یادداشتی از دکتر سیدجواد میری
دکتر نعمت اله فاضلی در گفتگویی که داشتیم مدعی بود که نقدهای اینجانب به وضع مدیریت در دوران دکتر قبادی "شخصی" است. البته همانطور که پیشتر اشاره کرده ام عدم درک درست از سنن جامعه شناسی باعث شده است که دکتر فاضلی نتواند بین مفهوم "خصوصی" و "شخصی" تمایز قائل گردد و این دو را یکی بپندارد. وانگهی مفهوم "شخصی" در بستر "سازمان" مترادف با "امر عمومی" است زیرا "زمان سپری شده" شخص در چارچوب سازمان هیچگاه ذیل مفهوم شخصی به معنای متداول آن (که در زبان محاوره در برابر عمومی تعریف می شود) نیست. اما حال این چه ربطی به بحث کنونی ما دارد؟ یکی از نقدهای من به آموزش عالی و مدیریت دکتر قبادی این است که بدون درک درست از ساختار علوم اجتماعی دست به "تغییرات سلیقه ای" در چینش محتوای علم زده اند و جالب است نقد این ساختار توسط دکتر فاضلی تعبیر به "مسائل شخصی" شده است که البته خود او در نابودی جامعه شناسی در پژوهشگاه نقش کلیدی داشته است و در دو سطح مسئول می باشد: یکی در سطح پرورش نیروهای آینده جامعه شناسی که با به تعطیلی کشاندن تحصیلات تکمیلی پروهشکده بزرگترین ضربه را زده است و دیگری در چینش و جذب نیروهای غیر مرتبط در دوران مدیریت خویش در پژوهشکده که در آینده در این باب بیشتر خواهم نوشت. اما نکته جالب اینجاست که بر اساس اسناد رسمی خود پژوهشگاه ، پژوهشکده مطالعات اجتماعی و ساختار آن مصوب دستگاه های بالا دستی می باشد و این در حالیست که نقدهای مرا دکتر فاضلی "شخصی" و ریاست پروهشگاه آن را مبتنی بر "عدم اطلاع" وانمود کرده اند. حال به این سند توجه کنید:
"مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی در سال 1369، پس از تغییر سازمان و تشکلات آن، از سوی «شورای گسترش آموزش عالی» عنوان پژوهشگاه گرفت و تشکیلات سازمانی آن در خرداد ماه سال 1372 به تصویب نهایی سازمان امور اداری و استخدامی کشور رسید. در سال 1373، شورای عالی پژوهشگاه به منظور تأکید بر گرایش علوم انسانی در تحقیقات پژوهشگاه، عنوان «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» را برای این نهاد برگزید که از تصویب شورای عالی گسترش آموزش عالی نیز گذشت".
در این سند به صراحت گفته شده است که ساختار پژوهشگاه چگونه صورتبندی شده است و سپس در همین سند که به تصویب دستگاه بالا دستی رسیده است به ساختار پژوهشکده علوم اجتماعی اشاره شده است:
"پژوهشکده مطالعات اجتماعی (گروههای پژوهشی: جامعه شناسی نظری ـ فرهنگی، بررسی مسائل اجتماعی و روانشناختی ایران، جامعه شناسی تاریخی ایران، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، مطالعات توسعه، امنیت و جامعه، مطالعات زنان".
جالب است بدانید که یکی از اهداف اصلی پژوهشگاه به عنوان
"دومین وظیفه نیز به آموزش نیروی انسانی مجرب و تعلیم دانشجویان و تربیت پژوهشگران در حوزه های مختلف علوم انسانی ارتباط دارد؛ که از طریق بخش تحصیلات تکمیلی پژوهشگاه انجام می شود".
البته این دومین وظیفه پژوهشکده مطالعات اجتماعی در دوران مدیریت دکتر قبادی نه تنها توسعه نیافت بل کاملاً نابود شد و جالب این است که دکتر فاضلی دوران مدیریت قبادی را "دوران توسعه" پژوهشگاه مفصلبندی نظری کرده است. در دوران پیش از قبادی در پژوهشکده مطالعات اجتماعی ما دانشجویان فوق لیسانس داشتیم و قرار بر این بود که مانند بسیاری دیگر از پژوهشکده ها که کوچکتر از مطالعات اجتماعی هستند ما نیز دانشجو برای دوره دکتری اخذ کنیم و در این راستا دکتر کسرایی که تجربیات بسیاری در حوزه مدیریت دانشگاه های بزرگ کشور داشت گام های مهمی برداشت ولی دکتر قبادی کاملاً تحصیلات تکمیلی پژوهشکده مطالعات اجتماعی را تعطیل کرد. البته نقش مخرب فاضلی در این پروسه تخریب قابل بحث است و این بحث در روایت تاریخی جامعه شناسی به عنوان یکی از فصل های تاریخ شفاهی جامعه شناسی در تاریخ این کشور باید ثبت شود که چگونه رقابت های مخرب رشته ای بین مردمشناسی و جامعه شناسی در پژوهشگاه خود را نشان داد و چگونه علقه های دانشگاهی باعث تخریب ساختار پژوهشگاه شده است. به زبان دیگر، هم قبادی و هم فاضلی خاستگاه پروهشی ندارند بل به عنوان نیروهای دانشگاه تربیت مدرس و علامه طباطبایی به پژوهشگاه تحمیل شده اند و فهم درستی از ساختار پژوهش در کشور ندارند و در این باب وزیر علوم مقصر اصلی است که مدیریت پژوهشگاه را به دست نیروهای دانشگاهی (و غیر مرتبط) داده است. مدیریت پژوهشگاه باید از درون خود پژوهشگاه و به دست نیروهای پژوهشی باشد که فهم عمیق تری از روند پژوهش دارند و بدانند که چگونه پژوهش و آموزش را ترکیب کنند و ذیل اهداف کلان کشور قرار دهند. حال ما در وضعیتی هستیم که پژوهشکده مطالعات اجتماعی عملاً از اهداف سازمانی خود ساقط شده است و اهداف آن به تعلیق درآمده است. نکته دیگر این است که دو گروه اصلی مصوب شورای گسترش به دست دکتر قبادی و در طی
یک جلسه "غیر حرفه ای" توسط خانم دکتر توحیدلو که هیچ فهم دقیقی از پژوهشکده مطالعات اجتماعی ندارد دستور به حذف دو گروه اصلی در علوم اجتماعی داده است. جالب است که این خبط هم مقصر و طراح اصلیش دکتر قبادی است که فردی را در بدو ورود رئیس یک پژوهشکده :من درآوردی" کرد و سپس او را بر سریر قدرت و تصمیگیری در این بزرگترین پژوهشگاه کشور نشاند. حال نقد من بر وزارت علوم این است چرا در قبال این نقدها سکوت اختیار کرده اید؟