال امام به نوفل لوشاتو، خانه قبلی به واسطه در دسترس بودن مراجعان تبدیل به مرکز مراجعه شد و از آنجا به وسیله فولکس واگنی که اجاره ای بود و پس از دو هفته یک ماشین دست دوم آلمانی خریداری شده بود، مراجعان به نوفل لوشاتو منتقل می شدند.

برنامه امام این بود که ظهر و شب نماز جماعت می خواندند، هر کسی می توانست در باغ آنجا با امام تماس بگیرد و معمولا امام نیم ساعت، سه ربع ساعت زودتر از نماز بیرون می آمدند و برای حاضرین سخنرانی می کردند بعد از نماز مغرب و عشا هم امام می نشستند و برای حضار صحبت می کردند و اگر کسی سوالی داشت جواب می دادند. این برنامه منظمی بود که هر روز تکرار می شد. روزهای تعطیل و خاصی ما داشتیم، مثل تاسوعا، عاشورا و اربعین یا روزهای یکشنبه که در آنجا تعطیلات رسمی بود و دانشجویان از اطراف حتی از کشورهای دیگر می آمدند. در این روزها آنجا معمولا شلوغ شد و امام برنامه فوق العاده داشتند و برای مراجعین سخنرانی می کردند، سخنرانی های امام ضبط و پیاده می شد و بعد تکثیر و ترجمه می شد، به خبرگزاری ها هم می دادیم. به مناسبت هایی هم که امام اعلامیه صادر می کردند، باز هم آن ها را به زبان های مختلف ترجمه کرده، به خبرگزاری ها می دادیم.

نکته ای که لازم به تذکر است این است که دولت فرانسه ابتدا از مصاحبه امام با خبرگزاری ها جلوگیری کرد؛ ولی در اثر فعالیت های پیگیر برادران، این محدودیت برداشته شد و امام اجازه مصاحبه کردن هم یافتند. خبرگزاری های مختلف فرانسه، آلمان، ژاپن، انگلیس و آمریکا هر یک مصاحبه هایی ترتیب می دادند. یکی از مهم ترین و جالب ترین این مصاحبه ها گفت و گوی امام با سی بی اس آمریکا بود که آن ها قول داده بودند آن را در ۴۴ ایالت آمریکا به طور زنده پخش کنند ولی متوجه شدیم با فاصله دو ساعت اختلاف وقت فرانسه با آمریکا آن مصاحبه را پخش کرده اند. همان شب که مصاحبه پخش شد، تلفن های زیادی از برادران ایرانی مقیم آمریکا داشتیم که تشکر می کردند، مخصوصا یک تلفنی را من جواب دادم که گفت: «ما تا به حال در آمریکا جرات اینکه بگوییم مسلمان و ایرانی هستیم نداشتیم، همیشه مسلمان ها در انزوا و حقارت بوده اند، ولی پس از این مصاحبه امام غرور و افتخاری در خود احساس می کنیم که مسلمان و ایرانی هستیم، امام ما را از انزوا نجات داده است.» تلفن های زیادی در این رابطه شد، مصاحبه های زیادی با شخصیت های علمی، سیاسی و مذهبی بسیاری که به دیدن امام می آمدند صورت گرفت که متن آن مصاحبه ها هم تکثیر شد. به این ترتیب مصاحبه نمودن امام هم آزاد شده بود و تقریبا هر روز مصاحبه داشتند که غیر از برنامه مرتب روزانه امام صورت می گرفت.

اصل موضوع، مراجعت امام از پاریس به ایران بود. پس از فرار شاه از ایران، امام تصمیم گرفتند که به ایران برگردند. البته دید امام و بصیرت امام، دیدی است که مختص به خود ایشان است و در کس دیگری این سیاست و بصیرت و سعه دید را سراغ نداریم. در پی این تصمیم تلفن ها، تلگراف ها و نامه ها ارسال شد و همچنین مسافرت هایی صورت گرفت تا امام از مسافرت منصرف شوند، حتی دوستان نزدیک امام هم که در آنجا همکاری نزدیک با امام داشتند، معتقد بودند تا حمایت نصف ارتش را جلب نکرده ایم مراجعت امام به هیچ وجه به صلاح نیست و خطرناک است. شاید افراد سیاسی از آمریکا و جاهای دیگر هم، توصیه کرده بودند که امام مراجعت نکنند؛ اما همان طوری که خود امام در سخنرانی ها مکرر فرمودند «وقتی من تصمیم گرفتم به ایران بیایم و دیدم که همه دنیا می گویند رفتن شما به ایران صلاح نیست، فهمیدم که این موضوع صلاح است و باید هرچه زودتر به ایران برگردم.» هنگامی که امام تصمیم گرفتند به ایران برگردند، فرودگاه های ایران به دستور بختیار خائن بر روی امام بسته شد و گفتند به هیچ وجه به هواپیمای امام اجازه ورود به ایران داده نخواهد شد.

در اینجا لازم است که نکته ای را برای روشن شدن اذهان برادران و خواهران مطرح نمایم؛ بعد از فرار شاه از ایران و آغاز حکومت بختیار خائن، ایادی شروع به فعالیت نمودند تا ترتیب ملاقاتی میان امام و بختیار را فراهم سازند، البته ملاقاتی بین امام و سید جلال تهرانی صورت گرفت. کیفیت آن ملاقات به این ترتیب بود که او در پاریس قصد رفتن به خدمت امام را داشت. امام فرمودند اگر از پست ریاست شورای سلطنت استعفا کند و علت استعفا را هم به اطلاع عموم برساند، او را می پذیرم. او نامه ای به عنوان استعفا خدمت امام نوشته بود؛ ولی امام نپذیرفتند و گفتند ایشان باید علت استعفایش را اعلام نماید که من چون شاه را خائن و غاصب سلطنت می دانم از این پست استعفا کرده ام. وقتی سید جلال تهرانی نامه اش را به این ترتیب تصحیح کرد، امام او را به حضور پذیرفت. بعد از این ملاقات بود که عده ای کوشیدند ترتیب ملاقات بختیار را با امام بدهند.

یک روز در پاریس در اتومبیل بودیم که یکی از برادران که زبان فرانسه می دانست، رادیو را باز کرد. مطلبی که خبرگزاری های خارجی اعلام کرده بودند، برای من ترجمه کرد که «امام ملاقات با بختیار را پذیرفته است.» بلافاصله ما به نوفل لوشاتو بازگشتیم، از برادران پرسیدیم چه شده است. گفتند بله امام این ملاقات را پذیرفته است. آقای دکتر یزدی و آقای قطب زاده گفتند: «ما هم مصاحبه انجام داده ایم و اعلام کرده ایم که بختیار می آید و امام هم او را می پذیرد.»

از ایران آیت الله منتظری و برادران دیگری که در مدرسه رفاه بودند، به ما زنگ زدند که این قضیه چیست و ما راضی نیستیم که امام چنین کاری بکنند و اگر امام، بختیار را بپذیرند به معنای خط قرمز روی انقلاب کشیدن است و به هیچ وجه صلاح نیست که امام با بختیار ملاقات کنند. من خدمت امام رسیدم و پیام آنان را گفتم و پرسیدم که آیا ملاقات خواهید کرد؟ امام نامه ای مرقوم فرمودند که اگر هم بنا باشد ملاقاتی صورت گیرد پس از این است که بختیار از پستی که دارد استعفا بدهد، پس از آن من او را خواهم پذیرفت و هرگز ملاقاتی با او در حالی که نخست وزیر باشد واقع نخواهد شد. ما این مطلب را به خبرگزاری ها دادیم که بلافاصله مخابره شد. بعد از این جریان بود که فرودگاه های ایران روی امام بسته شد.

پس از بسته شدن فرودگاه ها و اعلام اینکه به هواپیمای امام در ایران اجازه فرود داده نخواهد شد، خبرنگاران در نوفل لوشاتو جمع شدند و با امام یک مصاحبه بیست دقیقه ای ترتیب دادند. چون جمعیت بسیار زیاد بود، امام از بالای اقامتگاهشان یک سخنرانی بسیار جامع ایراد فرمودند که «ما صبر می کنیم تا هنگامی که فرودگاه ها باز شود. من به ایران خواهم رفت، از رفتن به ایران هرگز منصرف نشده ام.» پس از یک هفته و باز شدن فرودگاه ها، هواپیمایی از شرکت ایرفرانس کرایه شد و امام با همراهانشان به طرف ایران حرکت کردند.

بعد از نماز مغرب و عشا، پلیس نوفل لوشاتو که واقعا زحمت زیادی برای حفاظت و امنیت آن منطقه کشیده بودند تقاضا کردند به عنوان تودیع خدمت امام برسند. همه آن ها همراه رئیس پلیس نوفل لوشاتو به حضور امام رسیدند، امام به عنوان تقدیر، تشکرنامه ای نوشتند و به آن ها دادند. یکی از جملاتی که رئیس پلیس نوفل لوشاتو در آن جلسه گفت و بسیار جالب بود، این بود که گفت: «به برکت وجود شما در نوفل لوشاتو و در فرانسه، ما با شخصیت هایی تماس گرفتیم و آشنا شدیم که هرگز در دوران عمرمان برای ما چنین امکانی نبوده است. وجود شخصیتی مثل شما در پاریس و نوفل لوشاتو به ما چنین موقعیتی داد تا با عده ای از شخصیت های سیاسی، علمی، مذهبی آشنا شویم.»

بعد از رفتن آن ها برای عزیمت به ایران آماده شدیم، البته هواپیمایی اعلام کرده بود که چون احتمال دارد در ایران به هواپیما اجازه ورود ندهند، ما باید ذخیره بنزین برای مراجعت داشته باشیم؛ لذا نمی توانیم به اندازه ظرفیت هواپیما مسافر سوار کنیم، ظرفیت هواپیما حدود ۷۰۰ نفر بود؛ اما بیش از ۳۰۰-۲۰۰ نفر نپذیرفتند، در حدود ۲۵۰ نفر شاید بیشتر سوار هواپیما شدیم، به سوی ایران حرکت کردیم.

پس از آخرین نماز مغرب و عشای امام در نوفل لوشاتو از آنجا که همه برادران اصرار داشتند همراه امام به ایران بیایند، ایشان به یکی از برادران گفتند به آن ها بگویید که این سفر، سفر خطرناکی است و ما که برای رفتن به ایران سوار این هواپیما می شویم، صدی ۹۹ احتمال خطر است. یک درصد احتمال پیروزی است و کسی که می خواهد با ما و با این هواپیما حرکت کند باید این خطر را بپذیرد که همه حضار اعلام کردند ما در خدمت شما هستیم و هرگونه خطری را برای خود می پذیریم.

در طول راه هم گفت و گوهایی صورت گرفت. یکی از مطالبی که مطرح شد و مورد سوءاستفاده مغرضین قرار گرفت که خود من بارها مورد سوال واقع شدم که چرا امام چنین حرفی فرمودند؟ لازم می دانم در اینجا درباره آن توضیح دهم و آن اینکه پرسیدند «حالا که به ایران می آیید چه احساسی دارید؟» امام فرمودند: «هیچ احساسی ندارم.» یکی از اشکالاتی که می شد و مکرر از من می پرسیدند، این بود که چطور پس از ۱۵ سال دوری از وطن و با این همه کشته و شهید و معلول انقلاب در ایران امام هنگام آمدن به ایران هیچ گونه احساسی ندارند؟ من این مطلب را با خود امام در میان گذاشتم تا ببینم چه جوابی می دهند.

در مدرسه علوی خدمت امام رسیدم و در مورد این موضوع از ایشان سوال کردم. امام فرمودند «من جمله ای که گفتم در رابطه با آب و خاک ایران بود.» سوال دو جنبه دارد، یک وقت از امام می پرسند شما هنگام آمدن به خاک ایران، چه احساسی دارید؟ امام فرمودند برای من خاک ایران، خاک عراق، خاک فرانسه تفاوتی ندارد و من از اینکه قدم به این خاک می گذارم احساس فوق العاده ای غیر از اینکه در جاهای دیگری نداشتم، ندارم، اما احساس در برابر فداکاری های مردم، احساس در برابر شهدا، احساس در برابر معلولین انقلاب یا احساس در برابر آن همه عواطف و احساساتی که مردم ایران از خودشان نشان می دادند مطلب دیگری است. ایشان فرمودند: من در فرودگاه گفتم که این همه عواطف و احساسات شما بر دوش من سنگینی می کند و من نمی توانم در مقابل این همه عواطف و احساسات از شما تشکر کنم و این عاطفه امام در برابر ملت، فداکاری های مردم است؛ اما سوال اینکه آیا آمدن به خاک ایران برای شما احساس فوق العاده ایجاد می کند؟ جوابش منفی بود.

امام وارد ایران شدند که در هنگام ورود ایشان، استقبال عظیم و بی سابقه ای صورت گرفت که تاریخ انسانیت نظیر آن را به یاد ندارد. این استقبال با توجه به فشار و خفقان حاکم بر ایران، بسیار حیرت انگیز بود. قبل از حرکت امام از پاریس، در مدرسه رفاه کمیته ای به نام کمیته استقبال از امام تاسیس شد. از این کمیته به ما تلفن شد که برای ورود امام به تهران مقدماتی تهیه کرده ایم. مثلا مفروش نمودن فرودگاه، آوردن هلی کوپتر برای انتقال امام از فرودگاه به بهشت زهرا. خلاصه تشریفات را به عرض امام رساندم، امام ناراحت شدند و جمله ای که فرمودند این بود که «مگر کوروش می خواهد به ایران برود که چنین مقدماتی را آماده کرده اند، طلبه ای از ایران خارج شده، همان طلبه وارد ایران می شود، من باید در میان ملتم باشم و هرگز با هلی کوپتر از فرودگاه به بهشت زهرا نخواهم رفت، باید در میان مردم حرکت کنم.»

آیت الله منتظری وقتی از نظر امام آگاه شدند، معتقد بودند که این کار خطرناک است و ممکن است در میان ازدحام و شلوغی صدمه ای به امام وارد شود. ایشان می گفتند: هنگام رفتن من به اصفهان، چند نفر در اثر فشار جمعیت مجروح شدند، عبور امام از میان ازدحام جمعیت خطرناک است؛ ولی امام به هیچ وجه نپذیرفتند و می گفتند من باید در میان ملتم باشم، اگر هم از بین می روم در میان مردم از بین بروم، باید بدون تشریفات از میان مردم عبور کنم، به این ترتیب تشریفات حذف شد.

هنگام فرود هواپیما در فرودگاه مهرآباد، یک مرتبه مطلبی به زبان فرانسه از بلندگوی هواپیما پخش شد و به دنبال آن هواپیما اوج گرفت، با این برنامه بسیاری از آن ها که در هواپیما بودند، دچار وحشت شدند و رنگشان را باختند. تنها کسی که هیچ گونه تغییری در قیافه اش حاصل نشد شخص امام بود، من از کسی که پهلوی من نشسته بود و زبان فرانسه می دانست پرسیدم: چه شده است؟ او گفت: اعلام کرده اند که ستاد استقبال آماده فرود آمدن هواپیما نیست؛ بنابراین می بایست یک ربع، بیست دقیقه هواپیما در فضا باشد تا آن ها آماده شوند.

پس از نشستن هواپیما در باند فرودگاه، استقبال پرشور مردم غیرمترقبه بود. بسیاری از افرادی که همراه ما بودند، مخصوصا حاج مهدی عراقی مکرر گفتند آماده کشته شدن، تیرباران شدن باشید. ممکن است در فرودگاه امام را بگیرند ببرند و ما را به رگبار ببندند؛ ولی وقتی در فرودگاه پیاده شدیم و با آن جو پر از احساسات و عواطف مردم مواجه شدیم مایه خوشحالی و امیدواری ما شد. امام در فرودگاه مهرآباد نطقی ایراد فرمودند.

ماشینی برای سوار شدن به کنار هواپیما آوردند، پس از خروج امام و احمد آقا از در، بلافاصله در را بستند و می خواستند مانع ورود ما که همراهان امام بودیم بشوند. حاج مهدی عراقی، من و چند نفر از برادران خود را در وسط در حائل قرار دادیم، به احتمال اینکه نکند امام را از ما بگیرند و ببرند، پافشاری کردیم و خود را از در عبور دادیم. آن ها حتی روی من اسلحه کشیدند که اگر تکان خوردی می سوزی.

حدود بیست افسر مسلح نیروی هوایی ماشینی را که قرار بود امام سوار شوند، محاصره کرده بودند. وقتی امام در را باز کردند که سوار ماشین شوند در حالی که انتظار هیچ عکس العملی از ایشان نمی رفت، برگشتند و رو کردند به افسرانی که مسلح ایستاده بودند فرمودند: «تا کی شما افسران نیروی هوایی خوابید؟ چرا بیدار نمی شوید؟ تا کی باید بختیار خائن بر شما حکومت کند!» این دو سه جمله امام به قدری در آن ها اثر گذاشت که بی اختیار دو سه متر از ماشین امام فاصله گرفتند. امام سوار ماشین بنز شدند ولی بعدا یک رنجرور آوردند. افرادی می خواستند همراه امام سوار شوند و از «در کنار امام نشستن» برای خود موقعیتی کسب کنند؛ ولی امام فرمودند، غیر از احمد کسی با من سوار نشود، امام و احمد آقا سوار ماشین شدند و به طرف بهشت زهرا حرکت کردند. ازدحام جمعیت و شعارهایی که در طول راه داده می شد مطلبی است که بر همگان روشن است.

پایگاه خبری ساعدنیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.

دیدگاه ها
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
تصویری بسیار قدیمی از 17 سالگی آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب/ساده زیستی رهبر از ابتدای زندگی (455 نظر) بهترین گردو ایران متعلق به کدام شهر است (243 نظر) (عکس) دمپایی‌های لاکچری بچه‌های دهه شصت / هر کی از اینا برای بچش می‌خرید خیلی لاکچری بود ... (212 نظر) میز عزای ساده و بدون تجملات مادر محسن کیایی، مجری برنامه صداتو +عکس/ روحشون شاد چه چهره دلنشینی داشتن (189 نظر) حضور چهره های فوتبالی در بیمارستان و روحیه دهی به علی دایی در عیادت از اسطوره فوتبال+ عکس/ مهدی رحمتی، عادل فردوسی‌ پور، کارلوس کی‌روش و ... (84 نظر) (عکس) زیبایی بی حد و اندازه روژان سریال نون خ در عکسی که هدیه بازوند در اینستاگرامش منتشر کرد / مهیار حق داره این قدر عاشقش باشه ... (76 نظر) خلاقیت خنده دار و هوشمندانه قصاب اهوازی برای فریب گوسفند و قربانی کردنش حماسه آفرید+عکس/ مغز تو رو باید طلا گرفت😂 (52 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب/ سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم...+ویدیو (40 نظر) میز عزای شیک پسر نسرین مقانلو با گل آرایی منحصر به فرد و شمع و تسبیح/ حیف جوونیش+عکس (40 نظر) خلاقیت خنده دار قصاب اصفهانی در کشاندن مشتری به مغازه با تزئین فوق خلاقانه کله پاچه‌ها+عکس/ خوش ذوقی از در و دیوار میریزه😂 (38 نظر) خونه زندگی رحمان رحیم سریال پایتخت (مصطفی و مجتبی بلال حبشی) در واقعیت به سبک سلیقه 90 درصد ایرانی ها/ خونه نگو سمساری بگو😅 (35 نظر) علی دایی: دکترها گفته بودند شاید زیر عمل زنده نمانم+عکس/ همیشه عضو خانواده پرسپولیس هستم/ همه درآمدم را در ایران سرمایه‌گذاری کردم (32 نظر) خلاقیت بامزه یک پدر ایرانی روی کلید کولر حماسه ساز شد/ این یادداشت بانمک پربازدید شد+عکس (31 نظر) تقسیم وظایف در جلسه مهم به شیوه رهبر معظم انقلاب: من چای درست کردن را خوب بلدم و چای میدهم! (23 نظر) نگاهی به ماشین لوکس و هوش پَران مجید واشقانی بازیگر سریال هفت سر اژدها/ این ماشین نیست هواپیماست + عکس (21 نظر)
دیگران می‌خوانند   
افشاگری جالب وحید سریال نون از پشت صحنه: در چابهار چندین بار بیهوش شدیم رونمایی هدیه بازوند، روژان سریال نون خ از عکس باحال با همکارانش در پشت صحنه/ چقدر این عکس زیباست حرکت تحسین برانگیز یک کارمند وظیفه شناس و شریف مترو در تهران/ ایران و ایرانی به وجودت افتخار میکنه+عکس رونمایی از پسر و همسر جوان سید بشیر حسینی داور برنامه عصر جدید/ چقدر پدر و پسر شبیه هم هستن!+عکس (ویدئو)سبحان ا...؛ تولد یک توله سگ به رنگ سبز لیمویی خبرساز شد خانه پدری ساده و بدون تجملات علیرضا بیرانوند +عکس /شیک در عین سادگی... سکانس خنده دار متهم گریخت: وقتی بی بی قاطی میکنه😂 خلاقیت منحصر بفرد شهرداری تهران در پیاده رو خیابان عباس آباد حماسه ساز شد+عکس رونمایی از نوزاد خوشگل و بامزه ریما رامین فر، همای پایتخت+عکس / عاشقانه های ریما و امیر جعفری ارزش صد بار دیدن رو داره👌 مراسم تولد جگرسوز زهره فکور صبور،ستایش سریال دلنوازان در خانه ابدی اش و گریه های دلخراش مادرش/ روحش شاد+ عکس فال انبیاء روزانه جمعه 7 اردیبهشت ماه 1403 ویو زیبا از باغ ویلای باصفای افسانه چهره آزاد مادر پارسای دلدادگان / یک تعطیلات آخر هفته دلچسب +ویدئو شبی که محمود احمدی نژاد مهمانِ خانه ابدی مادرش شد و در آن خوابید+عکس/روحش شاد و یادش گرامی... خلاقت خنده دار یک ایرانی در استفاده بهینه از دسشویی و روشویی حماسه آفرید+عکس/هیتلر هم مغز تو رو نداشت... فال ابجد روزانه جمعه 7 اردیبهشت 1403 فال قهوه با نشان روز جمعه 7 اردیبهشت ماه 1403 فال حافظ با تفسیر امروز جمعه 7 اردیبهشت 1403+فیلم خلاقیت خنده دار پدر ایرانی برای ضد سرقت کردن موبایلش حماسه خلق کرد+عکس/ سلطان تامین امنیت محله خودتی و بس🤣 فال روزانه امروز جمعه 7 اردیبهشت ماه 1403 فال شمع روزانه امروز جمعه 7 اردیبهشت 1403 سفر به ایران قدیم؛ پسر روزنامه‌فروش با جراحی دختر شد+عکس کشف حیرت‌انگیز «فکّ انسان» در یک سنگ 1 میلیون ساله لحظات ثبت شده از حرکات نوزاد داخل رحم مادر+ویدئو/فقط یک مادر میتونه این سختی ها رو به جون بخره 🥺❤ خلاقیت نشاط‌آور و تحسین برانگیز یک راننده تاکسی با ماشین پر از گل برای مسافران/ ذوق و شوق آقا رحمان پربازدید شد+عکس نگاهی به استایل سرتاسر مشکی بهرام افشاری بازیگر قد بلند سینما/ سبیل چه بهش میاد +عکس ویدیویی دیده نشده از دیدار رامبد جوان و رهبر معظم انقلاب/ سوال جالب آقای بازیگر وقتی تقریباً 20 ساله بود +ویدیو مهران مدیری: 700 بار احسان علیخانی را به برنامه دعوت کردیم و هر بار یک بهونه ای آورد+ویدئو/از معده درد تا کلیه درد برای نیامدن به برنامه... نگاهی به استکان کمر باریک و نعلبکی مینا مختاری در خانه باصفایش/ چای و استکان کمرباریک و گُل، ترکیب زندگی وقتی نمک شرکت کننده بیشتر از مهران مدیریه+ویدئو/همه از خنده رفتند روی هوا (تصاویر) حواشی بازدید وزیر علوم از برگزاری کنکور در دانشگاه الزهرا (س) رونمایی از لوگوی جدید دانشگاه تهران در جشن تولد نود سالگی لب ساحل با آهنگ عرفان طهماسبی چه شود.../ وای اگر عشق مرا وارونه تعبیر کند... +فیلم انتقام باورنکردنی یک گوسفند از چوپان/فک کنم از چند جا تَرَک خورد+ فیلم تیپ و ظاهر متفاوت «مهمت» سریال پایتخت بعد پنج سال بدون گریم تلویزیونی/ مگه داریم این همه تغییر؟+عکس خلاقیت خنده دار تازه داماد ایرانی در ندادن رمز کارت بانکش به همسرش حماسه آفرید+عکس/ بنازم به این مغز 😂 خوانندگی حیرت انگیز پسر سوپرمارکتی با صدای بهشتی و زیباش در برنامه صداتو/ عالی اجرا کرد+ویدیو کشف هولناک جسد دست و پا بسته زن ثروتمند در کمد کَل‌کَل خنده دار محسن کیایی با بانوی شیرازی و شبنم مقدمی سر پارک دوبل خانم ها/ فقط جواب آخرش عالیه😂+ویدیو سفر به شهر ترابزون: آشنایی با آداب و رسوم محلی گلف بازی کردن بانمک و ناشیانه مهدی طارمی و علیرضا بیرانوند+ویدیو/ فقط تمرکز کردن طارمی که نتیجه نداد😂
تیتر امروز   
فال روزانه امروز جمعه 7 اردیبهشت ماه 1403 فال شمع روزانه امروز جمعه 7 اردیبهشت 1403 کشف حیرت‌انگیز «فکّ انسان» در یک سنگ 1 میلیون ساله خلاقیت نشاط‌آور و تحسین برانگیز یک راننده تاکسی با ماشین پر از گل برای مسافران/ ذوق و شوق آقا رحمان پربازدید شد+عکس فال ابجد روزانه جمعه 7 اردیبهشت 1403 (تصاویر) حواشی بازدید وزیر علوم از برگزاری کنکور در دانشگاه الزهرا (س) رونمایی از لوگوی جدید دانشگاه تهران در جشن تولد نود سالگی فال انبیاء روزانه جمعه 7 اردیبهشت ماه 1403 فال قهوه با نشان روز جمعه 7 اردیبهشت ماه 1403 فال حافظ با تفسیر امروز جمعه 7 اردیبهشت 1403+فیلم کشف هولناک جسد دست و پا بسته زن ثروتمند در کمد افشاگری جالب وحید سریال نون از پشت صحنه: در چابهار چندین بار بیهوش شدیم بیوگرافی و زندگی خصوصی دنیا جهان‌منش،مهناز سریال نون خ و همسرش+ تصاویر جذاب و دیدنی آزار زنان در مراسم ترحیم؛ متهم به مادرمرده هم رحم نکرد /مرد موطلایی از طعمه‌ها فیلم سیاه می‌گرفت رونمایی باورنکردنی جواد خیابانی از ماشین ساده و ایرانی‌اش
منتخب روز   
عکس عروسی امیر جعفری و ریما رامین‌فر، همای سریال پایتخت فیک و تقلبی از آب درآمد / هوش مصنوعی داره وارد مراحل ترسناکی میشه! (عکس) تیپ و استایل فوق‌العاده شیک و لاکچری یاورِ سریال فاصله‌ها بعد از 14 سال در عربستان سعودی / ببینیدش نمی تونید بشناسید! فروش ویلای روف گاردن دار و استخر دار حسن جوهرچی، فرهاد سریال فاصله‌ها توسط دخترش در شمال ! / در منطقه‌ای تهرانی نشین!!! سلفی دونفره نعیمه نظام دوست با سلطان کمدی ایران که یکسال حق نداشت منتشرش کنه! / چه ست آدیداسی پوشیده مهران مدیری ... سلفی آسانسوری علیرضا نیکبخت با همسر دومش که بیشتر از جانش او را دوست دارد / کراش دهه هشتاد فوتبال ایران حالا مرد زندگی شده ... (عکس) تعجب کاربران خارجی فضای مجازی از حجاب کامل همسر ستاره لیورپول / دنیا با حجاب جای زیباتری نیست؟ (عکس) بیتابی همسر و فرزندان شهرام عبدلی، بازیگر نقش مهران در سریال فاصله‌ها، بر سر پیکر بی جان او / تو کاری با دلم کردی که فکرشم نمی کردم ... (عکس) همبازی بودن آقای بیاتی، خواستگار فهیمه در پایتخت 5 با بازیگر معروف در فیلم نوستالژیک دهه شصتی / روحش شاد ... ویدئویی باورنکردنی از مرد سومالیایی که با نصف مغزش زندگی می کند/ بیچاره چه بلایی سرش اومده رودررویی با یک تمساح آن‌ هم فقط با یک ماهیتابه +فیلم متقاضیان عمره بخوانند/ آخرین وضعیت و شرایط ثبت‌نام حج عمره 1403 اعلام شد طرح 100 میلیارد پوندی برادر اسامه بن لادن برای ساخت طولانی ترین پل معلق جهان+عکس