لیست تمامی بدلیجات به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
Sunglasses |
عینک آفتابی |
He lowers his sunglasses to peer out with his brown eyes. |
عینک آفتابی اش را پایین می آورد تا با چشمان قهوه ای اش نگاه کند. |
Apron |
پیشبند |
They had duck tape on the corners and no ring apron. |
در گوشه ها نوار اردک داشتند و پیش بند حلقه ای نداشتند. |
Necklace |
گردنبند |
My husband gave me a $ 25, 000 diamond necklace. |
شوهرم یک گردنبند الماس 25000 دلاری به من داد. |
Watch |
ساعت |
He wears a wristwatch with an irritating bleep |
او یک ساعت مچی با صدای ناخوشایند می بندد |
Socks |
جوراب |
I put on a new pair of nylon socks |
یک جفت جوراب نایلونی جدید پوشیدم |
Tie |
کراوات |
He was wearing a suit and tie |
کت و شلوار و کراوات پوشیده بود |
Bow tie |
کراباته پاپیونی |
He looked so hot in his suit and bow tie |
با کت و شلوار و پاپیونش خیلی داغ به نظر می رسید |
Purse |
کیف پول |
a golf tournament with a million dollar purse I left my purse at home, so I can't buy anything after all |
یک تورنمنت گلف با کیف یک میلیون دلاری کیفم را در خانه گذاشتم، بنابراین نمی توانم چیزی بخرم |
Ring |
حلقه |
How can you be allergic to a gold ring? |
چگونه می توان به انگشتر طلا حساسیت داشت؟ |
Gloves |
دستکش |
He pulls on latex gloves and scours the counter with cleaner. |
او دستکش های لاتکس را می کشد و پیشخوان را با پاک کننده تمیز می کند. |
Scarf |
روسری |
she tucked her woolly scarf around her neck |
روسری پشمی اش را دور گردنش انداخت |
Umbrella |
چتر |
I put up my umbrella |
چترم را باز کردم |
Boots |
چکمه |
I'm going to christen my new walking boots on Saturday. |
من روز شنبه می خواهم کفش های پیاده روی جدیدم را تعمید بدهم. |
Mittens |
دستکش |
Cotton mittens will prevent the baby from scratching his own face |
دستکش های نخی از خراشیدن صورت کودک جلوگیری می کند |
Stockings |
جوراب ساق بلند |
The stockings were hung by the chimney |
جوراب ها از دودکش آویزان شده بود |
Earmuffs |
گوش بند |
Sarah picked up a pair of black earmuffs and placed them over her ears and slipped on a pair of black leather gloves as Alli started the target machine. |
سارا یک جفت گوش بند مشکی را برداشت و روی گوش هایش گذاشت و در حالی که آلی ماشین مورد نظر را راه اندازی کرد، روی یک جفت دستکش چرمی مشکی لغزید. |
Hair clip (U.K) – Bobby pin (U.S) |
گیره مو (بریتانیا) – سنجاق بابی (ایالات متحده) |
her hair was bobby-pinned up |
موهایش را با سنجاق بالا کشیده بود |
Hair band |
تل مو |
She points out a hairband on the pavement |
او به بند مو روی پیاده رو اشاره می کند |
Safety pin |
سنجاق قفلی |
The mine had a safety pin which was removed right before the deployment |
مین دارای یک سنجاق ایمنی بود که درست قبل از استقرار برداشته شد |
Pocket watch |
ساعت جیبی |
He is drawn as a young, cheerful man wearing a trench-coat and glancing at his pocket-watch |
او به عنوان یک مرد جوان و شاد ترسیم شده است که کتی به تن دارد و به ساعت جیبی خود نگاه می کند. |
انواع کلاه به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
Beanie |
کلاه عرقچین |
He's wearing a beanie with a propeller on top. |
او یک کلاه عرقچین با ملخ در بالا پوشیده است. |
Cap |
کلاه لبه دار |
He picked his cap up from the floor and stuck it back on his head |
کلاهش را از روی زمین برداشت و دوباره روی سرش 'bhaj |
Beret |
کلاه گرد و نرم پشمی |
a soldier wearing the light blue beret of the United Nations |
سربازی که کلاه آبی روشن سازمان ملل را پوشیده است |
Straw hat |
کلاه حصیری |
The town was once home to the world's largest straw hat factory |
این شهر زمانی محل استقرار بزرگترین کارخانه کلاه حصیری جهان بود |
Derby hat |
کلاه دندانی |
He wore a derby hat and a black overcoat buttoned across the chest. |
او یک کلاه دندانی به سر داشت و یک کت مشکی که دکمه های روی سینه را بسته بود. |
Helmet |
کلاه ایمنی |
Spaniard was standing in the dim light of the hall, dressed in sombre black armor; but the red plumes danced on his helmet |
اسپانیایی در نور کم سالن ایستاده بود و زره سیاه تیره پوشیده بود. اما پرهای قرمز روی کلاه خود می رقصیدند |
Top hat |
کلاه مردانه استوانه ای |
Around a table sit a woman and two men in top hats. |
دور یک میز یک زن و دو مرد با کلاه مردانه استوانه ای نشسته اند. |
Mortar board |
کلاه چتر گوش دانشکده |
The students donned robes and mortarboards for graduation. |
دانش آموزان برای فارغ التحصیلی، روپوش و کلاه چتر گوش دانشکده پوشیدند. |
لباس نوزاد به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
Overalls |
لباس های یک تیکه |
He changed his overalls for a suit |
او لباس های یک تیکه خود را عوض کرد |
Mittens |
دستکشی که چهار انگشت در یک جا و انگشت شست جدا گانه است |
He had also lost his left mitten |
دستکش چپش را هم گم کرده بود |
Beanie |
کلاه عرقچین مانند که جلوی آن سایبان دارد |
He usually wears his trademark gray crown beanie |
او معمولاً کلاه عرقچین خاکستری علامت تجاری خود را می پوشد |
Baby apron |
پیش بند بچه |
He wadded the apron into a ball. |
پیش بند را به صورت توپ درآورد. |
Socks |
جوراب |
He took his shoes and socks off |
کفش و جورابش را در آورد |
Diaper |
پوشک |
The youngest child was wearing a soiled diaper |
کوچکترین بچه یک پوشک کثیف پوشیده بود |
Singlet |
زیرپیراهنی و رکابی |
He 's very tall and well built and arrived in a singlet vest |
او بسیار قد بلند و خوش اندام است و با جلیقه تکی وارد شده است |
Shoes |
کفش |
She bought a pair of shoes. |
او یک جفت کفش خرید. |
Safety pin |
سنجاق قفلی |
He wears a safety pin in his nose and has two earrings on every ear |
او یک سنجاق قفلی در بینی خود دارد و در هر گوش دو گوشواره دارد |
لباس مردانه به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
Sweater |
ژاکت |
She grabbed her sack of clothes and scrambled into jeans and a sweater |
کیسه لباس هایش را برداشت و شلوار جین و ژاکت را در هم ریخت |
Shirt |
پیراهن |
I ran a marathon for that shirt |
من برای آن پیراهن یک مسابقه دو ماراتن دویدم |
Jeans |
شلوار جین |
you'll find plenty of distressed denim in jeans and jackets |
در شلوار جین و ژاکت های جین فراوانی خواهید دید |
Gloves |
دستکش |
She wore long gloves with her gown. |
او با لباس خود دستکش های بلند می پوشید. |
Suit |
کت و شلوار |
I bought a suit |
کت و شلوار خریدم |
Hawaiian shirt |
پیراهن هاوایی |
The bar is very informal, with all the employees wearing Hawaiian shirts |
بار بسیار غیررسمی است و همه کارمندان پیراهن هاوایی به تن دارند |
Singlet |
زیرپوش مردانه |
He 's very tall and well built and arrived in a singlet vest |
او بسیار قد بلند و خوش اندام است و با جلیقه تکی وارد شده است |
Business shoes |
کفش های مردانه رسمی |
The forest officers wore leather Business shoes and office clothes and carried sugar candies in their pockets. |
افسران جنگل کفش های رسمی و لباس اداری چرمی می پوشیدند و قندان را در جیب خود حمل می کردند. |
Flip flops |
دمپایی لا انگشتی |
Sofia slipped on oversized flip-flops Traci dug out of one of the closets. |
سوفیا روی دمپایی های بزرگی که تریسی از یکی از کمدها بیرون آورده بود، لیز خورد. |
Cardigan |
ژاکت کش باف پشمی |
Grace pulled her cardigan tightly about herself. |
گریس ژاکت کش باف پشمی اش را محکم روی خودش کشید. |
Sport shoes |
کفش ورزشی |
The company's non-vehicle-related activities include the manufacture of sports shoes and winemaking. |
فعالیت های غیر مرتبط با خودرو این شرکت شامل تولید کفش های ورزشی و شراب سازی است. |
Bow tie |
پاپیون |
Enter, on stubby legs and wearing a bow tie, the incomparable Henri. |
هانری بی نظیر، با پاهای کلفت و با یک پاپیون وارد شوید. |
Sleeveless shirt |
پیراهن بدون آستین |
She wears a pink sleeveless shirt with ribbons tied to it on both sides |
او یک پیراهن بدون آستین صورتی به تن دارد که در دو طرف آن نوارهایی بسته شده است |
Vest |
جلیقه |
She stripped out of her vest and hid her bag under the sink. |
جلیقه اش را در آورد و کیفش را زیر سینک پنهان کرد. |
Long-sleeve top |
تاپ آستین بلند |
I woke up early in the morning, put on a long-sleeved shirt and drove to the edge of the field to gather corncobs |
صبح زود از خواب بیدار شدم، پیراهن آستین بلندی پوشیدم و به سمت لبه مزرعه رفتم تا ذرت جمع کنم. |
Polo shirt |
پیراهن پولو (برند پولو) |
Today the uniform is back to a more muted green, and includes a white polo shirt |
امروز یونیفرم به رنگ سبز کمرنگ تری بازگشته است و شامل یک پیراهن پولو سفید است |
Jumper |
بلوز |
She wore a jumper that reeked of her own body odor. |
او بلوز پوشیده بود که بوی بدن خودش را می داد. |
Trench coat |
بارانی |
His trench coat was too heavy for her to lift by the time he finished stowing his gear. |
بارانی او برای او سنگین تر از آن بود که زمانی که او انبار کردن وسایل خود را به پایان رساند نمی توانست بلند کند. |
Bathrobe |
لباس حمام |
Betsy reached for a bathrobe and I pulled on my jeans |
بتسی دستش را به سمت حمام برد و من شلوار جینم را پوشیدم |
Cargo pants |
شلوار شش جیب |
His cargo pants lay on the bed beside him |
شلوار باری اش روی تخت کنارش دراز کشیده بود |
Swimsuit |
لباس شنا |
She was a good swimmer in her blue swimsuit. |
او با مایو آبی خود شناگر خوبی بود. |
Belt |
کمربند |
He wore a belt with a large brass buckle. |
او یک کمربند با سگک بزرگ برنجی بسته بود. |
Underpants |
زیر شلواری |
He must have special underpants to carry those big balls around. |
او باید زیر شلواری مخصوص حمل آن توپ های بزرگ را داشته باشد. |
Waistcoat |
جلیقه |
a man's sleeveless garment worn underneath a coat. |
لباس بدون آستین مردانه که در زیر کت پوشیده شده است. |
Pullover |
پلیور |
He was wearing a dark pullover and trousers or jeans, and drove a dark car. |
او یک پیراهن پلیور و شلوار یا شلوار جین تیره پوشیده بود و یک ماشین تیره را می راند. |
Umbrella |
چتر |
We bought an umbrella on the sidewalk that fit both of us underneath it. |
ما یک چتر در پیاده رو خریدیم که هر دوی ما زیر آن قرار داشت. |
Sunglasses |
عینک آفتابی |
Her sunglasses were perched on her head |
عینک آفتابی اش روی سرش بود |
Glasses |
عینک |
He needed glasses , but he wouldn't admit it. |
او به عینک نیاز داشت، اما قبول نکرد. |
Boots |
چکمه |
he led her to the window seat and kicked off his boots . |
او را به سمت صندلی پنجره هدایت کرد و چکمه هایش را به پا کرد. |
Wallet |
کیف پول |
We see not what is in the wallet behind. |
ما آنچه در کیف پشتی است نمی بینیم. |
Handbag |
کیف دستی |
The girl bought a nice handbag. |
دختر یک کیف دستی خوب خرید. |
اسامی لباس زنانه به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
Wedding dress |
لباس عروسی |
She looked magnificent in her wedding dress |
او در لباس عروسش باشکوه به نظر می رسید |
Sweater |
ژاکت |
She grabbed her sack of clothes and scrambled into jeans and a sweater |
کیسه لباس هایش را برداشت و شلوار جین و ژاکت را در هم ریخت |
T-shirt |
تی شرت |
He was dressed in a pair of baggy camouflage trousers, a blue-and-white hooped T-shirt and an unbuttoned flak jacket |
او در یک جفت شلوار استتار گشاد، یک تی شرت حلقه دار آبی و سفید و یک ژاکت فلک باز شده بود. |
Sheath dress |
پیراهن کوتاه |
She's wearing a fabulous black silk sheath dress and satin shoes. |
پیراهن کوتاه |
Gym clothes |
لباس های بدنسازی |
Dusty rose to pull on his gym clothes. |
رز برای پوشیدن لباس های باشگاهش بلند شد. |
Bra |
سینه بند |
I put on my bra and pants. |
سوتین و شلوارم را پوشیدم. |
Tank top |
تاپ رکابی |
My tank top kept falling off my shoulders as we flew down the stairs. |
وقتی از پله ها پایین می رفتیم تاپ رکابیم از روی شانه هایم می افتاد. |
Shorts |
شورت |
He wears a pair of shorts. |
او یک شلوارک می پوشد. |
Hoodie |
سویت شرت یا همان هودی |
He wears a red hoodie and white capri pants |
او یک هودی قرمز و یک شلوار کاپری سفید به تن دارد |
Jeans |
شلوار جین |
you'll find plenty of distressed denim in jeans and jackets |
در شلوار جین و ژاکت های جین فراوانی خواهید دید |
Long coat |
کت بلند |
He wore a long coat and a large sombrero (you usually just saw his nose sticking out from under it) that hid his gadgets. |
او یک کت بلند و یک سامبررو بزرگ پوشیده بود (معمولاً بینی او را از زیر بیرون زده بود) که وسایلش را پنهان می کرد. |
Uniform |
لباس فرم |
She was wearing a buff uniform. |
او یونیفرم بوفه پوشیده بود. |
Coat |
کت |
She put on her coat, hat, and gloves, and then she went outside |
کت و کلاه و دستکشش را پوشید و بعد رفت بیرون |
Dress pants |
شلوار |
In the team hotel, players are required to wear collared shirts, dress pants and dress shoes. |
در هتل تیم، بازیکنان ملزم به پوشیدن پیراهن یقه دار، شلوار مجلسی و کفش مجلسی هستند. |
Swimsuit |
لباس شنا |
She was a good swimmer in her blue swimsuit. |
او با مایو آبی خود شناگر خوبی بود. |
Long-sleeve top |
تاپ آستین بلند |
She wears a tight, long-sleeved tunic and a cloak ("palla") drawn over her shoulders. |
او یک تونیک تنگ و آستین بلند می پوشد و یک شنل ("پالا") روی شانه هایش کشیده شده است. |
Skirt |
دامن |
She straightened her skirt and surveyed the overall effects in the mirror |
او دامن خود را صاف کرد و تأثیرات کلی را در آینه بررسی کرد |
Hat |
کلاه |
She was wearing a red hat. |
کلاه قرمزی بر سر داشت. |
لباس های زمستانی به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
Sweater |
ژاکت |
And knits aren't reserved solely for sweaters any more. |
و بافتنی ها دیگر فقط برای ژاکت ها در نظر گرفته نمی شوند. |
Gloves |
دستکش |
She wore long gloves with her gown |
او با لباس خود دستکش های بلند می پوشید |
Fleece jacket |
ژاکت پشمی |
You'll bake in that fleece jacket! |
شما در آن ژاکت پشم گوسفند پخته خواهید شد! |
Jeans |
شلوار جین |
you'll find plenty of distressed denim in jeans and jackets. |
در شلوار جین و ژاکت های جین فراوانی خواهید دید. |
Mittens |
دستکش |
"He said : ` Grab your earmuffs and mittens. |
گفت: گوش بند و دستکشت را بگیر. |
Scarf |
روسری |
A heavy woolen scarf hid most of his face. |
یک روسری پشمی سنگین بیشتر صورتش را پنهان می کرد. |
Socks |
جوراب |
a pair of yellow socks |
یک جفت جوراب زرد |
Trench coat |
بارانی |
On leaving she sees a rack full of trench coats and umbrellas. |
هنگام خروج، قفسه ای پر از کت و چتر می بیند. |
Jacket |
ژاکت |
"he put his hand in his jacket pocket" |
"دستش را در جیب کتش فرو کرد" |
Long coat |
کت بلند |
He swept in wearing his long coat and stood at the back of the hall. |
کت بلندش را پوشید و پشت سالن ایستاد. |
Long-sleeve top |
تاپ آستین بلند |
He wears a yellow long sleeve top under a blue jacket, blue pants, yellow shoes, and a grey belt. |
او یک تاپ آستین بلند زرد زیر یک ژاکت آبی، شلوار آبی، کفش زرد و یک کمربند خاکستری می پوشد. |
Boots |
چکمه |
a shoeblack who cleans the guests' shoes in a hotel |
یک واکس زن که کفش های مهمانان را در هتل تمیز می کند |
Earmuffs |
گوش بند |
Earmuffs are objects designed to cover a person's ears for protection. |
گوش بند وسایلی هستند که برای محافظت از گوش افراد طراحی شده اند. |
Cardigan |
ژاکت کش باف پشمی |
A cardigan is a knitted woollen sweater that you can fasten at the front with buttons or a zip. |
ژاکت کش باف پشمی یک ژاکت پشمی بافتنی است که می توانید آن را در قسمت جلو با دکمه یا زیپ ببندید. |
لباس های تابستانی به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس |
معنی فارسی |
جمله انگلیسی |
ترجمه فارسی |
T-shirt |
تی شرت |
She wore a white T-shirt with what looked like her DNA on the front |
او یک تی شرت سفید پوشیده بود که در جلوی آن چیزی شبیه به DNA او بود |
One-piece bathing suit |
مایو یک تکه |
The one-piece swimsuit will remain popular with designers for as long as women avoid gyms and suffer childbirth |
مایو یک تکه تا زمانی که خانم ها از باشگاه های ورزشی دوری می کنند و از زایمان رنج می برند در بین طراحان محبوب خواهد ماند. |
Hawaiian shirt |
پیراهن هاوایی |
The bar is very informal, with all the employees wearing Hawaiian shirts |
میز بار بسیار غیررسمی است و همه کارمندان پیراهن هاوایی به تن دارند |
Sunglasses |
عینک آفتابی |
Her sunglasses were perched on her head |
عینک آفتابی اش روی سرش بود |
Swim trunks |
مایو مردانه |
I need a new pair of swimming trunks |
من به یک جفت مایوی مردانه جدید نیاز دارم |
Straw hat |
کلاه حصیری |
He wears a straw hat and has an immense sense of humour. |
او کلاه حصیری بر سر دارد و حس شوخ طبعی زیادی دارد. |
Polo shirt |
پیراهن پولو |
It was Yancey, clad in boots, Jeans and a light blue polo shirt |
یانسی بود، با چکمه، شلوار جین و یک پیراهن پولو آبی روشن |
Bikini |
بیکینی |
I am preparing for my summer holiday but can't find the right bikini to suit my shape |
من برای تعطیلات تابستانی خود را آماده می کنم، اما نمی توانم بیکینی مناسبی پیدا کنم که متناسب با اندامم باشد |
Shorts |
شورت |
He was wearing some old shorts and a grubby T-shirt. |
چند شورت کهنه و یک تی شرت کثیف پوشیده بود. |
Tank top |
زیرپوش رکابی |
My tank top kept falling off my shoulders as we flew down the stairs. |
وقتی از پله ها پایین می رفتیم تاپ من مدام از روی شانه هایم می افتاد. |