در این روزگار نامراد که بر این کهن بوم و بر، سنگ فتنه و باران بلا می بارد و از هر کرانه ای از این بیشه پرشرر زوزه گوش آزار کفتاری به گوش می رسد، یاوه گویی دیکتاتوری خودشیفته در باب آذرآبادگان ایران زمین ، شعله ای در انبان باروت ایرانیت ده ها میلیون ایرانی درانداخته است.
خلیفه خودخوانده و متلون المزاجی که روزی با داعش نرد عشق می بازد و مسیر ترانزیت اهریمنان بددین و سفاک می شود و روزی دیگر با تمام عِده و عُده بر عفرین بی پناه می تازد و برای زنان و کودکان بی دفاع به سان تیمور لنگ رجزهای فاتحانه می خواند و سال هاست به بهانه هماوردجویی با پارتیزان های کورد از فترت کنونی بغداد سوء استفاده می کند و روستاهای فقیر شمال عراق را به خاک و خون می کشد. از یک طرف ژست صهیونیست ستیزی و حمایت از غزه را می گیرد؛ اما از سوی دیگر عملاً هم پیاله قاطبه بدمستی های قداره کشان تل آویو است.
به بهانه کودتایی نافرجام و شاید خود خواسته، به سان استالین ده ها هزار نفر را به صلابه می کشد، دیکتاتوری شوونیست(Chauvinisme) که از یک سو تلاش می کند تا در قامت آتاتورک عرض اندام کند و موجودیت و هویت تاریخی بیش از 20 میلیون کورد را عملاً انکار می کند و از بام تا شام در تنور شوونیسم ترکی می دمد و از سویی دیگر ردای سلطان سلیم را بر تن می کند و داعیه دار احیای خلافت به تاریخ پیوسته عثمانی می شود و تفرُق های فتنه آفرین فرقه ای را در جان ناخوش احوال جهان اسلام احیا می کند و ...
اردوغان سال هاست که سیاست راهبردی تنش صفر با همسایگان را به کناری گذارده و در ساز بد آهنگ نوعثمانی گری می دمد و دن کیشوت وار ردای خلافت را بر قامت ناساز بی اندام خویش می پوشد، واقعیت آن است که در آشفته بازار بلازده این روزهای منطقه، خلیفه در تعطیلات تاریخ مانده و استانبول به دنبال دلالی ماکیاولیستی و رانتخواری استراتژیک است.
روابط همه جانبه جمهوری آذربایجان با رژیم صهیونیستی فرصتی برای او فراهم کرده تا به مدعیان منطقه ای جمهوری اسلامی ایران و در صدر آنها تل آویو و واشنگتن پیام دهد که آماده است تا به مثابه دلالی دم غنیمتی در این ژئوپلتیک عافیت سوز و آنارشیک در پروژه مهار و مجاب سازی ایران نقش آفرین باشد و از قِبَل این خوش خدمتی مجالی یابد تا از سقوط روزافزون اقتصاد ترکیه جلوگیری کند و از ولیمه آشتی جویی با اسرائیل بی نصیب نماند.
ژست های این سال های اردوغان یادآور صدام در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی است از یک طرف علقه های قومی را در بوق و کرنا می کند و روحیات میلیتاریستی و اغواگرانه صهیونیست ستیزی دارد و در پرده آخر هم محتمل است که تقابل با تهران و ام القرای شیعه را برای دلبری از افراطیون قومی- مذهبی در دستور کار قرار دهد.
اما به نظر می رسد که بهتر آن است تا مورخان منصف و عقلای قوم به او یادآور شوند که تجربه مذموم و هزیمت یافته سلسله نبردهای عثمانی و صفوی که منجر به قریب به ۲۵ جنگ و حدود ۲۰ معاهده شد، فقط به فرسایش دو قدرت مسلمان انجامید و البته فرجامی بهتر از پاره پاره شدن امپراتوری پرمدعای عثمانی در قالب معاهده استعماری و تحقیرآمیز سایکس-پیکو برای خلیفه استانبول در پی نداشت.
اردوغان باید بداند که آذربایجان جان جاویدان ایران بزرگ است و قطعه ای بزرگ و ابدی از ارکستر ایرانیت است، از هزاره های رفته تاکنون این تبار سلحشور، نگاهبانان آتش نامیرای این حریم مهرورزی بوده اند و هر گاه آفتاب اقبال ایران بزرگ را ابری سیاه تیره داشته است، دلیران وطن پرست آذری نام نامی مام میهن را بر جریده عالم دوام بخشیده اند، قریب به هزار سال است که غالبا آذری زبانان ایران در صدر سیادت، هویت و حاکمیت بوده اند.
روزگاری که ایران در حضیض فترت، هزیمت و ملوک الطوایفی گرفتار بوده است، ایران به همت و مهابت شاه اسماعیل و شاه عباس و ...به سان ققنوس از خاکستر این روزگار شوم رفته پرگشود و احیا شد، با وجود بی کفایتی و زمان ناشناسی شاهان قجر، تاریخ کهن این مرز و بوم دلیری های عباس میرزا را از یاد نخواهد برد.
بیرقداران انقلاب مشروطه دلاورانی مانند ستارخان و باقرخان بودند که با نای نای جان باور داشتند که خاک می خوریم؛ اما خاک نمی دهیم...
اندیشه ورزان، علما، اکابر و قهرمانان آذری ایران زمین به سان اختران جاویدان آسمان این مرز و بوم در درخششند.
به راستی اردوغان می داند که اگر کسی قرار است مدعی آن سوی ارس شود، این ما هستیم که سابقه قرن ها سیادت بر این گستره را داریم و باکو، دربند، شروان، قراباغ، گنجه و ...فقط در نتیجه ترکمن چای شوم از مام میهن جدا افتاده اند ؟!!
به قول مرحوم حیدر علی اف اگر بنابر الحاق و انضمام باشد، دست به تن برمی گردد و نه تن به دست ...
ای کاش خلیفه استانبول از یاد نمی برد که در هنگامه کودتا با حمایت کدام کشور توانست دوباره بر اریکه قدرت تکیه زند و مجال یابد تا با تیغ آخته بر صغیر و کبیر بتازد و حال چنین با بی مهری و قدرناشناسی در پی دلالی تکمیل پروژه محاصره ژئواستراتژیک تهران نمی بود.
در هنگامه جنگ اخیر آذربایجان و ارمنستان بنا به فهمی برآمده از دارالاسلام و دارالکفر و البته قراردادها و وقایع تاریخی سه دهه اخیر، ایران جانب هم کیشان آذری خویش را گرفت تا جایی که حتی رهبری کشور بر حق مغفول مانده سرزمینی باکو صحه گذارد و پیشتر هم امامان جمعه چهار استان بزرگ آذری کشور این جانبداری و حمایت را رسماً ابراز داشتند و حال منتهای ناسپاسی است که اردوغان و حتی دولتمردان باکو این گونه سخن بگویند و آب به آسیاب پان تورک های اغواشده و هیجان زده وطنی بریزند.
او جاهل باشد یا تجاهل کند، واقعیت ابدی آن است که ایران قلب هارتلند ژئوپلتیک جهانی است و این منزوی سازی های تحمیلی مسبوق به سابقه تاریخی و جبر منزلت راهبردی ایران، خشت بر آب زدن است.
فارغ از داعیه های شعار گرایانه، ایرانی ها با هر میزان از ناهمخوانی و دل آزردگی متقابل، همواره بر سر صیانت و سیادت از موجودیت تاریخی و هویت ملی خود هم داستان بوده و هستند.
این ارکستر بزرگ از پگاهان پیدایش بشر تاکنون با سازهای بسیار دیرسال و خوش نوایی از آذری ها، کوردها، لرها، فارس ها، اعراب، بلوچ ها و...هارمونی یافته و ترنم نوای آن اکناف عالم را آکنده است.
در فرجام کلام بدیهی می نماید که سکوت و مماشات نخبگان حوزوی و دانشگاهی و قاطبه رجال هماره متنازع سیاسی نازیبا و ناپذیرفتنی است و کمترین توقع آن است که قاطبه علما و امامان جمعه و به ویژه امامان جمعه محترمی که در بحبوحه جنگ قره باغ در حمایت از حق مغفول مانده تاریخی آذربایجان بیانیه ای صریح دادند، اکنون نیز از کیان این سامان مانند همیشه دفاع کنند.
سلبریتی های پرهیاهو و هشتگ باز هم بد نیست که لابلای فالوئربازی ها و نامربوط گویی های اینستاگرامی و ورود در حوزه هایی که غالباً ارزنی تخصص در آن ندارند، دست کم در این ساحت خطیر اندکی تعهد به خرج دهند.
باور داریم که به گاه خطر و خیانت، مردمان این سرزمین تجلی وحدت در عین کثرت بوده اند و اکنون باید از این سامان سترگ تنها و تنها یک نوا خطاب به هر متوهمی به گوش برسد:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری