دنیای رنگی و خوشمزه بابک امیری مخترع ساندویچ بُمبی در ایران
15 ماه است که در اینستاگرام فعالیتم را شروع کردم. قبل از ورود به عرصه اینستاگرام، کارم رستوران داری، و مشاوره در زمینه تأسیس رستوران بود.
ساعد نیوز: خودتان را معرفی کنید و بفرمائید که چطور شد که رفتید سمت اینستاگرام و به یک چهره تبدیل شدید؟
بابک امیری: من بابک امیری هستم. 29 سالم است. 16 سال سابقه آشپزی و رستوران داری دارم. از بچه های دوره اول هتل داری در ایران هستم. دیپلم هتل داری، کاردانی جهانگردی و هتل داری و لیسانس آشپزی بین المللی دارم. از سال 1385 وارد عرصه کافه داری و رستوران داری شدم. 8 سال است که رستوران خودم را دارم. اسم رستورانم بابر برگر است و رستورانم 3 تا شعبه دارد یکی تو خیابون ستارخان، یکی در استاد معین و یکی هم در مجتمع تجارت جهانی. 15 ماه است که در اینستاگرام فعالیتم را شروع کردم. قبل از ورود به عرصه اینستاگرام، کارم رستوران داری، و مشاوره در زمینه تأسیس رستوران بود. من خودم وقتی کارم به صورت تخصصی روی رستوران داری متمرکز بود با این بچه های بلاگر برای تبلیغ رستورانم ارتباط گرفتم. اولین کسی که از مجموعه ما تبلیغات گذاشت، عمو روحی بود. بعد این که عمو روحی آمد بابر برگر؛ میلاد تستر اومد؛ بعد از اون، امیر جابری، فود اسپای و دیگران. به تمام بچه های بلاگر من سفارش دادم حتی اونایی که فقط 50 هزار فالوور داشتند. تو یک خانواده 4 نفره بزرگ شدم یک خواهر کوچکتر از خودم دارم. پدرم بیزنس مَن هست و نمایندگی سامسونگ را دارد و تو کار واردات صادرات و ساخت و ساز هم فعالیت هایی دارد. تو خانواده ما سابقه این فعالیت رستوران داری به نوعی وجود دارد. عموی پدرم آشپز هما بود و عموی مادرم هم یکی از چلوکبابی های معروف را در شهر ری داشت.
بَه رُخُ ببین!
ساعد نیوز: شما در پیجتون نوشتید "بَه رُخُ ببین!" این عبارت را در تمام ویدئوهاتون هم به کار می برید. داستان این عبارت چیه؟
بابک امیری: داستانش این است که وقتی من 14 سالم بود برای یک دوره آموزشی کار در کافه ثبت نام کردم. بعد از آن، دیدم یکی از دوستام در یک کافی شاپی کار می کنه و من هم به هوای اون، رفتم اون کافی شاپ. دوستم روز چهارم دیگه سر کار نیومد. آن کافه شلوغ شد و من به صاحب آن کافه گفتم که من بلدم و می تونم کمکت کنم. شروع کردم به کمک کردن. آخر شب به من گفت که آیا می مونی پیش من به رونق بیشتر کافه کمک کنی. من هم باهاش کار کردم. دو سه ماه دیگه همان کافه را از خود اون صاحب کافه اجاره کردم. این "بَه رُخُ ببین!" یادگاری همون کافه است. من خودم یک آدم شوخ طبعی هستم. اومدم تو کافه این قانون را وضع کردم که هر کی وارد کافه میشه به جای این که بگه سلام و احوال پرسی کنه باید بگه "بَه رُخُ ببین!" چون نمی شه این جمله رو بدون انرژی گفت. حتی اگه حالتم خوب نباشه و کلی مشکل داشته باشی برای گفتن این جمله باید با انرژی باشی. بعد یک مدت این تبدیل شد به تیکه کلام که هر کی من رو تو خیابون و بیرون هم می دید می گفت "بَه رُخُ ببین!" حتی زمانی که عمو روحی برای تبلیغ بابربرگر اومده بود مغازه همین جمله "بَه رُخُ ببین!" را استفاده کردم. خیلی به طبع مخاطبین چسبید و بعداً که خودم پیج زدم و کارم رو شروع کردم، این جمله تبدیل شد به تیکه کلام اصلی خودم.
من اولین کسی بودم که تو اینستا کلیپ ترکیبی با حضور چند بلاگر معروف را باب کردم.
ساعد نیوز: شما در پیجتون ویدئوهای خیلی جالبی با همکاری بلاگرهای دیگه تولید و منتشر می کنید. ترکیب خیلی جالبی است. آیا این نوع تعاملات فقط به خاطر بیزنس و کار هست یا واقعاً ارتباط صمیمی ای با بلاگرهای دیگر دارید؟
بابک امیری: نه فقط به خاطر بیزنس نیست. من با این دوستان خیلی صمیمی هستم. با عمو روحی، فود اسپای، کامیار، رابین فود، پیام و پدر شکمو و مهدی پارسا رفاقت نزدیکی دارم. ارتباط من با مهدی پارسا خیلی زیاد است. من اولین کسی بودم که تو اینستا این نوع کلیپ ترکیبی را باب کردم. به دلیل قدرت بیان قوی ام همه چیز را فی البداهه می گم. اصلاً این طور نیست که دیالوگ ها را اول روی کاغذ بنویسم و بعد بخونم. من برای دیالوگ گفتن فکر نمی کنم. الان زوج عمو روحی و من و کامیار سنگینترین ترکیب تو اینستا است که اگه برای یک مغازه ای تبلیغ بذاریم اون مغازه منفجر می شه. دیالوگ هایی هم که می گم همه اش تو لحظه متولد می شن و به همین دلیل گیرایی دارند.
من نذری پنجشنبه ها را با 5 تا لقمه نون و پنیر زمانی که کافه کوچک در یک پاساژ داشتم شروع کردم.
ساعد نیوز: یکی از نکته های قشنگ پیج شما نذری دادن است. پنجشنبه ها نذری می دی و این واقعاً یک اتفاق خیلی ویژه است. هستند کسایی که می گن این ویدئوها برای جذب فالوور بیشتر است ولی ما می خوائیم از زبان خودت درباره این نذری دادن ها بشنویم؟ چرا این کار را می کنی؟
بابک امیری: من این کار را با 5 تا لقمه نون و پنیر زمانی که کافه کوچک در یک پاساژ داشتم شروع کردم. بچه های ضایعاتی شبها ساعت 12 تا 12 و نیم جلوی پاساژ جمع میشدند تا ماشین بیاد دنبالشون. یک شب مغازه را بستم و داشتم از پاساژ خارج می شدم، دیدم چندتا از این بچه ها جمع شدن جلوی پاساژ. اولش خیلی عادی از کنارشون داشتم می گذشتم دیدم یکی از این بچه ها داخل این گونی داره دنبال چیزی برای خوردن می گرده. یکی از بچه ها از اون پرسید که چی کار می کنی؟ گفت دو روزه چیزی نخوردم!! من اون روز خیلی مشتری داشتم و مغازه خیلی شلوغ بود و تقریباً هیچ چیزی تو مغازه نداشتم فقط یک قالب پنیر برای صبحانه گرفته بودم با چند تا نون لواش که حاضر کرده بود برای صبح! برگشتم سریع سمت پاساژ؛ نگهبان پاساژ یک آقایی بود به نام عزیز؛ گفتم عزیز آقا لطفاً در رو باز کن من تو مغازه کار دارم. رفتم داخل مغازه و با 5 تا لقمه نون و پنیر برگشتم. هر شب این کار را می کردم و دیدم هی جمعیت این بچه ها داره اضافه می شه و بچه هایی هم که در مسیرهایی دیگری سوار این ماشین میشدند می آمدند کنار پاساژ تا هم لقمه بخورن هم از اونجا برن خونه. ژامبون، اولویه یا سوسیس بندری برای اونا درست می کردم. دو هفته خبری از این بچه ها نشد و یک ورز پنجشنبه دیدم 25 نفر از این بچه ها جمع شدند جلوی کافه. تعجب کردم! گفتم پس کجا بودید این مدت؟ گفتند که مسیرمون عوض شده یک مدتی جای دیگه ای مشغول بودیم. از این به بعد فقط پنجشنبه ها میائیم اینجا! این طوری شد. من قبل از این کافه هم زمانی که تو رستوران ها کار می کردم به عنوان سالن دار یا ظرفشور و تخته کار، همیشه لقمه هایی را تهیه می کردم می بردم داخل ماشین و وقتی داشتم می رفتم خونه به این سوپورهای خیابون یا کارتون خواب ها می دادم.
"به نام خداوند ریاکاری!"
8 سال پیش وقتی رستوران زدم. پنجشنبه های من با 20 تا 50 تا ساندویچ شروع شد و هی نم نم زیاد شد. یک بار به خودم گفتم یک ویدئو بذارم از این کار ببینم مردم فیدبکشون چطوره؟ خیلی ها نوشته بودند که این ریاکاریه!! یک بار تو ویدئویی گفتم "به نام خداوند ریاکاری!" منظور این بود که آقا اگه این ریاکاریه خوب شما هم این کار بکنید تا شکم چند تا بنده خدا پر بشه تا گرسنه نخوابند. بعد از مدتی این دیدگاه ها عوض شد و دیدم مردم دارن میان سمت من. خیلی ها تو دایرکت به من پیام دادند که ما رو هم تو این کارت شریک کن. یک بار 1200 تا ساندویچ درست کردم بردم گرمخونه خاوران. شب یلدای دو سال پیش بود. کاملاً اتفاقی این گرمخونه رو پیدا کردم. خیلی از پرسنل این مجموعه ها من رو می شناسن. بعضی ها شماره کارت می خوان برای پول فرستادن که می گم نیازی نیست! همین که گفتی می خوای کمک کنی کافیه! یک بار یک ایرانی مقیم کانادا ده میلیون تومان ارسال کرد و 1000 تا ساندویچ اولویه ما درست کردیم دادیم به نیازمندان.
ما باید به این مسأله توجه کنیم که صداقت اساس این کاره. شما باید خودت باشی و راه خودت را بری.
ساعد نیوز: شما الان به یکی از چهره های پرطرفدار در اینستاگرام تبدیل شدید. خیلی از جوونا دوست دارن بیان این سمت چون وضعیت اشتغال تو کشور با مشکلات اساسی روبرو است. چه توصیه ای به این جوونها دارید و رمز موفقیت خودت رو چی می دونی؟ چه عواملی باعث شد که این طوری گل بکنی؟
بابک امیری: با ادا درنیاوردن! واقعیت اش این است که من همینی هستم که شما دارید می بینید. من حرف زدنم همین طوری داش مشدی است با همه همین طوری صحبت می کنم. مخلصتم داداش! ادا در نمی آرم. به خاطر همین، مخاطب من رو دوست داره و با من ارتباط برقرار می کنه. نمیشه با قیافه گرفتن و نقش بازی کردن مخاطب جلب کرد. این قصه در مورد باقی چهره های درخشان فضای مجازی هم صادق است. آدمای موفقی مثل عموروحی همین طوری هستند. خودشون هستند. نمی شه یکی بیاد بخواد ادای من رو دربیاره. اینطوری نمی شه. ما باید به این مسأله توجه کنیم که صداقت اساس این کاره. شما باید خودت باشی و راه خودت را بری. این فضای مجازی نامحدوده و می تونی خلاقیت خودت را تا بی نهایت ارائه بدی. ولی تو مغازه محدودیت وجود دارد. الان من بخوام روز چهارشنبه 6 تا استوری بذارم پشت سر هم می دونم استقبال چندین برابر می شه ولی ربات هم بذاری تو آشپزخونه باز دقت و کیفیت می آد پائین. من خودم اولین کسی هستم تو ایران که ساندویچ بمبی چند کیلویی را راه انداخته. پیتزا زعفرونی را من اولین بار زدم و هنوز هم فقط من این پیتزا را می دم دست مشتری.
یک عده فکر می کنند چون اینجا فضای مجازیه دیگه حرف از حلال و حروم بی معنیه! این درست نیست. همه جا حلال و حروم معنا داره.
بنابراین، یکی خلاقیت دیگری صداقت. باید با اصول بری جلو. یک عده فکر می کنند چون اینجا فضای مجازیه دیگه حرف از حلال و حروم بی معنیه! این درست نیست. همه جا حلال و حروم معنا داره. حتی وقتی برای کسی سفارش انجام می دم و بازدهی پائینه سعی می کنم یک طوری براش جبران کنم. جوونایی که می خوان بیان تو این خط باید بدونند که این کار رو نمی شه با لاکچری بازی و اینجور کارها پیش برد. باید ایده داشته باشند والا با ادا درآوردن و این حرفها کسی نظرش جلب نمی شه. ما تو ایران غذاهای محدودی داریم. با این محدودیت تنها راه موفقیت تو زمینه فودبلاگری خلاقیت است. خیلی وقتا تو دایرکت از من درباره این مطالب سؤال می کنن همین جواب رو بهشون می دم که آقا خلاقیت کلید موفقیت هست. شما باید با خلاقیت بتونی نظر مخاطب را جلب کنی.
من از بچگی عاشق غذا بازی بودم. دو سوم وقتم رو تو آشپزخونه گذراندم.
ساعد نیوز: خیلی از کسایی که نسبت به فضای مجازی دید بدی دارند همه بلاگرها را با نام زشت "شاخ فضای مجازی" خطاب می کنند. نظرت در مورد این آدما چیه و با چه توضیحاتی می تونی نظر این افراد رو عوض کنی؟
بابک امیری: شاخ فضای مجازی یک چیز دیگری است! اصلاً چه ربطی بین بلاگری و شاخ فضای مجازی هست؟! من یک تخصصی دارم؛ یک آشپز و رستوران دار هستم و غذا را می شناسم به مردم می گم آقا من این رستوران را به شما معرفی می کنم برید اینجا غذای خوب بخورید. شاخ فضای مجازی داره از راه دیگه ای می ره. می آد زندگی لاکچری خودش رو نشون می ده و این حرفا. واقعاً کار ما خیلی دشواره. من وقتی می رم داخل آشپزخونه واقعاً خیس آب می شم. تو یک دستت نور هست تو یک دست دیگه دوربین واقعاً وضعیت دشواریه!! همیشه تو ماشین دو سه تا تی شرت دارم. من خودم مغازه دار هستم و مجازی نیستم. پلاک دارم و کدپستی و لوکیشن دارم. داریم به بیزنس های مختلف تو حوزه غذا کمک می کنیم. این طوری به رونق کسب و کارها کمک می کنیم. من از بچگی عاشق غذا بازی بودم. دو سوم وقتم رو تو آشپزخونه گذراندم. منتظر بودم تا مادرم از خونه بره بیرون می رفتم تو آشپزخونه با چیزایی که بود غذا درست می کردم. با اون ابزارهایی که زمان بچگی تو آشپزخونه بازی می کردم الان تو مغازه ام دارم برای مردم غذا می پزم. این یک چیز دیگه است و شاخ مجازی یک چیز دیگه. طرف از ماشین و خونه اش عکس می گیره می ذاره تو اینستا! یادم هست یک وقتی داشتم تو ماشینم یک ویدئویی می گرفتم دیدم تو کامنتا نوشته پس چرا دور فرمونت پاره پوره است!!! والله براش نوشتم وقت نمی کنم عوضش کنم....
رؤیای من افتتاح یک رستوران خفن ایرانی و کار خیر برای افراد نیازمنده.
ساعد نیوز: شما با توجه به فعالیت تان و تلاش هایی که می کنید الان به یک زندگی کاملاً مرفه و لاکچری رسیده اید. سؤال من این است که واقعاً بابک امیری معنای زندگی اش چیست؟ برای چه هدفی داری تلاش می کنی؟
بابک امیری:من از دوران بچگی همیشه دوست داشتم که یک رستوران دار بزرگ شوم. به دلیل همین رؤیا با سختی های مضاعفی تو زندگی ام واقعاً مواجه شدم. پدرم با این کار من بسیار مخالف بود. می گفت که من همه چی دارم و نیازی نیست پسر من برای دیگر برنج و خورشت بار بذاره!! پدرم دو تا نمایندگی سامسونگ را داشت و من تصمیم گرفتم برای رسیدن به آرزوم کارگری بکنم. تا به این سن که رسیده ام یک هزار تومنی از بابام نگرفتم!! اگر بابام مال و منالی داره این مال و منال برای خودش است و خانواده و من هم برای خودم تلاش می کنم و پول درمی آرم. شاید این به دلیل این است که آدم قُد و یک دنده ای هستم ولی رسیدن به آرزوی زندگی ام ارزش این را دارد. با کارگرهای شهرستانی روی کف رستوران خوابیدم. فقط به خاطر یک آرزوی بزرگ. می خوام یک رستوران دار بزرگ بشم. عموی مادرم صاحب چلوکبابی معروف توکل تو شهر ری بود. آدم دست به خیری بود. برای خانواده های کم بضاعت، مراسم عروسی را با یک سوم قیمت برگزار می کرد! این انگیزه من از همون بچگی ام بوده و هست! آخرین کاری هم که میخوام بکنم افتتاح یک رستوران ایرانی خفن و بزرگ هست.
در مورد طرح محدودیت اینترنت ابهامات زیادی وجود داره/ مالیات باید در ازای خدمات باشه/ خدماتی که به اینفلونسرها ارائه می شه دقیقاً چیه؟
ساعد نیوز: الان مسأله محدود کردن فضای مجازی یا بستن اینستاگرام تو جامعه خیلی داغه حتی بحث گرفتن مالیات از اینفلونسرها. چه نظری درباره این موضوعات داری؟
بابک امیری: مالیات زمانی برای یک صنف در نظر گرفته می شه که او صنف اتحادیه داره. مثلاً من رستوران دار هستم؛ زیر نظر اتحادیه رستوران دارها دارم فعالیت می کنم. به ازای مالیاتی که میدم خدمات دریافت می کنم. چه کم چه زیاد. سؤال من درباره اخذ مالیات از اینفلونسرها اینه که در ازای این مالیات چه خدماتی قراره به ما داده بشه؟! من جوون که تو فضای مجازی دارم فعالیت می کنم چه آپشنی قراره در ازای پرداخت مالیات در اختیارم قرار بگیره؟! آیا امنیت شغلی دارم؟ آیا امنیت پیج من تأمین می شه؟ آیا شغل من به عنوان یک بلاگر به رسمیت شناخته می شه؟ خیلیا به عنوان یک شغل اصلی از این طریق ارتزاق می کنن. من رستوران خودم را دارم و اگه یک روز این فضای مجازی تو کشور جمع بشه برمی گردم به رستورانم ولی درباره اون بقیه که این شرایط رو ندارند چی؟ بنابراین به اعتقاد من در این مورد به خصوص باید منطقی و عاقلانه رفتار بشه. خیلی ابهام تو این مسأله هست.
2 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش