به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از همشهری، این سارقان عجیب معمولا در خانوادههایی ثروتمند بزرگ شدهاند که هیچ مشکل مالیای ندارند و تنها انگیزهای که باعث میشود سراغ سرقت بروند، تجربه هیجان است. به همین دلیل نگاهشان به خلاف و تبهکاری، یک شکل عجییبی از تفریح و سرگرمی است.
این گزارش، ماجرای دزدانی است که با چنین انگیزهای عجیبی دست به سرقت میزنند.
همین چند روز پیش بود که پسر 22 سالهای توسط ماموران پلیس پایتخت دستگیر شد. او مسلط به 4 زبان دنیاست و در یک خانواده ثروتمند بزرگ شده است و به گفته خودش مشکلات مالی ندارد، بلکه صرفا برای سرگرمی و تجربه هیجان پایش در دنیای مجرمان باز شده است.
اسمش آرین است. او چند روز قبل وقتی با اعضای یک گروه سرقت راهی خیابانی در شمال پایتخت شده بود دستگیر شد.
همدستان وی برای ارتکاب سرقت قدم در یک ساختمان لوکس گذاشته بودند و او به همراه یکی از اعضای گروه، مقابل ساختمان ایستاده و کشیک می داد تا چنانچه مورد مشکوکی دید، همدستانش را خبر کند اما وقتی گشت پلیس رسید دستپاچه شد و همین موضوع به دستگیری او و اعضای دیگر گروه ختم شد.
او اما هرگز به دستگیری و زندانی شدن فکر نکرده بود و حالا که گیر افتاده به شدت پشیمان است. آرین در گفت و گو با همشهری میگوید: من فقط میخواستم هیجان سرقت را تجربه کنم. برای من شکل تفریح و سرگرمی داشت. البته بعد از هر سرقت سردسته باند به من پول هم میداد که خب من هم میگرفتم. اما پول اصلا برایم اهمیت نداشت. وقتی میدیدم بچهها درحالیکه مضطرب هستند وارد خانهها میشوند و در حالی که استرس دارند خانهها را خالی میکنند، حس هیجان خوبی داشتم. اینکه باید در کمترین زمان ممکن، سرقت را انجام داده و فرار کنی، برایم تجربه جالی بود.
آرین درباره عضویتاش در این باند هم میگوید: من کار ثابتی نداشتم. چون پدرم خیلی پولدار است و هوای مرا دارد. او یک تاجر ثروتمند است و من از کودکی علاقه داشتم که بازیگر شوم. در همان دوران در چند فیلم و سریال ترکیهای هم بازی کرد. چون به واسطه کار پدرم مدتی در ترکیه و مدتی در آلمان زندگی میکردیم. به همین دلیل به زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و آلمانی مسلط هستم.
یکبار دوستانم مرا دعوت کردند به یک مهمانی. در آنجا با سارقی آشنا شدم و وقتی فهمیدم به تازگی از زندان آزاد شده و باز هم سرقت می کند، از او خواستم تا مرا هم با خودش به سرقت ببرد. میخواستم شیوه و شگرد سارقان را از نزدیک ببینم. چون میخواستم در آینده فیلمساز شوم، نیاز به تجربه چنین هیجانی داشتم.
آرین درباره وظیفهاش در این باند هم میگوید: من فقط با آنها همراه می شدم تا کسی به سارقان مشکوک نشود. می دانید چرا؟ چون من پولدارم، لباس های شیک و گرانقیمت می پوشم. چهره موجهی دارم و خوشتیپم. اگر در خیابان کسی مرا ببیند قطعا متوجه میشود که آدم حسابی هستم. من با سارقان همراه می شدم تا اگر پلیس سر رسید یا در خیابان ما را دید، مشکوک نشود. علاوه بر این نقش زاغ زن را هم داشتم. یک آدم خوشتیپ و خوش لباس که میایستاد در گوشهای و خانهای که سارقان واردش شدهاند را زیر نظر میگرفت. خب کسی به چنین فردی مشکوک نمیشود. برای این کار هم سردسته باند شبی 2 تا 3میلیون تومان به من دستمزد میداد. البته من با باندهای مختلفی همکاری کردهام. از سرقت منزل گرفته تا سرقت خودرو، لوازم خودرو و سرقت کابلهای برق. سرکردگان این باند که تعریف مرا شنیده بودند، تماس میگرفتند و پیشنهاد همکاری میدادند و اگر حوصلهاش را داشتم قبول میکردم.
آرین در پاسخ به این سئوال که آیا خانوادهات خبر داشتند که با دزدان و خلافکار معاشرت میکنی و راهی سرقت میشوی نیز میگوید: نه. اصلا. اگر میدانستند که حالا اینجا نبودم. شاید فکر کنید معتادم اما نیستم. فقط گاهی گل می کشم و مشروبات الکلی مصرف می کنم اما معتاد نیستم و تا حالا در حدود 10 سرقت حضور داشتهام و در همه این مدت هرگز به دستگیری فکر نکرده بودم. اگر می دانستم روزی گرفتار خواهم شد و به زندان می روم هرگز تصمیم نمی گرفتم هیجان را تجربه کنم.
مرور پروندههای حوادثی نشان میدهد که افرادی مثل آرین کم نیستند؛ کسانی که تنها به خاطر تجربه هیجان و سرگرمی، سر ازدنیای تبهکاران در آوردهاند. نمونه دیگرش مردی بود که به جرم کیفقاپی و گوشی قاپی دستگیر شده بود. او قهرمان کشتی بود و مدال طلا داشت اما می گفت هیجان سرقت را دوست دارد. اینکه می تواند کیف یا گوشی مردم را از دستشان بقاپد و فرار کند برایش مانند برنده شدن در مسابقه بوده است. هرچند این قهرمان کشتی تصور می کرد دونده خوبی هم هست و می تواند به راحتی فرار کند اما در آخرین سرقت خود،وقتی پلیس سر بزنگاه مچ او را گرفت، نتوانست فرار کند و دستگیر شد.
شاید باور کردنی نباشد اما همه مجرمانی که خلاف می کنند، بی سواد و از قشر ضعیف جامعه نیستند، بلکه گاهی افراد تحصیلکرده هم فکر تبهکاری به سرشان می زند. مانند آقای مهندس تحصیلکرده ای که به خاطر تجربه هیجان تبدیل به مالخری حرفه ای شد که به سارقان سفارش سرقت می داد. این آقای مهندس پس از دستگیری به مالخری اعتراف کرد و گفت: من در بازار در زمینه خرید و فروش مواد غذایی فعالیت داشتم. اما یک روز تصمیم گرفتم هیجان سرقت را تجربه کنم. می دانید چرا؟ چون عاشق موتور و سرعت هستم. از وقتی نوجوان بودم پشت موتور می نشستم و در خیابانهای تهران پایتخت ویراژ می دادم. حتی در مسابقات هم شرکت می کردم. همین شد که افتادم در کار سرقت موتور. اما چه شد که افتادم در کار سرقت؟ همه چیز از روزی شروع شد که دوستانم گفتند بیا برویم سرقت. من هم نتوانستم نه بگویم. اولین موتور را که دزدیدیم، از هیجان سرقت خوشم آمد و همین شد که ادامه دادم. مدتی بعد دستگیر شدم و پس از آزادی تصمیم گرفتم دور سرقت را خط بکشم و این بار مالخری را انتخاب کردم. راستش مالخری کارش راحت تر است. به سارق سفارش سرقت می دهی و همان مدل و همان رنگ چند ساعت بعد مقابل در خانه ات است. بی آنکه خودت استرس بکشی!
شاید برایتان عجیب باشد که رستوران ارثیه پدری، ماشین مدل بالا و وضع مالی خوب هم نتوانست هیجان را به زندگی پسری جوان برگرداند و او تصمیم به سرقت گرفت تا به قول خودش هیجان مرده زندگیش را زنده کند. وقتی از او پرسیدند که چرا باید او با وضع مالی خوب سارق شود، لبخند می زند و می گوید:یک روز دلم میخواست در طرح پلیس، جلوی دوربینها بیایم و خبرنگاران از من سؤال کنند. هیجان و معروف شدن شاید دلیلی بود که با این همه ثروت به سراغ سرقت رفتم. من لیسانس مکانیک دارم و خبرهای حوادث را در روزنامه ها دنبال می کنم.البته دلم می خواست خلبان شوم، در کل دلم می خواست کاری انجام بدهم که هیجان داشته باشد! وی می گوید:
تخصص من سرقت انباری است؛ با خودروی شاسیبلند خودم مقابل خانههای لوکس به کمین مینشستم. به محض اینکه یکی از ساکنان بیرون میآمد، وارد پارکینگ شده و سرقت را انجام میدادم
مرور پرونده های اینچنینی و شنیدن اعترافات عجیب افرادی که می خواستند هیجان را تجربه کنند، نشان می دهد که آنها از مشکلات روحی و روانی رنج میبرند که بسترهای مختلفی برای بروز چنین بیماری هایی که به روح و روان برمیگردد وجود دارد. دکتر عزیزالله تاجیک اسماعیلی روانشناس با بیان این جملات به همشهری می گوید: هر فردی که متولد می شود ویژگی های منحصر به خودش را دارد که بخشی از آن اکتسابی است و بخش دیگر در خانواده یا جامعه شکل می گیرد. به عنوان مثال برخی در گروه افراد هیجان خواه قرار می گیرند و برخی دیگر از هرگونه هیجانی فرار می کنند. اما درباره افرادی که از گروه هیجان خواه هستند، باید گفت که این دسته از افراد، شخصیت های بی باک و نترسی دارند. اغلب ریسک پذیر هستند و برای تخلیه هیجان خود دست به هرکاری می زنند. خانواده ها باید به این دسته از افراد توجه بیشتری نشان بدهند چرا که اگر احساس طردشدگی درونشان قوت یابد، دست به هرکار خطرناکی خواهند زد. به عنوان نمونه باید حواسشان باشد که فرزندانشان با چه افرادی معاشرت می کنند و بعد تحت نظر مشاور و روانپزشک قرار بگیرند تا سلامت روان آنها مورد بررسی قرار بگیرد.
وی ادامه می دهد:پس از خانواده، جامعه نیز در زندگی این دسته از افراد هیجان خواه نقش مهمی دارد. به عنوان نمونه باید دید در جامعه چه الگوهایی برای تخلیه احساس هیجان وجود دارد و به آنها پیشنهاد می شود. پس در واقع منشا این اتفاقات،خانواده و زمینه های اجتماعی است.
این روانشناس درباره بستری که موجب می شود، این دسته از افراد برای تجربه هیجان به خلاف روی بیاورند، می گوید: دزدی کردن یک روش تخلیه هیجان است، هرچند الگوی نامناسب است اما می تواند به شکل یک رفتار ضد اجتماعی تلقی شود. یعنی فرد به دلیل بسترهای نامناسب و نابرابری هایی که در جامعه وجود دارد سعی در خالی کردن عقده هایش دارد. با خودشان می گویند حالا که بنیان جامعه بهم ریخته، من هم با انجام این کار ضربه ای به جامعه بزنم. درواقع برخی از این افراد استدلالشان این است. اما برخی دیگر نه.
وی ادامه می دهد: به عنوان نمونه،چند وقت قبل با پسر نوجوانی که در کانون اصلاح و تربیت زندانی است صحبت می کردم که او می گفت فرار از دست پلیس برایش هیجان آور است. اینکه می تواند به راحتی وسیله ای را سرقت کند و بعد پا به فرار بگذارد. او از اینکه می توانست پلیس را به چالش بکشد، احساس قدرت و هیجان می کرد. این فرد در یک خانواده پولدار بزرگ شده بود و مشکل مالی نداشت. وقتی از کودکی او پرسیدم متوجه شدم که وی از همان دوران کودکی حس طردشدگی را تجربه کرده است. لزوما پولدار بودن، دلیل بر این نیست که فرد خوشبخت است. بسیاری از پدر و مادر ها، به این فکر می کنند که اگر نیاز مالی کودک تامین شود دیگر مسائل دیگر بی اهمیت است و چه بسا که نیازهای دیگر کودک نادیده گرفته می شود ، در حالیکه باید ابتدا ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کودک دیده شود. اغلب این افراد پولداری که می خواهند هیجان را تجربه کنند نیاز به دیده شدن دارند .
این روانشناس درباره درمان این افراد گفت:بیشتر این افراد به دستگیری فکر نمی کنند و می گویند اگر می دانستند دستگیر می شوند هرگز دست به خلاف نمی زدند. درواقع به پایان و عاقبت کاری که انجام می دهند فکر نمی کنند. شناخت انگیزه های فرد هیجان خواه بسیار مهم است و با مشاوره درمانی، بستر زندگی سالم برای این افراد فراهم خواهد شد.
11 ماه پیش