داستان های هزار و یک شب / شب پانزدهم : حمّال و دختران ( قسمت هفتم)
به گزارش سرویس جامعه ساعد نیوز، یکی از متون ادبی چندملیتی که زنان در آن حضوری روشن و فعال دارند، کتاب هزار و یک شب است. قهرمان قصّههای این کتاب، زنی با تدبیر و هوشیار است که با نقل قصّههایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به خودآگاهی میرساند. روند قصهگویی شهرزاد در کتاب هزار و یک شب نشان میدهد که او، کاملاً هوشمندانه و آگاهانه برای نجات جان خواهر خود و دیگر دختران سرزمینش تلاش میکرده است.
** این داستان زیرمجموعه داستان حمّال و دختران می باشد.
شهرزاد قصه گو که تا امشب از دست شهریار شاه خونریزی نجات پیدا کرده بود در شب پانزدهم قسمت هفتم داستان شیرین حمّال و دختران را برای شهریار حکایت کرد و داستان را نصفه گذاشت تا شبی دیگر جان خود را نجات دهد در این داستان که شهرزاد قصه گو حکایت کرد وقتی همه ی در خانه این دختران بودند این ها کارهای عجیبی کردند که پادشاه حاضر نتوانست خویشتن داری کرده و سوالی نپرسد او گفت چرا این کار ها را انجام می دهید که ناگهان دری باز شد و چند مرد قوی هیکل وارد شدند در این یکی از دختران گفت قبل از اینکه گردنتان را بزنیم داستان خود را برای ما بگویید.
در ویدیویی که تماشا کردید گدای سوم تمام سرگذشتی که باعث شده بود نابینا شودا تعریف کرد و گدای سوم نیز داستان زندگی اش را آغاز کرد درحالیکه مدعی بود داستانش از داستان زندگی دو گدای قبلی بسیار عجیب تر است شهرزاد در این قسمت داستان را تا جایی پیش برد که دختران خواستند داستانشان را تعریف کنند.
برای شنیدن ادامه داستان در روزهای آتی نیز همراه ساعدنیوز باشید.
در شب شانزدهم خواهید خواند...
در شب پانزدهم این داستان، شهرزاد قصه گو ادامه داستان حمّال و دختران را حکایت خواهد کرد و ادامه حکایت دختران را خواهید شنید.....
با ما همراه باشید.
برای خواندن داستان های هزار و یک شب اینجا کلیک کنید.