تأملاتی درباره فال حافظ و درستی یا نادرستی آن
دکتر علی عباسعلی زاده فارغ التحصیل دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. وی رساله دکتری خویش را زیر نظر یکی از حافظ پژوهان بزرگ ایران یعنی استاد محمد رضا شفیعی کدکنی نوشته است. مقالات متعددی در مجلات علمی پژوهشی ممتاز از دکتر عباسعلی زاده در زمینه های مختلف ادب پژوهی منتشر شده است. ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه فسا استان فارس دیار حافظ شیرازی هستند. فال حافظ یکی از جذابیت های فرهنگی ایران است و هر کس که در این مرز و بوم با حافظ آشنا است، تجربه ای در زمینه فال حافظ دارد. ولی پرسش این است: عیار درستی فال حافظ چقدر است؟ چه اندازه می توان به لسان الغیب شیرازی و سخنانش تکیه کرد؟ آیا دوای درد دل ما به راستی با سخن حافظ گره خورده است؟ اینها پرسش هایی است که دکتر عباسعلی زاده طی یادداشتی اختصاصی برای ساعد نیوز به آنها پاسخ داده است:
به جرأت می توان گفت دیوان حافظ تنها کتابی است که در تمام خانه های ایرانی و شاید در بیشتر خانه های فارسی زبانان دنیا پیدا شود، تا آنجا که بسیاری او را قرآن فارسی نامیده اند، جدا از درستی و نادرستی این مطلب، وجود این نامگذاری بی شک خود گویاترین دلیل برای اهمیت و جایگاه مقدس این دیوان در نزد ایرانیان و فارسی زبانان است. ملقب کردن حافظ به عنوان “لسان الغیب” نیز خود تأیید دیگری بر این مطلب است. تفأل به دیوان حافظ برای کسب امید یا آگاه شدن از آینده و….سالیانی است که به یکی از رفتارهای فرهنگی ما ایرانیان تبدیل شده است، به عنوان مثال فال زدن و خواندن شعر حافظ یکی از رسوم جدایی ناپذیر شب یلداست و یا بسیاری حتی برای گرفتن فال قائل به رعایت آداب و مراسمی نیز هستند؛ از وضو گرفتن، قسم دادن حافظ به شاخ نبات تا گفتن: ای حافظ شیرازی تو کاشف هر رازی … همچنین شنیده ایم که حتی برخی از بزرگان نیز به دیوان او تفأل زده اند، مانند شهریار؛ که در انتخاب تخلصش از شعر حافظ مدد گرفته است. همه ی اینها نمونه هایی است که گویای جایگاه ویژه حافظ در فرهنگ ما ایرانی ها و فارسی زبانان است. قبل از آنکه بخواهیم به صورت تخصصی به این مطلب بپردازیم و گوشه ای از راز این ماجرا را آشکار سازیم، گفتن چند نکته ضرورت دارد:
- در همین ابتدای سخن لازم است بیان کنم که هدف از این بحث، تأیید و تشویق و یا بازداری مردم از انجام این رفتار نیست بلکه می خواهیم به عنوان پدیده ای اجتماعی آن را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم و پاسخ این سوال را دریابیم که چرا میان این همه شاعر ما تنها به دیوان حافظ شیراز تفأل می زنیم، و دیگر اینکه چرا عده ای حتی به این باور رسیده اند که حافظ پاسخشان را داده است؟
- نکته دیگری نیز که باید توضیح داده شود این است که این پدیده دارای دو ساحت است: یکی ساحت اعتقادی و قلبی و دیگری ساحت صورت و فرم آن (البته فرم در معنای گسترده آن)؛ این نکته بدیهی را همین ابتدا می گویم که جنبه اعتقادی و قلبی این مطلب را نمی توان و نمی شود مورد بررسی قرار داد، چرا که مربوط به ساحت درونی آدمی است، و راهی جهت شناخت آن وجود ندارد، بنابراین قابل بررسی و صدق و کذب نیست و ما را با آن کاری نیست، فقط می ماند بررسی جنبه ی دوم این مسأله. در ادامه به اندازه دانش خود کوشش خواهم کرد از لحاظ بررسی صورت و شکل شعر حافظ پاسخی به پرسش های گفته شده داده شود.
دکتر شمیسا در کتاب سبک شناسی شعر، حافظ را جزء شاعران گروه تلفیق قرار داده است؛ اگر بخواهم به زبان ساده داستان این گروه را بیان کنم به شرح زیر است:
غزل و قصیده در ادبیات فارسی دارای دو رودخانه اصلی و مهم است؛ یکی همان شعرهای ابتدایی فارسی که با رودکی و فرخی و …شروع شد و در قرن هفتم با شعر سعدی به کمال خود رسید، دیگری شعرهایی که رنگ و بوی عرفانی دارند، یا به عبارت دیگر عارف_شاعرانی که مفاهیم عارفانه خود را به زبان شعر بیان کردند؛ که این جریان با سنایی شروع شد و با عطار ادامه مسیر داد و به وسیله مولانا در قرن هفتم به اوج زیبایی خود رسید. آری چنانکه می دانیم ما در قرن هفتم دو قله رفیع داریم یکی سعدی، پیروز شعر عاشقانه! و دیگری مولانا، فاتح شعر عارفانه! حقیقتا در قرن هفتم شعر فارسی به اوج تکامل هنری خود رسیده و دچار بن بست شده بود، در این میان تنها رفتار رندانه، که به شعر فارسی جانی دوباره بخشید تلفیق این دو جریان در یکدیگر بود؛ به عبارت دیگر شاعران این گروه(گروه تلفیق)، شعر عاشقانه را از سعدی و شعر عارفانه را از عطار و مولوی گرفتند و در یکدیگر ادغام کردند وحاصل شعری شد گه رنگ و بوی هر دو گرایش را داشت و مشخص است کاربردی ترین آرایه ادبی، که بیشترین کمک برای رسیدن به این هدف می کرد، آرایه ی”ایهام” بود. مگر نه این است که هدف از ایهام به “وهم افکندن” مخاطب و رسیدن به لذت ادبی که از رهگذر این کوشش برای کشف معنای واقعی به دست می آید. آری این شاعران که سرآمد آنان حافظ است به گونه ای شعر سرودند که هم می توان برداشت عارفانه کرد و هم عاشقانه و چنانچه می دانیم حافظ استاد بلامنازع و خداوندگار بکارگیری آرایه ایهام در شعر فارسی است. رفتار رندانه دیگری که این شاعران انجام دادند آوردن مفاهیم موجود در قصاید و مثنوی ها به عرصه غزلیات بود؛ مانند مدح پادشاهان و مفاهیم اجتماعی _ انتقادی و دینی.
بنابر آنچه گفته شد، با یک حساب ساده می توان فهمید چرا احتمال پاسخ دادن شعر حافظ به کسی که فال می زند بیشتر از بقیه شاعران است. به عنوان نمونه، سعدی یا مولانا وقتی غزلی ۱۰ بیتی می سرایند تمام این ۱۰ بیت حول یک موضوع می گردد، عاشقانه است یا عارفانه، اما وقتی حافظ غزلی ۱۰ بیتی می سراید، تمام ابیات در مورد یک مطلب نیست به قول خودش نظمش پریشان است؛ یعنی هم عاشقانه است، هم عارفانه، هم سیاسی و انتقادی و هم مدح پادشاه، گاهی نقد مذهب و بیان ریا و گاهی نگاه خیام وار به زندگی … و جدا از فراوانی و گوناگونی مفاهیم مختلف در یک غزل، حساب کنید گردی از ایهام نیز بر آن می افکند و همه را مسحور گفته های ناگفته خود می کند؛ حال بنگرید چتر معنایی شعر حافظ تا چه اندازه می تواند گسترده شود و چه مفاهیمی گسترده و متنوعی را می تواند زیر پوشش خود درآورد. آری به راحتی می توان دانست که احتمال یافتن پاسخ از شعر حافظ بسیار بسیار بیشتر از شعر سعدی یا مولاناست که تنها در باب یک موضوع سروده شده است. البته می توان از طریق آنچه “یاکوبسن” ذیل تمایز ساخت استعاره بنیاد و ساخت مجاز بنیاد نام می برد نیز به این مسأله نگاه کرد و مورد ارزیابی و بررسی قرار داد، به امید خدا در نوشتاری دیگر از آن منظر نیز به این مسأله خواهیم پرداخت.
3 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش